جهان مهارناپذیر ما

جهان مهارناپذیر ما

آیا هنوز اولین برفی را به یاد دارید که، در کودکی‌تان، روزی در اواخر پاییز یا زمستان بارید؟ هدیه‌ای نامنتظر». کتاب جدید هارتموت رُزا، جامعه‌شناس تأثیرگذار آلمانی، با این جمله آغاز می‌شود. این کتاب دربارۀ میل بی‌وقفۀ مدرنیته است به اینکه جهان را، در تمام وجوهش، قابلِ مهندسی، قابلِ پیش‌بینی، موجود، دسترس‌پذیر و یک‌بارمصرف کند. میلی که رابطه‌مان با جهان را تخریب و ما را از خودبیگانه کرده است. پال جِی. دآمبروزیو مضامین اصلی این کتاب کوتاه، اما کوبنده را مرور کرده است.

کد خبر : ۱۰۵۰۳۱
بازدید : ۱۱۳۶

لس‌آنجلس ریویو آو بوکز، پال جِی. دآمبروزیو | بهارِ گذشته، بعضی از ناشران از نویسندگانِ کتاب‌های در آستانۀ انتشار خواستند پیش‌گفتار، نکته‌های پراکنده یا حتی فصول کاملی را به آثارشان اضافه کنند تا در آثارشان به کووید۱۹ یا موضوعات نژادی هم پرداخته باشند. برای اکثر نویسندگان، ازجمله خودم، کار شاقّی بود، اما تلاشمان را کردیم.

از هارتموت رُزا یا اصلاً نخواسته بودند یا موافقت نکرده بود. در کتاب جدید او حتی یک مورد اشاره به «ویروس»، «همه‌گیری»، «نژاد» یا هر موضوع دیگری از دستۀ «۲۰۲۰ بدترین سال تاریخ بود» نیست. آثار رُزا دررابطه‌با تحلیل اثرات عینی سرمایه‌داری، مدرنیته و شتاب اجتماعی غالباً سرشار از بصیرت‌اند، درنتیجه، درست نیست که بگوییم آخرین کتاب او «بهنگام‌تر از همیشه» است. هرچند می‌توانیم بگوییم که تجربیاتی که طی این حدوداً دو سال داشته‌ایم ما را در موقعیتی قرار داده است که آثار رُزا را بهتر درک کنیم. شاید ما اکنون حساسیت ملموس‌تری به شتاب، مهارناپذیری و نیاز به پژواک۱ داریم.

موضوع کتاب رُزا اصطلاح اون‌فِرفوگ‌بارکایت۲ است که معمولاً به «پیش‌بینی‌ناپذیری» ترجمه می‌شود. پس از رهاکردن این اصطلاح و آزمودن چند اصطلاح دیگر، ازجمله «حصول‌ناپذیری» و «مهندسی‌ناپذیری»، رُزا و مترجم فوق‌العاده‌اش جیمز وَگنر، درنهایت، روی «مهارناپذیری» توافق کردند. درنتیجه، این کتاب دربارۀ «میل بی‌وقفۀ مدرنیته است به اینکه جهان را، در تمام وجوهش، قابلِ مهندسی، قابلِ پیش‌بینی، موجود، دسترس‌پذیر و یک‌بارمصرف (یعنی فِرفوگ‌بار) کند». مهارناپذیری، همراه با «تثبیتِ متحرک» -یعنی این اندیشه که نظام‌های اجتماعیِ امروزی تنها می‌توانند ازطریق رشدِ مداوم باثبات بمانند- مقصود رزا از مدرنیته را روشن می‌کند.

رشد یعنی گسترش بی‌وقفۀ دامنۀ دسترسی بشر. ما از همه‌چیز بیشتر می‌خواهیم و می‌خواهیم همه‌چیز را مهار کنیم. رُزا برای مهار چهار بُعد ترسیم می‌کند: مرئی، دسترس‌پذیر، مدیریت‌پذیر و سودمندکردن چیزها. از طبیعت و زمان گرفته تا عادات خواب و تعداد قدم‌هایمان، باید هرآنچه را می‌توانیم، شناخته، در اختیار گرفته، بر آن غلبه کرده یا سودمند کنیم. آنگاه جهان و حتی بدن‌های خودمان بدل به موضوعِ پرخاش می‌شوند؛ در واقع، اون‌فِرفوگ‌بارکایت آن‌ها ما را عصبانی می‌کند. نتیجه، با کمال تعجب، «آن سوی متناقض سکه» است که، در آن، جهان به‌نحو مرموزی عقب می‌نشیند.

رُزا کتاب را با بحث کوتاهی دربارۀ برف شروع می‌کند: «آیا هنوز اولین برفی را به یاد دارید که، در کودکی‌تان، روزی در اواخر پاییز یا زمستان بارید؟ [..]هدیه‌ای نامنتظر». اگر صادقانه در توصیف رُزا تأمل کنیم، در می‌یابیم که زندگی دربردارندۀ «هدایای نامنتظر» هرچه کمتری شده و جهان پیوسته عقب‌نشینی می‌کند. ما روزبه‌روز ازخودبیگانه‌تر می‌شویم. «ازخودبیگانگی نشانه‌ای است از نسبتی با فقدانِ نسبت که، در آن، سوژه و جهانْ خود را در حالی می‌یابند که از درون از یکدیگر گسسته‌اند، به هم بی‌اعتنایند، و حتی با یکدیگر متخاصم‌اند».

هرچند فرضیۀ رُزا کاملاً مبتنی‌بر شواهد علمی (یا «مهارشده») نیست، انگار که ارزش تأمل جدی را دارد: «هراس بنیادین از مدرنیته هراس از خاموش‌شدن جهان است که فرسودگی و افسردگی فقط نمود‌هایی بهنگام (و شاید فشرده) از آن‌اند». راه خلاصی از این وضع، و موضوعِ آخرین کتاب رُزا پژواک است.

به‌زعم رُزا، پژواک چهار ویژگی دارد. ۱) چیزی خارج از ما به‌نحوی ما را متأثر کرده یا فرا می‌خواند. این می‌تواند زمانی رخ بدهد که به یک نقاشی یا منظره خیر می‌شویم، یا هر وقت احساس برانگیختگی می‌کنیم. ۲) در این صورت باید این‌طور واکنش نشان دهیم که به‌شکلی فعالانه با دیگری ارتباط مثبت و هم‌دلانه برقرار کنیم ۳) سپس دگرگونی رخ می‌دهد. هم خودمان و هم آن دیگری که داریم به آن واکنش نشان می‌دهیم دیگر مثل سابق نیستیم. ۴) رُزا تأکید می‌کند که لازم است تا ویژگی «مهارناپذیریِ» آنچه در جریان است را خوب درک کنیم. «با قطعیت مطلق نه می‌شود آن را تحمیل کرد و نه مانع آن شد». پژواک محدودۀ ازپیش مشخصی ندارد و، برخلاف سرمایه‌داری کالایی، «نمی‌توان آن را انباشت، ذخیره کرد یا سودمندانه بهبودش داد».

رُزا، با پرداختنِ پرشور به رابطۀ میان پژواک و مهارناپذیری، «پنج فرضیه دربارۀ مهارپذیری چیز‌ها و مهارناپذیری تجربه» ارائه می‌دهد. نخست اینکه هیچ تناقضی میان مهارپذیری چیز‌ها و مهارناپذیری پژواک وجود ندارد. دوم، چیز‌هایی که می‌توانیم کاملاً مهارشان کنیم «کیفیت پژواکی خود را از دست می‌دهند». باید «نیمه‌مهارپذیر» باشند. فرضیۀ سوم دربارۀ مهارناپذیریِ چیزی است «سخن‌گو» که «(پاد) نیروی مستقل» خود را دارد.

