فیلم «بی‌رؤیا»؛ گذشته یعنی هویت

فیلم «بی‌رؤیا»؛ گذشته یعنی هویت

«بی‌رؤیا» را می‌توان فیلمی در مورد مفهوم «گم‌شدن» دانست. از یک‌طرف گره‌‎افکنی کار بر پایۀ حضور یک دختر گم‌شده است و از سوی دیگر درگیر ماجرای گم‌شدن یک شخصیت دیگر هم می‌شویم.

کد خبر : ۱۰۳۳۲۵
بازدید : ۷۰۶۴

آریا قریشی | فیلم سینمایی «بی‌رویا» اولین ساخته‌ی آرین وزیر دفتری است که فیلم او در بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر ۱۴۰۰ حضور یافته است.

آرین وزیردفتری در نخستین فیلم بلندش وارد حوزه‌ای شده که سینمای ایران کمتر به‌سراغش رفته است: درامی روان‌شناسانه در مورد هویت. فیلم، چه از نظر داستان و مضمون و چه از جنبۀ لحن و فضاسازی ربط چندانی به مسیر‌های عادی سینمای ما ندارد و می‌تواند به‌عنوان یک محصول متفاوت در سطح سینمای ایران مورد توجه قرار گیرد.

«بی‌رؤیا» داستان زوجی به نام‌های رؤیا (طناز طباطبایی) و بابک (صابر ابر) است که در آستانۀ خروج از کشور هستند، اما ورود زنی ناشناس که رؤیا او را زیبا می‌نامد (شادی کرم‌رودی) به زندگی آن‌ها - زنی که به‌نظر می‌رسد گم شده و چیزی از گذشته‌اش به یاد نمی‌آورد - شرایط زندگی‌شان را تغییر می‌دهد تا جایی که رؤیا به‌تدریج در مورد بسیاری از مسائل دچار تردید و سردرگمی می‌شود.

«بی‌رؤیا» را می‌توان فیلمی در مورد مفهوم "گم‌شدن" دانست. از یک‌طرف گره‌‎افکنی کار بر پایۀ حضور یک دختر گم‌شده است و از سوی دیگر درگیر ماجرای گم‌شدن یک شخصیت دیگر هم می‌شویم.

این مفهوم، در ادامه جنبه‌ای استعاری‌تر هم پیدا می‌کند. آدم‌ها گذشته‌شان را فراموش (یا گم) می‌کنند و سپس حتی در مورد هویت خود هم با تردید روبه‌رو می‌شوند. دغدغۀ اصلی فیلم را می‌توان در پرسشی پیدا کرد که زیبا از رؤیا می‌پرسد: «آدم اگر گذشته‌اش را فراموش کند، باز هم همان آدم قبلی است یا یکی دیگر است؟»

در راه انتقال این مفهوم، «بی‌رؤیا» از اجرایی عموماً متناسب و - گاه - چشم‌گیر برخوردار است. در مواردی، میزانسن‌ها می‌توانند نوعی پیش‌آگاهی بی‌تأکید از شکل رابطۀ شخصیت‌ها ایجاد کنند. نمونه‌اش جایی است که رؤیا و زیبا روبه‌روی هم نشسته‌اند و قاب به‌شکلی قرینه بسته شده که این دو نفر همچون تصاویری آینه‌یِ همدیگر به‌نظر می‌رسند. برخی از جزییات فیلمنامه‌ای هم به این امر کمک کرده‌اند.

نمونه‌اش ایدۀ استفادۀ رؤیا از عینک دودی پس از عمل چشم است که هم در لایۀ رویی داستان کاربرد دارد و هم می‌تواند، به‌شکلی استعاری، نشان‌دهندۀ این باشد که رؤیا در مشاهدۀ شفاف آن‌چه در اطرافش می‌گذرد به مشکل برخورده است.

این اشاره‌ها البته در مواردی به تأکید‌هایی آزاردهنده تبدیل می‌شود. به‌عنوان مثال، جایی از فیلم که رؤیا بعد از عمل عینک خود را به زیبا می‌بخشد، موسیقی وهم‌آلود و پرتأکید فیلم سعی می‌کند حسّی شوم در ما ایجاد کند. در حالی که نشانه‌گذاری خود صحنه برای درک جنبۀ استعاری این عمل کفایت می‌کرد.

با این وجود، «بی‌رؤیا» ضربۀ سنگینی از فیلمنامۀ سرگردانش می‌خورد. روایت ذهنی به این معنا نیست که انواع کنش‌های متعارض را در کار بگنجانیم (مگر این‌که قرار باشد با روایتی ضدّ پیرنگ روبه‌رو باشیم که در مورد «بی‌رؤیا» چنین به‌نظر نمی‌رسد).

وزیردفتری در اولین فیلم بلندش وارد حوزه‌ای می‌شود که یک سرش نمایشنامه‌ای مثل «چراغ گاز» (نوشتۀ پاتریک همیلتون که دو اقتباس مشهور سینمایی هم از آن وجود دارد) با داستانی واضح و مبتنی بر روابط علّی قرار دارد و سوی دیگرش به فیلمی، چون «جادۀ مالهالند» (دیوید لینچ) ختم می‌شود. اما «بی‌رؤیا» جایی در میانه‌های این پاره‌خط سرگردان است.

فیلم در نیم ساعت ابتدایی‌اش معمایی به‌نظر می‌رسد، در لحظاتی حال‌وهوایی از فیلم‌های ترسناک ماورایی پیدا می‌کند و در ادامه به یک سایکودرام تبدیل می‌شود. نتیجه، فیلمی است که نه این است و نه آن بلکه اثری است با دست‌های خالی که نه می‌تواند معمایش را ادامه دهد و نه سایکودرام باورپذیر و قدرتمندی بسازد؛ بنابراین با روایتی کش‌آمده و میان‌تهی روبه‌روییم که دستش خیلی پیش از رسیدن به نقطۀ پایانی رو می‌شود.

به بیان دیگر، می‌توان چنین گفت که «بی‌رؤیا» فیلمی در مورد مفهوم هویت است که خودْ هویتش را فراموش می‌کند. در چنین شرایطی، اگر هر کدام از فرض‌های مطرح‌شده در طول فیلم را درست در نظر بگیریم، با تعارضاتی روبه‌رو می‌شویم که مناسب فیلمی با یک نتیجه‌گیری سرراست به‌نظر نمی‌رسند.

باید به این نکته هم توجه داشت که هرچند متن پایانی فیلم - طبق گفتۀ عوامل - تحمیلی بوده، اما از جایی به بعد چنین به‌نظر می‌رسد که حتی اجرای خود فیلمساز هم دارد ما را به‌سمت یک نتیجه‌گیری کم‌وبیش مشابه پیش می‌برد.

به‌خاطر مشکلات پرتعداد ذکرشده، «بی‌رؤیا» نمی‌تواند به پتانسیلی که در دستمایۀ اولیه وجود دارد حتی نزدیک شود. با این وجود، در برخی از ابعاد فیلم می‌توان رگه‌های استعداد وزیردفتری را مشاهده کرد. بنابراین، هر چند «بی‌رؤیا» در مجموع فیلم چندان موفقی نیست، اما می‌تواند امید‌ها را در مورد آیندۀ سازنده‌اش زنده نگاه دارد.

بازیگران فیلم «بی رویا»

طناز طباطبایی، صابر ابر، شادی کرم‌رودی، فرانک کلانتر، نهال دشتی، مائده طهماسبی و رضا داوودنژاد

خلاصه داستان فیلم «بی رویا»

فیلم بی‌رویا درامی روانشناسانه است و روایتگر داستان زوجی است به نام رویا و بابک که به زودی مهاجرت خواهند کرد. رویا در یک شب برحسب اتفاق با زنی که هیج از گذشته‌اش به خاطر ندارد رو‌به رو می‌شود او را موقتا به منزلش می‌برد. اما کم‌کم متوجه اتفاقاتی غیر عادی می‌شود که هویت رویا را مورد سوال قرار می‌دهد.

منبع: سینما تیکت

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید