قتل عمه به خاطر یک سیلی
من که تحت تأثیر قرص اکس بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، عمهام را هل دادم و وقتی او روی زمین افتاد، با دستانم او را خفه کردم. من قبلا بوکس کار میکردم و بههمیندلیل دستهای قویای داشتم. همین موضوع باعث شد وقتی دستانم را دور گردن عمهام حلقه کردم او خفه شود.
خشم افسارگسیخته پسر جوان برایش تاوان سنگینی داشت. او که هنگام عصبانیت تحت تأثیر قرص روانگردان عمهاش را به قتل رسانده حالا با مجازات مرگ مواجه شده است. زنی روز بیستوسوم تیر سال گذشته با پلیس ۱۱۰ تهران تماس گرفت و از مرگ دوستش خبر داد. او گفت جسد دوستش به نام فرناز را در خانهاش پیدا کرده است.
دقایقی بعد مأموران کلانتری ۱۳۰ نازیآباد خود را به محل حادثه رساندند و ضمن مشاهده جسد زن میانسال متوجه شدند از خانه بوی گاز به مشام میرسد. بهاینترتیب فرضیه مرگ زن تنها به دلیل گازگرفتگی مطرح شد، بااینحال جسد برای تحقیقات دقیق و تعیین علت اصلی فوت به پزشکی قانونی انتقال یافت.
درحالیکه بررسیهای ابتدایی همچنان در حال انجام بود، پزشکی قانونی اعلام کرد مرگ فرناز ارتباطی با گازگرفتگی ندارد؛ بلکه گردن او شکسته و در واقع این زن به قتل رسیده است. اینگونه بود که فصل تازهای در این پرونده گشوده شد و کارآگاهان جنایی بعد از بررسی شرایط خانه مقتول و جزئیات دیگر به این اطمینان دست یافتند که فرناز توسط فردی آشنا به قتل رسیده است.
میثم گفت: پدر و مادرم از هم جدا شدهاند و من همراه پدرم زندگی میکنم؛ اما مرتب به خانه عمهام میرفتم و بعضی شبها نیز پیش او میماندم. پدرم فلج است و وضع مالی خوبی ندارد. این در حالی است که پدربزرگم همه داراییاش را به نام عمویم کرده بود و عمویم حق پدرم را نمیداد.
پسر جوان بعد از تشریح جزئیات جنایت به بازسازی صحنه جرم پرداخت. در ادامه برای او کیفرخواست صادر و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. میثم در حالی در جایگاه متهم ایستاد که پدربزرگ و مادربزرگش بهعنوان، ولی دم درخواست قصاص او را مطرح کردند. مادربزرگ میثم گفت: یک سال از کشتهشدن دخترم میگذرد و هنوز نمیتوانم باور کنم نوهام دست به چنین کاری زده باشد.
میثم نیز در دفاع از خودش گفت: باور کنید من عمهام را دوست داشتم و هرگز راضی به مرگ او نبودم. شب حادثه به یک پارتی شبانه دعوت شده بودم، بههمیندلیل همراه دوستم به خیابان ناصرخسرو رفتیم و قرص اکس خریدیم. ما قرص را خورده بودیم که دوستانم با من تماس گرفتند و گفتند میهمانی لغو شده است. من اصلا حال طبیعی نداشتم و نمیتوانستم به خانه پدرم برگردم.
قضات دادگاه بعد از شنیدن حرفهای این جوان ختم جلسه را اعلام کردند و وارد شور شدند. آنها با توجه به مدرکهای موجود در پرونده متهم را به قصاص محکوم کردند.