به عبارت دیگر، چیزی «بیش‌از احتمال صرف» است. چهارم این است که «نگرشی که هدفش دست‌اندازی بر بخشی از جهان، غلبه بر آن و مهارپذیرکردن آن است با جهت‌گیری به‌سوی پژواک ناسازگار است». هرچند، دسترس‌پذیری «مسئلۀ احتمال محض نیست. ما البته می‌توانیم سعی کنیم شرایط آرایشی و موقعیتی‌ای را که برای توانایی برانگیختگی‌مان ضروری است خلق کنیم». یکی از مشکلات عمدۀ مدرنیته این است که دسترس‌پذیری را با مهارپذیری اشتباه می‌گیرد. فرضیۀ پنجم به این مسئله می‌پردازد: «پژواک نیازمند جهانی است که بتوان به آن دست یافت، نه جهانی که بتوان بدون محدودیت آن را مهار کرد. سردرگمی میان دسترس‌پذیری و مهارپذیری در قلب خاموشی جهان در مدرنیته نهفته است».

به‌علت «امتناع امر مدرن از پذیرش این ایده که چیزی ورای مهار سوژه وجود دارد»، جهان خاموش می‌شود و ما ازخودبیگانه. درحالی‌که ما در پیِ مهار چیز‌های هرچه بیشتری هستیم، آن‌ها به‌نحو فزاینده‌ای تبدیل به موضوعات پرخاش می‌شوند و تسلط ما باید وسیع‌تر شود. در تمام مراحل مهم زندگی، از تولد و پرورش فرزند، رابطه و حرفه گرفته تا بیماری، پیری و حتی مرگ، «تنش لاینحلی وجود دارد میان تلاش‌ها و امیال ما برای پیش‌بینی‌پذیر، مدیریت‌پذیر و مهارپذیرکردن چیزها، از طرفی، و از طرف دیگر شهود و اشتیاق ما برای اینکه به‌سادگی بگذاریم «زندگی» جریان داشته باشد، به آن گوش سپاریم و خودجوش و خلاقانه به آن واکنش نشان دهیم».

ابعادِ بنیادینِ مهارْ اخلاقِ اجتماعیِ جدیدی را به حرکت در می‌آورند. در بحث‌های اخلاقی و سیاسی، ما در پی «حذف نظام‌مند تمام اشکال خودسرانگی و امتیازات نابه‌جا هستیم». به همین ترتیب، برای همه‌چیز باید استناد و شفافیت وجود داشته باشد. همۀ ما، در تقاضا‌های فزاینده برای «گزارش‌ها، پروپوزال‌ها و سایر اسناد»، در کنار افزایشِ بی‌حدوحصر امتیازدهی و رده‌بندیِ تقریباً همه‌چیز این را احساس می‌کنیم.

به‌سادگی «هیچ فضایی در گفتمان عمومی و سیاسی برای ایدۀ -واقعیتِ- مهارناپذیری در زندگی اجتماعی» نمی‌تواند وجود داشته باشد. همیشه کسی مسئول است. این منطق، به همین نحو، به حوزه‌های سرمایه‌داری نفوذ کرده است، جایی که، در آن، شرکت‌ها مرتباً «به مهارپذیری اشاره می‌کنند و آن را وعده می‌دهند و مهم‌تر از همه، می‌فروشندش». این طرز فکر نشانه‌ای است از این فرض که می‌توانیم اُبژه‌ای را، به‌تمامی، بشناسیم و شکاف میان سوژه و جهان یا سوژه و اُبژه را در نظر نگیریم».

شگفت اینکه ما، درحالی‌که در پیِ مهار، پیش‌بینی و ارزیابی همه‌چیز هستیم، هم‌زمان این‌ها را نمی‌خواهیم و اگر به آن‌ها برسیم، تنها باعث وخیم‌ترشدن حالمان می‌شوند. رُزا، علاوه‌بر ازخودبیگانگی و فقدان شگفتی، به میل نیز نظر می‌افکند. ما با بررسی دقیق می‌فهمیم که نمی‌خواهیم همه‌چیز در مهار یا در چنگمان باشد.

هرچیزی، از سوپر باول۳ گرفته تا عشق، وقتی کاملاً مهار شود، وقتی هیچ پیش‌بینی‌ناپذیری، دسترسی‌ناپذیری و مهندسی‌ناپذیری در کار نباشد، مطلوبیت خود را از دست می‌دهد. ما مسابقات ورزشی را تماشا می‌کنیم، به آدم‌ها و حیوانات عشق می‌ورزیم، سفر می‌کنیم، کتاب می‌خوانیم و انواع و اقسام کار‌های دیگر را انجام می‌دهیم، دقیقاً به این دلیل که نمی‌دانیم چه اتفاقی خواهد افتاد، دیگران چه خواهند کرد یا چه خیالی دارند، یا چطور تغییر خواهیم کرد.

رُزا در این کتاب کوتاه استدلال می‌کند که ما وقتی می‌خواهیم جهان را هرچه بیشتر مهار کنیم، ارتبطمان را با آن از دست می‌دهیم. جهان بدل به چیزی متخاصم می‌شود: چیزی ثابت، چیزی تاکنون رام‌نشده، و از همه مهم‌تر، چیزی که باید بر آن چیره شویم. راه‌حل او این است که، از این پس، جهان را به‌مثابۀ موضوع پرخاش نبینیم، بلکه به آن اجازه دهیم تا مهارناپذیر باشد و، به‌علاوه، با آن با نگرشی برپایۀ پژواک رابطه برقرار کنیم. به‌پیشنهاد رُزا، اگر با انتظارات تغییردادن و تغییرکردن به روش‌های غیرمنتظره به جهان نزدیک شویم، اگر به نیرو‌های طبیعی و اجتماعی دست یابیم و در ساختشان مشارکت کنیم، آنگاه ممکن است در جهان و در خودمان معنای بیشتری پیدا کنیم.

یک نمونۀ آن گردش در طبیعت است. ممکن است به پیاده‌روی در طبیعت برویم یا روز را در کنار دریاچه‌ای سپری کنیم با این انتظار که به نحو مشخصی دستخوش دگرگونی شویم. تصاویرِ شبکه‌های اجتماعی، تبلیغات و حتی تجربیات گذشتۀ خودمان، ما را مهیای انتظاراتِ مکانیکیِ وصل‌کن-و-پخش‌کن۴، می‌کنند. اگر من دقیقاً همان کاری را بکنم که آن شخص کرده، یا اگر به فلان سفر تفریحی بروم، یا به بهمان خیابان زیبا برگردم، دقیقاً این یا آن احساس را خواهم داشت.

زمانی هم که آنچه به ما وعده داده شده بود (یا به خود وعده داده بودیم) را دریافت یا احساس نکنیم، درعوض، مکانیکی‌تر شده و رابطه‌مان با جهان حتی پرخاشگرانه‌تر می‌شود. یا ما به اندازۀ کافی دقیق تقلید نکردیم یا جهان کاری را که باید نکرده است. نزدیک‌شدن به جهان با مدل پژواک یعنی گشودگی نسبت به تغییرات و تأثرات دوجانبه‌ای که نمی‌توانیم از پیش آن‌ها را بدانیم. ما فقط باید انتظار این را داشته باشیم که احساسات و تعاملاتمان نامنتظر یا پیش‌بینی‌ناپذیر باشند. بدین طریق، رابطه‌مان با جهان و خویشتنمان سالم‌تر می‌شود.

تأمل مضاعف بر دو جنبه از کار رُزا می‌تواند واقعیات تازه‌ای را آشکار کند. نخست اینکه رُزا به‌شدت تحت‌تأثیر چارلز تیلور (که موضوع پایان‌نامۀ دکترای او بود) و درجۀ بالای خودمختاری‌ای بوده است که تیلور، در نظریاتش در باب اصالت، خواهان آن است. ما باید مطمئن شویم که، براساس آنچه تیلور «ارزیابی‌های قوی» می‌نامد، «صدای خود» را داریم. دوم اینکه فروپاشی نظام‌مند رابطۀ مسئله‌دارمان با جهان و دیگران دارای چنان جزئیاتی است و آن‌قدر جامع است که آدمی حیران می‌ماند که آیا اصلاً امکان حقیقی اون‌فِرفوگ‌بارکایت وجود دارد؟ دررابطه‌با اندیشدن توأمان به خویشتن و نظریۀ اون‌فِرفوگ‌بارکایت، ارزیابی بیشتری از «مهارناپذیری» را می‌توان گنجاند. با این وصف، مهارناپذیری جهان عالی است.

رُزا، طی ماه‌های اخیر، در تعدادی از بحث‌ها و مصاحبه‌ها دربارۀ همه‌گیری شرکت کرده است. نگرش او شاید از دید خیلی‌ها اندکی نامألوف و خوش‌بینانه باشد. جامعه‌شناسانِ سراسر جهان حیرت کرده‌اند از اینکه چطور دولت‌ها توانستند نظام‌های اجتماعی‌ای را مهار کنند که دیرزمانی تصور می‌شد با استقلال نسبی عمل می‌کنند.

مثلاً رُزا و دیگران، ازجمله برونو لاتور، شگفت‌زده بودند از اینکه چقدر سریع می‌توان سفر‌های هوایی و خرده‌فروشی‌ها را تعطیل کرد. دیرزمانی فرض بر این بود که سرمایه‌داری اجازۀ رخ‌دادن چنین توقف‌هایی را، بنا به دلایل غیرسرمایه‌دارانه، نخواهد داد. همچنین روشن‌فکران پرشماری امیدوارند، حال که رو به‌سوی جهان پساهمه‌گیری داریم، بتوانیم نظام‌های اجتماعی و سیاسی‌مان را، با جدیت، بازاندیشی کنیم. رُزا دربارۀ این نکته بسیار بی‌پرده حرف می‌زند. اما مهارناپذیری جهان به هدفی بسیار فروتنانه‌تر نیز دست می‌یابد، چیزی را به کار می‌بندد که همه می‌دانیم، چیزی که همواره در زیر سطح مخفی بوده واکنون بی‌نهایت آشکار است:جهان ورای مهار ماست.

اطلاعات کتاب‌شناختی:

Rosa, Hartmut. The Uncontrollability of the World. Polity, ۲۰۲۱

پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را پال جِی. دآمبروزیو نوشته و در تاریخ ۲۴ اکتبر ۲۰۲۱ با عنوان «Control Everything: On Hartmut Rosa's "The Uncontrollability of the World"» در وب‌سایت لس‌آنجلس ریویو آو بوکز منتشر شده است و برای نخستین‌بار با عنوان «دربارۀ مهارناپذیری جهان» در بیست‌ودومین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی ترجمه و منتشر شده است. با ترجمۀ علی امیری منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۶ فروردین ۱۴۰۱با همان عنوان منتشر کرده است.
•• پال جی. دآمبروزیو (Paul J. D'Ambrosio) استادیار فلسفۀ چینی در ایست چاینا نرمال یونیورسیتی شهر شانگ‌های است. موضوعات اصلی نوشته‌های او دائوئیسم، اندیشۀ چینی در قرون وسطاست. او یکی از نویسندگان کتاب شما و پروفایلتان (You and Your Profile) و تظاهرِ واقعی (Genuine Pretending) است.

[۱]Resonance در این متن به‌معنای نیروی برانگیختن تصاویر، خاطرات و عواطف ماندگار است و، به‌اعتقاد مترجم، از میان معادل‌های فارسی این کلمه پژواک است که ظرفیت برگرفتن این معنا را دارد [مترجم].
[۲]Unverfügbarkeit
[۳]Super Bowl نام متداول بازی پایانی و سرنوشت‌ساز قهرمانی لیگ ملی فوتبال آمریکاست [ویراستار].
[۴]Plug-and-play

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید