معرفی و بررسی فیلم متصرف اثر برندون کراننبرگ
فیلم متصرف برندون کراننبرگ، جایی است که نظارت آنلاین به یک امر عادی تبدیل شده است، خیابانهای شهر به شدت خالی است و نابرابری درآمد به ابعاد سرسام آوری رسیده است. به عبارت دیگر، این دنیایی متفاوت از جهان ماست، اما دنیایی کاملاً آشنا و قابل قبول.
به گزارش فرادید؛ «متصرف» از معدود فیلمهایی است که میتوان آنها را به راحتی و بدون اغراق با صفاتی، چون وحشیانه، وحشتبار، خشن، خونبار و با وجود تمام اینها جسورانه توصیف کرد. نویسنده و کارگردان متصرف فرزند پسر استاد وحشت کانادایی دیوید کروننبرگ است که بسیاری از استانداردهای علمی-تخیلی کابوس را ایجاد کرده است. به نظر میرسد مانند پدرش، براندون کروننبرگ نگران استفاده بیش از حد فناوری است و بدن را ابزاری برای ترس و وحشت قرار میدهد. اما فیلم تصاویر فوق العاده خود را به یک دلیل به نمایش میگذارد، و از طریق طرح و نقشهای که در آن عوامل شرور میتوانند مستقیماً به مغز کسی ضربه بزنند و از خودخواهی و عاملیت بازجویی میکنند.
سازندهی جوان فیلم یعنی براندون کراننبرگ متصرف دومین فیلم بلند اوست، از یک ایدهی علمیتخیلی مبنی بر توانایی انسان در نفوذ به ذهن دیگران که قبلا نمونههایش را در آثاری مانند «تلقین» کریستوفر نولان دیدهایم استفاده کرده است، تا تصاویری از میل جنونآمیز و غریزی انسان به خونریزی و تماشای خون و لمس آن را نمایش دهد. این ایده در فیلم کراننبرگ جوان مایههایی روانشناختی هم مییابد که مربوط به اختلال چندشخصیتی است، هرچند در اینجا توجیهی علمی برای آن وجود دارد.
"متصرف"، آخرین فیلم از براندون کروننبرگ ترکیبی جذاب و جالب از هیجان، علم و تخیل با نتهای ظریف ترسناک است. تاسیا واس (آندرهآ ریس بورو) مامور متبحر یک سازمان جنایی است که این سازمان از طریق نفوذ در ذهن انسانها به کمک یک شاخک سوزنی و به دست گرفتن کنترل آنها منافع خود را تامین میکند. او با استفاده از یک فناوری کاملاً طبقه بندی شده، وارد ذهن قربانیان بی خبر میشود و مغز و بدن آنها را میرباید تا به عنوان عروسک گردانی از راه دور قتلهای بیرحمانه را انجام دهد بدون اینکه قطرهای خون روی دست هایش بیفتد و غیرقابل ردیابی است، حافظه و ذهن او با میزبانان ترکیب میشود.
متصرف با نفوذ در بدن افراد آنها را وادار به کشتار نزدیکترین و عزیزترین شخص زندگیشان میکند، یک سوال پیش فرض طبیعی وحشتناک به وجود میآید: اگر حتی نتوانید به نزدیکترین دوستان یا خانواده خود اعتماد کنید تا از شما در برابر آسیب محافظت کند، چه میکنید؟ کروننبرگ با طرح این سوال هویتی ما را به درون خودمان ارجاع میدهد آیا اکنون ما هستیم که خودمان را کنترل میکنیم. اینجاست که فلسفه دکارت، میاندیشم پس هستم تداعی میشود «اگر فکر از من برداشته شود، هرچند کلیهی امور دیگر که به تصور من آمده حقیقت داشته باشد، هیچ دلیلی برای قائلشدن به وجود خودم نخواهم داشت. از این رو دانستم من جوهری هستم که ماهیت یا طبع او فقط فکر داشتن است، و هستی او محتاج به مکان و قائم به چیزی مادی نیست، و بنابراین، آن «من»، یعنی روح (نفس)، که بهواسطهی او آنچه هستم هستم، کاملاً از تنام متمایز است، بلکه شناختن او از تن آسانتر است، و اگر هم تن نمیبود روح تماماً همان بود که هست».
کروننبرگ فقط به دنبال تحریک با خونریزی نیست، مانند همهی داستانهای خوب دیستوپی، فیلم متصرف مشاهدات نگران کننده و به موقع در مورد جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم. یک زن سیاه پوست، برای انجام یک قتل در ملا عام انتخاب و بعد تلاش میکند تا خودش را بکشد - استراتژی معمول خروج تاسیا. سه نفر از پلیسها که به صحنه میآیند وظیفه تاسیا را برای او انجام میدهند و بدون هشدار شلیک میکنند. صحنه دردناک و طنین انداز این است اگر قربانی سفید بود تاسیا نسبت به او چه واکنشی نشان میداد. آیا همان کاری که از او خواسته بودند انجام میداد.
بدهی کروننبرگ به پدرش واضح است، اما فیلمی که متصرف بیشتر به یاد من آورد فیلم «نابودی الکس گارلند» بود، یکی دیگر از کارهای اخیر ترسناک علمی تخیلی که احساس عدم توانایی اعتماد به جسمی را که در آن بود درک کرد.
در سطح فنی، فیلم بسیار حیرت انگیز است، به خصوص در مورد بازیهای دو بازیگر اصلی. چهره جنیفر جیسون لی به عنوان چهرهای خونسرد رئیس بی رحم تاسیاست. آنها هر دو چشم انداز ترسناک از زندگی ما هستند، نگاهی به پارانویای امروزی از طریق یک آینه ترک خورده. در نابودی، آنتاگونیست یک فاجعه زیست محیطی؛ و به این ترتیب، "متصرف" در دورهای که فن آوری بیش از حد تنگ میشود، به مسائل مربوط به اراده آزاد میپردازد.