معرفی کتاب «دربارهی معنی زندگی» اثری از ویل دورانت
کتاب «درباره معنی زندگی» از ویل دورانت شامل پرسش دورانت از بسیاری از افراد مشهور در ارتباط با معنی زندگی است
کد خبر :
۸۹۰۶۹
بازدید :
۶۹۰۰
فرادید | به جرأت میتوان گفت همه انسانها، در لحظاتی از زندگی حداقل یکبار از خود پرسیدهاند که آیا زندگی ارزش ادامه دادن دارد یا خیر؟
بسیارند کسانی که مدام از خود در باب چرایی زندگی پرسش میکنند. «چرا باید زندگی کرد؟»، «چرا با آنکه میدانیم زندگی پر از درد و رنج است باید به آن ادامه دهیم؟»، «معنای این روزها و شبها که در پی یکدیگر میآیند و میروند چیست؟»، به قول معروف «که چه بشود؟». اندیشمندان بسیاری، خاصه پس از جنگجهانیدوم، به بحثوفحص در باب چنین پرسشهایی پرداختهاند؛ اما ویل دورانت در کتاب درباب معنی زندگی به طور متفاوتی به این پرسشها پرداخته است. کتاب درباره معنی زندگی از ویل دورانت شامل پرسش دورانت از بسیاری از افراد مشهور در ارتباط با معنی زندگی است. خواندن آن را به کسانی که درگیر این پرسش هستند پیشنهاد میکنیم
چرا باید زنده ماند؟
ویل دورانت، ماجرای نوشتن کتاب درباره معنی زندگی را اینطور تعریف میکند. روزی مردی شیکپوش به سراغش میآید و به او میگوید که قصد خودکشی دارد. او تلاش میکند تا با راهکارهای مختلف مثل پیدا کردن شغل یا خوردن یک وعده غذای عالی او را از تصمیمش منصرف کند. مرد شیکپوش هم شغل خوبی دارد و هم گرسنه نیست. او از موضوع دیگری رنج میبرد. موضوعی که دستمایهی نوشتن این کتاب قرار میگیرد. ویل دورانت برای اینکه بتواند انگیزهی زندگی کردن را پیدا کند، با آدمها و افراد بسیاری درباره معنی زندگی حرف میزند.
بسیارند کسانی که مدام از خود در باب چرایی زندگی پرسش میکنند. «چرا باید زندگی کرد؟»، «چرا با آنکه میدانیم زندگی پر از درد و رنج است باید به آن ادامه دهیم؟»، «معنای این روزها و شبها که در پی یکدیگر میآیند و میروند چیست؟»، به قول معروف «که چه بشود؟». اندیشمندان بسیاری، خاصه پس از جنگجهانیدوم، به بحثوفحص در باب چنین پرسشهایی پرداختهاند؛ اما ویل دورانت در کتاب درباب معنی زندگی به طور متفاوتی به این پرسشها پرداخته است. کتاب درباره معنی زندگی از ویل دورانت شامل پرسش دورانت از بسیاری از افراد مشهور در ارتباط با معنی زندگی است. خواندن آن را به کسانی که درگیر این پرسش هستند پیشنهاد میکنیم
چرا باید زنده ماند؟
ویل دورانت، ماجرای نوشتن کتاب درباره معنی زندگی را اینطور تعریف میکند. روزی مردی شیکپوش به سراغش میآید و به او میگوید که قصد خودکشی دارد. او تلاش میکند تا با راهکارهای مختلف مثل پیدا کردن شغل یا خوردن یک وعده غذای عالی او را از تصمیمش منصرف کند. مرد شیکپوش هم شغل خوبی دارد و هم گرسنه نیست. او از موضوع دیگری رنج میبرد. موضوعی که دستمایهی نوشتن این کتاب قرار میگیرد. ویل دورانت برای اینکه بتواند انگیزهی زندگی کردن را پیدا کند، با آدمها و افراد بسیاری درباره معنی زندگی حرف میزند.
ویل دورانت نشست و نامهای نوشت، نامهای که در طرح پرسشها، فلسفی بود و طنینی شاعرانه داشت. او آن نامه را برای صد نفر فرستاد و از آنها دعوت کرد نه تنها به پرسش بنیادی معنی زندگی (به نحو انتزاعی) جواب بدهند بلکه بگویند خودشان (به طور عینی و خاص) در زندگی چگونه معنی، هدف و رضایتمندی یافتند. به تعبیر دورانت:
سرچشمههای الهام و انرژی شما چیست؟ هدف یا انگیزه نیروبخش زحمت و تلاش شما چیست؟ از کجا تسلّیخاطر و شادمانی مییابید و دستِ آخر، گنجتان در کجا نهفته؟
مهاتما گاندی، جورج برنارد شاو، سینکلر لوئیس، جواهر لعل نهرو و آندره موروئا برخی از افرادی بودند که ویل دورانت به آنها نامه نوشته بود. نتیجهی تمام آن مکاتبات به یکی از زیباترین کتابهایی بدل شد که تابحال نوشته شده است. درباره معنی زندگی، فلسفهی زیبای حیات ما و هدف آن است که با نثری زیبا و عمیق ما را به فکر درباره معنی زندگی وامیدارد
کتاب درباره معنی زندگی، برای همهی دوستداران فلسفه جالب است. اگر شما هم دنبال معنا و انگیزهای برای زندگی کردن میگردید، کتاب درباره معنی زندگی را بخوانید.
بخش هایی از کتاب درباره معنی زندگی
«رشد و گسترش معرفت، که برای آن این همه آرمانگرا و اصلاحطلب دست به دعا میشدند، به سرخوردگیای ختم شد که روح نسل ما را تقریباً درهم شکسته است.»
«ستارهشناسان به ما گفتهاند که کار و بار آدمی فقط لحظهای ناچیز در خط سیر یک ستاره است؛ جغرافیدانها به ما گفتهاند که تمدن چیزی نیست مگر دورهای کوتاه و ناپایدار میان عصر یخبندان و زمان حال؛ زیستشناسان به ما گفتهاند که همۀ زندگی جنگ و جدال است و تنازع بقایی میان افراد، گروهها، ملتها، همپیمانها، و انواع؛ مورخان به ما گفتهاند که پیشرفت، پنداری است که شکوه و افتخار آن به انحطاطی گریزناپذیر ختم میشود؛ و روانشناسان به ما گفتهاند که اراده و خویشتن، ابزاری ناتوان برآمده از وراثت و محیط هستند، و روحِ فسادناپذیر هم چیزی نیست مگر التهاب گذرای مغز.»
«انقلاب صنعتی خانه را نابود کرد، و کشف داروهای ضد آبستنی، خانواده، کهنسالان، اخلاق و شاید ــ بهواسطۀ بیثمری هوش ــ نسلها را نابود میکند. عشق، به تراکم جسمانی تجزیه و تحلیل میشود، و ازدواج هم به یک آسایش روانی موقت تبدیل میشود که فقط کمی بالاتر از بیقیدوبندی جنسی است. دموکراسی به چنان فسادی دچار شده که فقط خدا میداند؛ و رویاهای جوانیمان در مورد آرمانشهر سوسیالیستی، با این حرص و سیریناپذیریی که در آدمها میبینیم، هر روز بیشتر رنگ میبازد. هر اختراعی قدرتمندان را قویتر میکند و ضعیفان را ضعیفتر؛ هر روال ماشینی، جای انسانها را میگیرد و به ترس و وحشت از جنگ دامن میزند.»
درباره نویسنده
ویلیام جیمز دورانت در ۵ نوامبر ۱۸۸۵ در ماساچوست به دنیا آمد. ویل دورانت در ابتدا میخواست کشیش شود، اما در دانشگاه بیشتر علوم، از زیستشناسی گرفته تا تعلیم و تربیت را تجربه کرد. اما بالاخره بعد از خواندن کتاب اخلاقِ اسپینوزا به سراغ فلسفه رفت، آن رشته را تا دکترا ادامه داد و استاد دانشگاه شد و کتابهای فلسفی زیادی تألیف کرد. علت شناختهشدن ویل دورانت در دنیا، تالیف مجموعهی یازده جلدی تاریخ تمدن است که آن را به همراه همسرش، آریل دورانت نوشت. او برای نوشتن هر فصل از کتاب به گوشهای از دنیا سفر میکرد؛ از مصر و ایران تا سیبری و ژاپن. مقصد او برای نوشتن جلد اول کتاب تاریخ تمدن با عنوان «مشرقزمین، گهوارهٔ تمدن» بود. بعد چاپ جلد اول، سفرهای دور دنیایش شروع شد که ۵۰ سال ادامه یافت.
ویل دورانت در ۷ نوامبر ۱۹۸۱ در سن ۹۶ سالگی در لس آنجلس، کالیفرنیا چشم از دنیا فروبست
۰