کدام حرف را از زمین برمی‌داریم

کدام حرف را از زمین برمی‌داریم

عزت نفس ما بدون تردید با کمبود‌هایی که در خود، محیط، خانواده و... می‌بینیم گره خورده است. موضوع این است که چه میزان می‌توان به خودآگاهی رسید، این بخش‌ها را پذیرفت و برای جبران آن راهی سالم را برگزید.

کد خبر : ۱۰۷۰۲۲
بازدید : ۷۷۴

آزاده سهرابی | می‌گفت: این حس کوچک شدنی که این روز‌ها دارم در رابطه با همسرم، در رابطه با همکارانم تجربه می‌کنم برای من غریبه نیست. من برادر کوچک‌تری دارم که همیشه تو خونه اون از دست توهین‌های پدرم در امان بود، ولی من نه!

پدرم خیلی وقت‌ها بی‌جهت عصبانی می‌شد- البته کار سختی داشت-، ولی نمی‌دونم چرا فقط به من که می‌رسید شروع می‌کرد به خالی کردن دق و دلیش. این مرد جوان از این شاکی بود که انگار همه اطرافیانش خشمشون رو سر او خالی می‌کردند. کمی پرس و جو در زندگی او مشخص می‌کرد که برادرش یک عادتی داشت که او نداشت.

هر وقت پدرش عصبانی بود و جمله اول را می‌خواست بگوید از او عذرخواهی می‌کرد یا به یک بهانه‌ای فضا را ترک می‌کرد، اما او احساس می‌کرد باید همانجا بایستد تا همه حرف‌های پدر را بشنود و بزرگتر هم که شده حالا احساس می‌کند اگر مدیرش از هر جایی عصبانی است و حتی می‌داند عصبانیت مدیرش سر کار او نیست، اما باید همانجا بایستد و گوش بدهد. اگر همسرش دارد بی‌خودی داد و بیداد راه می‌اندازد باید تا ته این داد و بیداد را برود و حالا خودش هم وارد چرخه پرخاشگری شده است.

واقعیت انسانی می‌گوید که اگر شما حرفی را که کسی به شما می‌زند از قبل درون خودتان احساس نمی‌کردید باشد، از زمین برنمی‌دارید. یادم نیست چه کسی گفته که هیچ کسی نمی‌تواند در شما احساس حقارت ایجاد کند مگر اینکه قبلاً شما آن احساس حقیر بودن را پذیرفته باشید.

برادر این فرد در واقع خودش را در معرض توهین قرار نمی‌داد، چون می‌دانست و باور داشت پدر از جای دیگری عصبانی است، اما این فرد به خاطر احساس شرم و حقارتی که درون خود پرورش داده بود در مقابل توهین‌ها نه‌تن‌ها می‌ایستد بلکه آن را به خود می‌گیرد و دچار خشم شدید می‌شود.

عزت نفس یعنی اینکه در معنای کلی ما درباره خودمان این واقعیت را می‌پذیریم که به خاطر محدودیت‌های انسان بودن و تجربه‌های محیطی و. بخش‌های منفی داریم، اما همان انگیزه‌ای می‌شود تا از این حقارت عبور کنیم. کودکان را ببینید، آن‌ها از همان کودکی به نوعی احساس حقارت را تجربه می‌کنند.

اینکه در مقابل بزرگ تر‌ها از عهده خیلی از کار‌ها برنمی‌آیند. این احساس باعث می‌شود آن‌ها تلاش کنند راه بروند، حرف بزنند، از پس کارهایشان بربیایند و در یک کلمه «بزرگ شوند» حالا اگر این میل به جبران حقارت در افراد آنقدر پررنگ شود که تمام جنبه‌های زندگی را دربربگیرد فرد دچار عقده حقارت می‌شود. حالا هرچه فرد برای جبران آن عقده تلاش کند و برتری پیدا کند هم احساس حقارتش جبران نمی‌شود.

بسیاری از آدم‌های موفق و بزرگ کسانی بوده‌اند که اتفاقاً به لحاظ جسمی یا به لحاظ وضعیت محیطی یا خانوادگی و... کمبود‌هایی داشته‌اند، اما آن را پذیرفته‌اند و به جای آنکه آن را تبدیل به عقده‌ای کنند که توسط آن دیگران را له کنند، تلاش کرده‌اند تا با رسیدن به موفقیت‌ها آن احساس را جبران کنند.

عزت نفس ما بدون تردید با کمبود‌هایی که در خود، محیط، خانواده و... می‌بینیم گره خورده است. موضوع این است که چه میزان می‌توان به خودآگاهی رسید، این بخش‌ها را پذیرفت و برای جبران آن راهی سالم را برگزید.

آنچه درباره این فرد که در بالا حرف زدیم باید اصلاح شود این است که اگر از کودکی یاد گرفته توهین شنیدن را بپذیرد به این درک برسد که چرا و چه چیزی او را در این موقعیت قرار داده و از چرخه تکرار آن الگو بیرون بیاید. ما در طول روز ممکن است با آدم‌های بسیاری روبه‌رو شویم که از هر جایی خشم داشته باشند.

با داشتن عزت نفس نمی‌توان از توهین نشنیدن دوری کرد، اما می‌توان آن توهین را به خود نگرفت و وارد چرخه معیوب پرخاشگری نشد.

منبع: روزنامه ایران

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید