نیمی از زمین‌های ورزش را به زنان بسپاریم!

نیمی از زمین‌های ورزش را به زنان بسپاریم!

باید دختر باشی، باید زن باشی، باید دختر داشته باشی و به علایق دخترت احترام بگذاری، باید زن را جنس دوم ندانی تا ارزش این اشک، این چرخ این اشک در میان هلهله دیگران را بدانی تا ارزش این لحظه را درک کنی.

کد خبر : ۱۰۱۵۷۱
بازدید : ۵۶۹۰

حسن لطفی | چندان اهل ورزش نیستم. به همین خاطر هیچ مسابقه‌ای را به صورت جدی پیگیری نمی‌کنم. نهایت نهایتش تماشای مسابقات تیم‌های ملی فوتبال و والیبال است که آن هم اگر اهل خانه مشغول تماشایش باشند، کنارشان می‌نشینم واگر حوصله‌ام سر نرود تا ته نگاه می‌کنم.

تنها باری هم که به جد مسابقه فوتبالی را تماشا کردم (برای دیدنش تلویزیون به محل کارم بردیم و...) مسابقه فوتبال ایران و استرالیا بود.

خداداد عزیزی که گل تساوی ایران را زد آنقدر خوشحال شدم که داد زدم و توی محل کارم (شعبه بانک) چرخ زدم و بعد نشستم و گریستم. گریه‌ای از سر شوق! از آن روز ارادتم به خداداد و کریم باقری آنقدر زیاد شده که همیشه در ذهنم به عنوان دو قهرمان از آن‌ها یاد می‌کنم (حتی وقتی حرفی می‌زنند یا عملی می‌کنند که چندان خوش ندارم)، اما راستش را بخواهید از وقتی در فضای مجازی گریه شوق فاطمه خلیلی را دیدم حجم حضور او در ذهنم جای خداداد، باقری و حتی تختی را تنگ‌تر کرده است.

البته خوب می‌دانم که برایم انتخاب او به عنوان بهترین بازیکن مسابقه هندبال نروژ و ایران چندان مهم نیست. نه به خاطر باخت نه بر چهل و یک ایران که قابل پیش بینی بود، بلکه به خاطر ارزش چرخ شادمانی زنی، دختری، عورتینه‌ای از سرزمین ایران در میان چشم‌هایی که ارزش این اشک، ارزش این حضور را می‌دانستند.

باید دختر باشی، باید زن باشی، باید دختر داشته باشی و به علایق دخترت احترام بگذاری، باید زن را جنس دوم ندانی تا ارزش این اشک، این چرخ این اشک در میان هلهله دیگران را بدانی تا ارزش این لحظه را درک کنی.

باید با دخترانت تا دم در سالن ورزشی حجاب رفته باشی و بیرون در مانده باشی تا ساعاتی بعد با چهره گر گرفته و عرق کرده از سالن بیرون بیایند و خبر برد و باخت‌شان را از مسابقه والیبال بدهند و اگر برده باشند یا حتی باخته باشند دل‌شان پی این باشد که پدرشان، برادرشان، عشق‌شان، هم‌کشوری‌شان روی سکو مسابقه آن‌ها را تماشا کرده باشند.

نمی‌دانم تحقق آرزوی فاطمه خلیلی چقدر قادر است چرخش دختران این سرزمین را در زمین‌های کشور‌های دیگر بیشتر کند، اما خوب می‌دانم در پس نه گفتن به ورزش زنان، اما و اگر‌هایی است که ریشه در رودربایستی کارشناسان با مدیران، مدیران پایین‌دست با مدیران بالادست، عدم تحقیق گسترده و مشخص کردن خطوط شرع و عرف، خواست عده‌ای معدود که گاه خودشان هم نمی‌دانند چه می‌خواهند، وحشت از عکس‌العمل دلواپسانی که هیچ‌وقت معلوم نیست چه می‌گویند و چه می‌خواهند و... دارد.

گمانم اشک شوق فاطمه خلیلی فرصت خوبی است تا برنامه‌ای بریزیم و با آن نیمی از زمین‌های ورزشی داخل و خارج را به زنان سرزمین‌مان بسپاریم. زنانی که اگر در ورزش جایگاه چندانی ندارند، دلیلش رفیق‌بازی، زمین‌بازی، یاوربازی و
باور زنان است.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید