ماجرای ۲ قلوهایی که ۴ قلو به دنیا آمدند
نُه ماه چشمانتظاری و دلهرههای پدرانه و مادرانه بار دیگری هم بر دوش «وحید» و «پری» هم داشت؛ ۳۰ میلیون هزینه. «چهارقلو بودند و برای سونوگرافی و غربالگری هربار نزدیک به ۴ میلیون هزینه میکردیم. فیشهایش را داریم.»
لیلا مهداد | قرن جدیدیاند؛ سه برادر و یک خواهر. نوزادان عجولی که ۳۴ هفته رحم مادر را تاب آوردند برای به دنیا آمدن و خبرساز شدن؛ «حسین»، «پرهام»، «فرزام» و «آیلار». نامشان در ثبتاحوال ثبت شده تا به فهرست جمعیت ۸۰ میلیون ایرانی اضافه شوند.
دوم فروردین، بخش زایمان بیمارستان کمالی کرج شوکه شد. مادر ۳۰ ساله برای بار دوم صاحب ۴ فرزند شد. «وحید» و «پری» بار اول با «آیناز» طعم پدر و مادرشدن را چشیدند؛ ۹ سال از آن روز سال ۹۲ میگذرد. سوپرایز قرن جدید برای «وحید» و «پری» سه پسر و یک دختر بود. خانواده سه نفرهای که حالا هفت نفره شدهاند.
اولین سونوگرافی نوید دوقلو بود برای خانواده «سیفی». «همان نظرآباد رفتیم سونوگرافی. گفتند صاحب دوقلو میشویم.» ماهها میگذشتند و حس مادرانه «پری» خبر از بیش از دوقلو میداد. «گفتند برویم کرج. دستگاههای آنها مجهزتر بود.»
۲ قلوهایی که ۴ قلو به دنیا آمدند
خبر بارداری «وحید» را هم شوکه و هم شاد کرد. برای بار دوم داشت پدرشدن را تجربه میکرد. پدری برای «آیناز» تجربه شیرینی بود که دوباره داشت تکرار میشد. اما دلشورهها هم بودند. دلواپسیهای پدرانه برای فرزندانی که چشم امیدشان به پدر بود برای زندگی بهتر. امید، اما حریف دلشورهها و دلواپسیهای «وحید» بود. ایمان داشت همهچیز خوب پیش خواهد رفت.
اولین سونوگرافی نوید دوقلو بود برای خانواده «سیفی». «همان نظرآباد رفتیم سونوگرافی. گفتند صاحب دوقلو میشویم.» ماهها میگذشتند و حس مادرانه «پری» خبر از بیش از دوقلو میداد. «گفتند برویم کرج. دستگاههای آنها مجهزتر بود.»
خبر آمدن چهارقلوها را همانجا شنیدند. «اول شوکه شدیم. هم من و هم خانمم.» خانه برای دوقلوها داشت مهیا میشد. خرید لباس و شیشه شیر و … هم خلاصه شده بود در نیاز دو نوزادی که قرار بود فروردینماه به خانواده اضافه شوند. «بعد از مدتی شوک خدا را شکر کردیم. نعمت و هدیه خدا بودند و باید شکرگزاری میکردیم.»
دلهره «وحید» بجاست. قراردادهای یکماهه و نهایتا ۴۰ روزه و دوماهه به این دلهرهها حق میدهند. «شرکت میداند صاحب چهارقلو شدم، اما متاسفانه کمکی که نکرد هیچ سختگیری هم میکند.» چهارقلوهای قرن یک کیلو تا یک کیلو و ۱۰۰ گرم وزن دارند و باید چند روز دیگر را در بیمارستان بمانند. «هر روز شیرخشک و … میبرم بیمارستان.» «پری» هم هر روز همراه «وحید» سراغ چهارقلوها میرود برای شیردهی.
دلشورههای پدرانه «وحید» و آینده بچهها
«پری» خانهدار است و «وحید» آمارگیر انبار یک شرکت موادغذایی. «نزدیک به سه سال است در این شرکت کار میکنم.» خانهای ۶۰ متری در یکی از کوچههای نظرآباد سقفی است بر سر خانواده سیفی. «خانه ورثهای است. میخواستند اجاره بدهند، من مستاجر شدم.»
اجارهنشینی در خانه موروثی ماهی ۷۰۰ هزار تومان برای «وحید» آب میخورد. «سال گذشته ۴ میلیون و صدهزار تومان حقوق داشتم.» دریافتی بدون اضافهکار و با حق اولاد و ….
قانون کار شرکت از هشت ساعت کار سه شیفت میگوید. «امسال قرار است حقوقمان بیشتر شود. شاید حدود ۵ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان شود.» دلواپسی سلامت به دنیا آمدن بچهها فروکش کرده، اما دلشوره کاروکاسبی هنوز در دل «وحید» آشوب به پا میکند.
دلشوره بالا و پایین زندگی و دلهره ادامه کار با شرکتی که در آن کار میکند. «شرکت موادغذایی است خیلی نمیتوان امید داشت. سابقه که بالا میرود یا عدم نیاز میزنند یا آنقدر اذیت میکنند تا خود کارگر استعفا بدهد.» قبل از چرخیدن میان قفسهها و جعبههای انبار شرکت عمرش را روی داربستهای ساختمان میگذراند. «قبلا کارم آزاد بود. در کار اسکلت ساختمان بودم.»
دلهره «وحید» بجاست. قراردادهای یکماهه و نهایتا ۴۰ روزه و دوماهه به این دلهرهها حق میدهند. «شرکت میداند صاحب چهارقلو شدم، اما متاسفانه کمکی که نکرد هیچ سختگیری هم میکند.» چهارقلوهای قرن یک کیلو تا یک کیلو و ۱۰۰ گرم وزن دارند و باید چند روز دیگر را در بیمارستان بمانند. «هر روز شیرخشک و … میبرم بیمارستان.» «پری» هم هر روز همراه «وحید» سراغ چهارقلوها میرود برای شیردهی. چهارقلوها باید بیمارستان بمانند برای وزنگیری. «باید وزنشان به یک کیلو و نیم برسد.»
حالشان خوب است
دو روز پس از زایمان «پری» راهی خانه شد تا چشم انتظار چهارقلوها بماند. «۹ ماه انتظار کشیدیم این چند روز چیزی نیست.» چهارقلوها باید بیمارستان بمانند برای وزنگیری. «باید وزنشان به یک کیلو و نیم برسد.»
نُه ماه چشمانتظاری و دلهرههای پدرانه و مادرانه بار دیگری هم بر دوش «وحید» و «پری» هم داشت؛ ۳۰ میلیون هزینه. «چهارقلو بودند و برای سونوگرافی و غربالگری هربار نزدیک به ۴ میلیون هزینه میکردیم. فیشهایش را داریم.»
دوران بارداری پرخطر بود و گذر «وحید» و «پری» به تهران افتاد. ماهی سه و گاهی چهار بار با تاکسی یا اسنپ خودشان را به مطب خانم دکتر میرساندند. «وسیله نقلیه ندارم برای همین از تاکسی استفاده میکردم.»
دکتر ماهر روحیه مادر چهارقلوها را خوب مدیریت کرد تا به زمان زایمان برسد. «آیناز بیشترین سختی را در این ۹ ماه تحمل کرد.» خواهر بزرگ هر بار که پدر و مادر راهی مطب دکتر میشدند، میهمان همسایهها میشد. «اینجا کسی را نداریم برای همین آیناز پیش همسایهها میماند.»
آیناز هنوز خواهر و برادرهایش را ندیده و باید سه چهار روز دیگر هم صبر کند برای آمدنشان به خانه. «حال عمومی چهارقلوها خوب است و آمدهاند بخش.» پزشکان معتقدند رویه همینطور پیش برود سه چهار روز دیگر چهار قلوها میروند خانه. «زود دنیا آمدند هرقدر بیمارستان بمانند برایشان بهتر است.»
حمایت یکساله استانداری و شهرداری
متولدین روزهای ابتدایی قرن جدید حمایت یکساله استاندار را از آن خود کردند. به گفته مشاور عالی و مدیرکل حوزه استاندار البرز از همان ثانیههای ابتدایی تولد نوزادان قرن استانداری حمایتش را از آنان اعلام کرد.
به گفته محمد باقر، استانداری مخارج بیمارستان را تقبل کرده است. «هزینههای جاری را هم استانداری برای یکسال تقبل کرده است.» قرار است یکسالی شیرخشک، موارد درمانی، پوشاک و هزینه کمکیار مادر را استانداری به دوش بکشد. «کار پدر خانواده و رسیدگی به مشکلات مالی خانواده هم از برنامههای استانداری البرز خواهد بود.»
به گفته شهردار با نظر مثبت اعضای شورایشهر، شهرداری در راستای مسئولیتهای اجتماعی از این خانواده حمایتهای مادی و معنوی خواهد داشت. به گفته مصطفی سعیدیسیرایی حداقل تا یکسالگی نوزادان این همراهی ادامهدار خواهد بود.
«شهرداری آماده است مشکلات این خانواده را از لحاظ مسکن برطرف کند.» رئیس بهزیستی هم هزینه شیرخشک چهارقلوها را بهعهده گرفته است. به گفته محمدی برای شیرخشک چهارقلوها مبلغی ماهانه واریز خواهد شد.