سیستم پوسیده آموزشی ما؟!

سیستم پوسیده آموزشی ما؟!

نیامده به فکر رفتن هستند و این موضوع برای من بسیار ناامیدکننده است که چرا به‌عنوان یک مدرس دانشگاه نمی‌توانم کاری کنم که به دنبال دغدغه‌هایی باشند که از آن‌ها یک پزشک خوب بسازد.

کد خبر : ۹۸۷۵۵
بازدید : ۴۱۴۶
عبدالرضا ناصرمقدسی | یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های من، شرایط سیستم آموزشی در کشور ماست. از آنجا که من مدرس دانشگاه هستم، بی‌شک بیشتر در مورد شرایط دانشگاه و به‌ویژه سیستم آموزش پزشکی می‌اندیشم و مشکلات آن را مدنظر دارم.

اما آنچه در اینجا گفته می‌شود درباره تمام جنبه‌های سیستم آموزشی ما صدق می‌کند. بر کسی هم پوشیده نیست که آموزش در سیستم‌های ابتدایی و به‌طور کلی دبستانی از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است.

به این‌ها باید آموزش در خانواده را هم اضافه کرد. اینکه مردم ما نمی‌توانند به‌درستی با مشکلات روبه‌رو شده و راه‌حلی برای آن‌ها بیابند، از ضعف آموزشی در خانواده‌ها ناشی می‌شود. درد‌دل در این موارد بسیار است و باید کارشناسان امر درباره آن بنویسند.
چند روز پیش فیلمی قدیمی را دیدم که البته فیلمی معمایی و جنایی بود که در یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا یعنی آکسفورد اتفاق می‌افتاد. فیلم «قتل‌های آکسفورد» محصول سال ۲۰۰۸ که یکی از بهترین فیلم‌ها در ژانر مربوطه محسوب می‌شود و به‌ویژه کسانی که به ریاضی علاقه‌مند هستند، از دیدن این فیلم لذت می‌برند.
اما به غیر از موضوع و روند اصلی فیلم چند موضوع جانبی به‌شدت نظر من را به خود مشغول کرد. موضوعاتی که لازم دیدم در مورد آن‌ها بنویسم. دانشگاه‌های ما فاقد هرگونه معنا برای دانشجویان‌مان هستند. آن‌ها به دانشگاه نمی‌آیند تا جهان‌بینی خود را عوض کنند.
آن‌ها به دانشگاه می‌آیند، چون راه دیگری ندارند. حتی در خیلی از رشته‌ها هیچ امیدی هم به بازار کار خود ندارند. مدت‌هاست دانشگاه‌های ما ربطی به صنعت و فناوری نداشته و نمی‌توانند بر اساس نیاز‌های روز جامعه، دانشجویان را پرورش دهند.
در فیلم «قتل‌های آکسفورد» دانشجویی به آکسفورد می‌آید تا زیر نظر استادی خاص تز خود را بگذراند. به سخن دیگر هدف او از آمدن به این دانشگاه نه کسب مدرک یا پیدا‌کردن شغلی خوب بلکه برای این است که بتواند به سؤالات خود پاسخ دهد. چیزی که اصلا در دانشگاه‌های ما دیده نمی‌شود.
من مدرس دانشگاه علوم پزشکی تهران و در‌عین‌حال معاون پژوهشی مرکز تحقیقات ام‌اس هستم. دانشگاه علوم پزشکی تهران مهم‌ترین مرکز آموزشی و پژوهشی مرتبط با علم پزشکی در جامعه ما محسوب می‌شود؛ بنابراین اگر کسی بخواهد پزشک خوبی شود یا بخواهد به سؤالات عمیق خود در باب درمان بیماران پاسخ دهد، در درجه اول سعی خواهد کرد به این دانشگاه راه بیابد.
دانشجویان نخبه بسیاری به مرکز ما مراجعه می‌کنند. بسیاری از آن‌ها رتبه‌های برتر کنکور هستند، اما هیچ‌کدام دغدغه‌هایی را که ذکر شد، ندارند. آن‌ها می‌خواهند کار تحقیقاتی انجام دهند تا رزومه خود را برای رفتن از ایران کامل کنند.
نیامده به فکر رفتن هستند و این موضوع برای من بسیار ناامیدکننده است که چرا به‌عنوان یک مدرس دانشگاه نمی‌توانم کاری کنم که به دنبال دغدغه‌هایی باشند که از آن‌ها یک پزشک خوب بسازد.
به گمانم این موضوع نه‌تن‌ها ریشه در سیستم آموزشی پوسیده ما دارد بلکه من به‌عنوان یک مدرس دانشگاه نیز هنوز به رسالت خود آگاه نبوده و سعی در جهت تغییر این وضعیت نمی‌کنم. هر روز دانشجویانی سراغ من می‌آیند و تقاضای کمک در کار تحقیقاتی برای داشتن مقاله دارند.
حتی برایشان مهم نیست که محتوای مقاله چه باشد؛ فقط چیزی باشد که بتواند به رفتن و پید‌اکردن یک موقعیت خوب در دانشگاه‌های خارج از کشور کمک کند. بی‌شک این دانشجویان نخبه هر‌جا که بروند موفق‌اند.
فقط دو افسوس بزرگ باقی می‌ماند؛ اولی آنکه چرا ما نتوانستیم شرایطی را مهیا کنیم که در همین کشور به کار و تحصیل خود ادامه دهند و دومی اینکه دیگر برای دغدغه‌مند‌بودن دیر شده است. این دانشجویان خوب دغدغه‌ها و رنج‌های مردمان‌شان را فراموش کرده‌اند و مقصر نیز تنها و تنها سیستم آموزشی و فرهنگی ماست که روزبه‌روز به قهقرا می‌رود.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید