زندگی، باد است
روانشناسها میگویند، ممکن است افسرده شویم. تمرکز نداشته باشیم. سکوت کنیم یا ناگهان رفتارهای تندی از خودمان نشان بدهیم. اینجاست که باید از یک روانپزشک یا روانشناس برای خوب شدن حالمان کمک بگیریم تا به پذیرش برسیم و قبول کنیم.
زهره نیلی | همه ما روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم. همه ما نگران از دست دادن سلامتی خود و عزیزانمان بودیم. همه ما ترس از کرونا را کم و بیش تجربه کردیم. بعضی از ما عزیزان خود را از دست دادیم یا به این بیماری مبتلا شدهایم.
به جز این بودهاند بچههایی که پدربزرگ و مادربزرگ یا حتی پدر و مادر خود را از دست دادهاند، اما واکنش و رفتار ما در مقابل غم، آن هم رنج از دست دادن، کمی با هم فرق داشته است.
برای مثال ممکن است بعضی از ما اول خشمگین شده و بعد، گریه کرده باشیم یا به جای گریستن در یک سکوت عمیق و طولانی فرو رفته باشیم. روانشناسها میگویند: ما معمولاً بعد از شنیدن هر خبر ناراحتکنندهای، «پنج» رفتار یا مرحله را طی میکنیم یا بروز میدهیم تا آرام شویم.
نخستین مرحله، انکار است. در واقع، ذهن ما نمیخواهد باور کند که اتفاق بدی افتاده و این انکار کردن، یک راه دفاع کردن از خود در برابر غم و مبارزه با آن است.
خشم، دومین گام است. عصبانیت باعث میشود ما درد خود را پنهان کنیم. به همین خاطر، ممکن است سر دوستان و همکلاسیهای خود داد بزنیم یا بداخلاق و تندخو شویم.
جر و بحث کردن با خودمان و سرزنش خود، سومین مرحله است. در این مرحله، ممکن است این جملهها را به خودمان بگوییم: «اگر مراقب مادر یا مادربزرگم بودم، او از پیش ما نمیرفت...ای کاش تنهایش نمیگذاشتم و...» به جز این ممکن است خیلی حساس شویم و با هر حرفی زود گریه کنیم. اشکالی ندارد، ذهن ما دارد در برابر غم و اندوه از ما محافظت میکند.
بعد از سرزنش کردن خودمان، آرام میشویم و این آرامش، چهارمین مرحله است. روانشناسها میگویند، ممکن است افسرده شویم. تمرکز نداشته باشیم. سکوت کنیم یا ناگهان رفتارهای تندی از خودمان نشان بدهیم. اینجاست که باید از یک روانپزشک یا روانشناس برای خوب شدن حالمان کمک بگیریم تا به پذیرش برسیم و قبول کنیم.
درست است که هیچوقت از دست دادن مادر یا مادربزرگ را فراموش نمیکنیم، اما میپذیریم که عزیزان ما رفتهاند و ما باید این تغییر و اتفاق ناگوار را بپذیریم و به زندگی خود ادامه بدهیم. اصلاً با این کار است که روح آنها هم به آرامش میرسد.
اما راه دشواری در پیش است تا آدمها به این مرحله برسند و واقعیتهای تلخ و غیرقابل تغییر زندگیشان را بپذیرند. طبیعی است هر چه سن و سال آدمها کمتر باشد، سختتر با مسأله مرگ کنار میآیند و آن را میپذیرند.
کتاب «زندگی شبیه باد است» نوشته شونا آینز بچهها را با زندگی و مرگ آشنا میکند. تصویرگر این مجموعه ایریسش آگوچ است و نویسنده و تصویرگر با هم و در کنار هم فضایی را فراهم میآورند که کودکان، مرگ را بهعنوان یک بخش کاملاً طبیعی از زندگی میپذیرند.
بچهها با خواندن این داستان یاد میگیرند تا گریه کنند و احساسات خود را در برابر غم از دست دادن عزیزانشان بروز دهند. این کتاب را احمد تصویری ترجمه و انتشارات مهرسا منتشر کرده است.
منبع: روزنامه ایران