چطور از تله رهاشدگی، رها شویم؟
شریکِ عاطفی شما نباید نسبت به شما یا رابطه نامتعهد، متزلزل یا بیثبات باشد. به دنبال آدمهای باثبات باشید، نه کسانی که شما را به طرفی پرت میکنند و مانند ترنهوایی به شما حسِ بالا و پایینهای شدید را در زندگی میدهند. فردی که متعهد باشد و برایتان اهمیت قائل باشد شما را ترک نمیکند.
فرادید | طرحواره رهاشدگی، درست مانند سایر طرحوارهها، باوری است که ما درباره خودمان یا جهانمان شکل میدهیم. آدمهایی که دچار طرحواره یا تله رهاشدگی هستند حساسیت بالایی دارند و بهشدت احساساتی هستند. آنها «محرکهای احساسیای» درباره ارزشهایشان که توسط دیگران درک میشوند، دارند. این باعث میشود که آنها در روابطِ بینفردی خود احساس ناامنی کنند.
استراتژیِ درمان
بیمارانی که از تله رهاشدگی رنج میبرند ابتدا باید روانزخمها یا تروماهای عمیقی که باعثِ شکلگیری این تله شدهاند را شناسایی کنند.
این به حافظه سلولی روانزخم مربوط میشود که بهموجبِ آن سلولها خاطراتِ روانزخمهای زندگی فعلی و همچنین روانزخمهایی که از پدرومادر و پدربزرگومادربزرگهایمان به ارث بردهایم را در خودشان حفظ میکنند.
این روانزخمها میتوانند مربوط به زمانی بشوند یک کودکِ خردسال یا نوزاد یا یک بچه حس میکند یکی از والدین یا هر دوی آنها، به لحاظ عاطفی او را ترک کردهاند و بهقدر کافی به او توجه نشان نمیدهند.
کودک حس میکند رها شده و این تجربه زندگی، درست مثل فهرستی از تمام رخدادهایی که برایش اتفاق افتاده، در سلولهایش ثبت و ذخیره میشود.
میتوان عمیقاً به این تجربهها فکر کرد. میتوانیم از آنها یاد بگیریم و خردمندانهتر رفتار کنیم یا اینکه فقط آنها را ذخیره کنیم و اجازه بدهیم به کارشان ادامه دهند. این تجربهها، بهخصوص وقتی که فرد قادر به پردازش تجربه روانزخم نیست، میتواند منجر به آسیبهای شدید شود. این تجربه در خامترین شکل ممکن در سلولها ذخیره میشود. این تجربه در آنجا به حیات خود ادامه میدهد و ما هرگز متوجه حضورش نمیشویم.
روانزخم و آزار مانند هر تجربه دیگری در زندگی در سطح سلولی ذخیره میشود. اگر ما به منابع ضروری، هشیاری یا حمایتی که برای پردازش روانزخمها لازم است، دسترسی نداشته باشیم، آنها به خامترین شکل ممکن در حافظه سلولی ما باقی میمانند.
سلولها و بافتهای ما اطلاعات را ذخیره میکنند.
با تغییراتی که در بدن رخ میدهد، سیستمِ تشخیص تهدید در مخچه نیز فعال میشود. این بخش از مغز به شدت به لمس، ایمنی و حضور واکنش نشان میدهد. اگر تغییری که در بدن رخ داده است مورد حمایت واقع شود، حافظه سلولی بدونِ بهیادآوردن یا درکِ روانزخم، خودش را با این تغییر سازگار میکند.
کاری که باید انجام دهیم آن است که در سطحِ ضمیرِ ناخودآگاه خود به آن روانزخمها و تروماها دسترسی پیدا کنیم و مجدداً آنها را پردازش کنیم، بهنحوی که درمان و یکپارچه شوند و دیگر بهطریقِ سابق روی ما اثر منفی نداشته باشند. آنوقت با روانزخمِ خود به آرامش میرسیم و دیگر نیازی نداریم که مدام به آن فکر کنیم، بر اساسِ آن زندگی کنیم، و بر اساسِ روانزخمهای گذشته به موقعیتهای فعلی پاسخ دهیم. این هدفی است که به تدریج میتوان به آن دست پیدا کرد.
یک مثال:
شلی با جان، مردی که مدام به او خیانت میکند، ازدواج کرده است. شلی درباره خیانتها میداند، جان مدام قول میدهد این کار را متوقف کند، اما همچنان ادامه میدهد. شلی میداند که جان وقتی خانه را ترک میکند به کجا میرود، اما جان انکار میکند. شلی میداند که جان دروغ میکند؛ و داستان ادامه دارد. انتظار شلی برای بازگشتِ جان به خانه، درست مانند انتظار دختربچهای است که منتظرِ مادرش است.
این تنها مسئله ازدواج آنها نیست. جان مدام سراغ زنهای مختلف میرود، بعد از مدتِ کوتاهی علاقهاش را از دست میدهد و عقب میکشد. جان شرکای عاطفیاش را امتحان میکند تا ببیند تاچهحدی وفادار هستند. او هرگز به آنها اعتماد ندارد. درنهایت، همه روابطِ او شکست میخورد.
تله رهاشدگی
نخستین قدم برای درمانِ تله رهاشدگی این است که تشخیص بدهید گرفتار آن هستید. پرسشنامهای که در ادامه میآید، شاخصی است که نشان میدهد آیا در زندگی از تله رهاشدگی رنج میبرید یا نه. اگر پاسخ شما به بیش از ۶ پرسش، «آری» باشد، احتمال اینکه دچار تله رهاشدگی باشید، وجود دارد.
* خیلی نگرانم آدمهایی که عاشقشان هستم من را ترک کنند یا بمیرند.
*به آدمها میچسبم، زیرا میترسم که ترکم کنند.
*پایگاهِ حمایتیِ محکمی ندارم.
*مدام عاشق آدمهایی میشوم که نمیتوانند به من متعهد باشند زمانیکه به آنها نیاز دارم در کنارم باشند.
*آدمها همیشه به زندگیام میآیند و بیرون میروند.
*وقتی کسی که عاشقش هستم کنارهگیری میکند، حسِ بدبختی میکنم.
*آنقدر درگیر این فکر میشوم که دیگران ترکم خواهند کرد که خودم آنها را دور میکنم.
*نزدیکترین آدمها در زندگیام، پیشبینیناپذیرند. یکلحظه در کنارم هستند و لحظه بعد نیستند.
*به آدمهای دیگر به شدت نیاز دارم.
*درنهایت، تنها خواهم ماند.
آدمهایی که از تله رهاشدگی در زندگی رنج میبرند به شرکای عاطفیای تمایل پیدا میکنند که درنهایت آنها را ترک خواهند کرد. آنها حتی با شریکِ متعهدِ زندگیشان نیز رابطه صمیمانه برقرار نمیکنند، زیرا میترسند که آن فرد ترکشان کند یا خیلی صمیمی شوند و آسیب ببینند.
آنها همیشه نگرانند که شریکِ عاطفیِ زندگیشان به طریقی آنها را ترک کند. آنها به کوچکترین گفتهها و اعمالِ شریکِ عاطفیشان به شدیدترین شکل واکنش نشان میدهند و سریع به این نتیجه میرسند که این گفتهها و رفتارها معنایش آن است که شریکِ عاطفیشان میخواهد ترکشان کند.
آنها، مانند جان، بسیار حسود و انحصارطلب هستند که باعث میشوند دیگران را از خودشان دور کنند. برخی اوقات، قربانیان تله رهاشدگی آنقدر وابستهاند که حتی برای چند ساعت طاقتِ دوری از شریکی عاطفیشان را ندارند و مدام میخواهند در کنار او و با او باشند.
ناتوانی در تشخیص ثبات
گاهیاوقات، این افراد در یک رابطه سالم و باثبات هستند، اما این را درک نمیکنند. آنها به نگران بودنشان ادامه میدهند. آنها طوری رفتار میکنند که میتواند شریکِ زندگیشان را دور کند. آنها هر زمانی که تهدید احساس میکنند، به شدیدترین شکل از احساسات واکنش نشان میدهند.
ممکن است آوردنِ اسمِ فردی که به او حسادت میکنند، آتشِ خشمشان را سریع شعلهور کند. ممکن است یک جدایی کوتاهمدت یا تغییری در خلقِ شریکِ زندگیشان باعث شود که آنها از کوره در بروند. شریکِ عاطفیِ آنها همیشه حس میکند که واکنشهایشان بسیار شدید است و از این واکنشها متعجب میشوند.
برای مثال، شما میخواهید برای چند روز به یک مأموریت خارجی بروید. همسرتان شما را تا فرودگاه بدرقه میکند و درست در لحظهای که میخواهید از گیت عبور کنید، شروع میکند به گریه کردن و فریاد زدن. او طوری رفتار میکند که گویی ازدواجتان به انتها رسیده است. رفتار او هیچ نسبتی با موقعیت ندارد. به عنوان فردی که هیچ آشناییای با تله رهاشدگی ندارد، این واکنشها برایتان بسیار تعجببرانگیز است.
زندگی با تله رهاشدگی
آدمهایی که دچار تله رهاشدگی هستند، اغلب از تنهایی بیزارند. آنها اغلب مضطرب، افسرده و گوشهگیر میشوند. آنها با استیصال نیازمندِ برقراری ارتباط با دیگران هستند. اگر یک شریکِ عاطفی درکار باشد و فقط یک روز آنها را تنها بگذارد، آنها حس میکنند که ارتباطشان با او به شدت قطع شده است. این احساس تا زمانیکه شریکِ عاطفیشان دوباره برگردد، ادامه پیدا میکند.
منحرف کردنِ حواس از حسِ قطع ارتباط برای کسانی که دچار تله رهاشدگی هستند بسیار سخت است. این حس همیشه وجود دارد و جایی در پسزمینه کمین کرده است.
چطور درمان شوم؟
در ادامه اصلیترین اقدامات برای درمانِ تله رهاشدگی را بیان میکنم.
• تله رهاشدگی در دورانِ کودکیتان را درک کنید.
• حس رهاشدگیتان را تحتِ نظر و کنترل بگیرید. حساسیتِ بیشازاندازهتان در قبال ازدستدادنِ آدمهای نزدیک؛ ترسها و استیصالتان از تنها ماندن و نیاز به چسبیدن به آدمهای دیگر را شناسایی کنید.
• روابط گذشته را مرور کنید و الگوهایی که در همه این روابط رخ دادهاند را استخراج کنید. همه تلههای رهاشدگی را فهرست کنید.
• از آدمهایی بیمسئولیت که تعهد نمیدهند و متزلزل یا دمدمیمزاج هستند، دوری کنید؛ حتی اگر جذابیتشان زیاد باشد.
• وقتی کسی را پیدا میکنید که حاضر است به شما تعهد بدهد، به او اعتماد کنید. باور کنید که او همیشه در کنارتان است و ترکتان نمیکند. به آدمها نچسبید، حسادت نکنید و به جداییهای طبیعیای که در هر رابطهای رخ میدهد، واکنشهای شدید نشان ندهید.
رهاشدگیهای کودکیتان را بشناسید
بررسی کنید و ببینید که آیا زمینههای زیستی برای تله رهاشدگی دارید یا نه. آیا در زمانِ کودکی جدا شدن از والدین یا مراقبانتان برایتان سخت بود؟ آیا معمولاً آدمی احساساتی بودید؟ آیا روز اول مدرسه یا سپری کردنِ شب به دور از والدین برایتان سخت بود؟ آیا حس میکردید که در مقایسه با سایر کودکانِ همسنوسالتان بیشتر به والدینتان میچسبید؟ آیا وقتی والدینتان روزی شما را تنها میگذاشتند و به مهمانی میرفتند، واقعاً غمگین میشدید؟ آیا هنوز هم نمیتوانید احساساتِ شدیدتان را کنترل کنید؟
اگر پاسخ شما به اکثر این پرسشها مثبت است، ممکن است نیاز به درمان داشته باشید. در موارد بسیار جدی، روانپزشک ممکن است به شما داروهای خاصی را برای کنترلِ تلاطم احساساتی که نمیتوانید کنترلشان کنید، تجویز کند. پاسخِ مثبت به اغلب این پرسشها ممکن است نشاندهنده این باشد که به لحاظِ زیستی مستعد گرفتار آمدن در طرحوارهها هستید.
به رویدادهایی که در بچگی برایتان اتفاق افتاده و بهنظرتان در شکلگیریِ طرحوارههایتان نقش داشته است، فکر کنید. در یک مکان ساکت و آرام با خودتان خلوت کنید. سعی کنید در این وضعیت تصاویری از دوران کودکیتان را تداعی کنید. این تصاویر باید خیلی آسان و بدونِ مزاحمت در ذهنِ شما تداعی شوند. اجاز بدهید که این تصاویر در بالاترین نقطه ذهنِ شما شناور شوند ـ برای ظاهر شدنِ آنها هیچ فشاری به خودتان نیاورید و نخواهید که آگاهانه آنها را به سمتِ خاصی هدایت کنید.
بهترین نقطه برای شروع، شروع کردن با احساسِ رهاشدگیایست که هماکنون در زندگی تجربه میکنید. چشمهایتان را ببندید و تلاش کنید آخرینباری را که چنین حسی داشتید، تجسم کنید. آنموقع چه اتفاقی افتاده بود که حسِ رهاشدن در شما ایجاد شده بود؟ اکنون چه عاملی این حس را تحریک کرده است؟ مهم این است که بتوانید بر احساساتِ رهاشدن کنترل داشته باشید.
یعنی باید آگاه باشید که هماکنون در زندگیتان ترس از رهاشدن دارید. باید توانایی شناسایی وقتهایی که این حس در شما به وجود میآید را داشته باشید. آیا علتش تنهاییِ شما در زندگی و اینکه مجبورید در مقابل حسِ ازدستدادن از خودتان محافظت کنید، نیست؟ آیا فقدانی را در جایی از زندگیتان تجربه میکنید؟ ممکن است والدِ بیماری داشته باشید، ازدواجتان در آستانه جدایی باشد، در رابطه متزلزلی باشید یا همسرتان رابطه را ترک کرده باشد.
چرخه رهاشدگی را شناسایی کنید
این احساسات در یک چرخه رخ میدهند. روابطِ گذشتهتان را بررسی کنید. آیا میتوانید الگویی را در تمامی این روابط شناسایی کنید؟ اگر میتوانید، درباره تمام رابطههایی که در گذشته داشتهاید، یادداشت بردارید و سعی کنید دریابید که هرکدامشان به چه دلیلی به سرانجام نرسیدند؟ آیا شما در این رابطهها خیلی چسبندگی و وابستگی داشتید؟ آیا شریکِ رابطه شما فردی متزلزل و ناپایدار با رفتارهای بیشازحد محافظتکننده بود؟ آیا قبل از آنکه آنها شما را ترک کنند، شما آنها را ترک کردید؟ آیا مدام جذبِ افرادی با جذابیتِ زیاد میشوید که غیرقابلاعتماد و بیثبات هستند؟ آیا حسِ مالکیت و حسادت شما آنها را دور میکرد؟ چه الگوهایی را در تمامِ روابطتان مشاهده میکنید؟ اینها همان تلههایی هستند که باید در رابطه فعلی یا روابطی که در آینده خواهید داشت، از آنها پرهیز کنید.
وقتی این فهرست را تهیه میکنید، ممکن است متوجه شوید که مدام از یک رابطه متزلزل و ناپایدار واردِ یک رابطه نامتزلزل و ناپایدار دیگر شدهاید. ممکن است در جریانِ ارتباطی که با درمانگر خود برقرار میکنید، متوجه شوید که این رابطه، نخستین رابطهای است که در آن احساس امنیت میکنید و متوجه شوید کسانی هستند که شما را هرگز ترک نخواهند کرد. این رابطهایست که میتواند ثبات را در زندگی شما ایجاد کند. درنهایت، قربانی طرحواره رهاشدگی میتواند متمرکزتر شود، سامان بگیرد و تمرکز خود را روی زندگی بگذارد.
از روابطِ بیثبات پرهیز کنید
مراقب باشید که علیرغم نیرویِ جاذبهای که بین شما و این افراد همفکر وجود داد، از آنها پرهیز کنید. شریکِ عاطفی شما نباید نسبت به شما یا رابطه نامتعهد، متزلزل یا بیثبات باشد. به دنبال آدمهای باثبات باشید، نه کسانی که شما را به طرفی پرت میکنند و مانند ترنهوایی به شما حسِ بالا و پایینهای شدید را در زندگی میدهند. فردی که متعهد باشد و برایتان اهمیت قائل باشد شما را ترک نمیکند.
چسبنده نباشید
نسبت به جدایی موقت، حسادت، وابستگی شدید یا واکنشهای شدید نشان ندهید. اگر با یک شریکِ عاطفیِ متعهد، رابطه خوب و باثباتی دارید، یاد بگیرید که تمایلتان برای نشان دادن واکنشهای شدید عاطفی را کنترل کنید. باید روی خودتان کار کنید تا بتوانید به بهترین نتیجه برسید. باید به این درک برسید که منابع زیادی دارید که میتوانند به شما کمک کنند بهتنهایی به بقا و زندگی ادامه دهید و حتی در تنهایی شکوفا شوید و بدرخشید. انتظار نداشته باشید که همه مشکلات یکشبه تمام شوند.
برخی روانشناسان توصیه میکنند که برای خودتان فلشکارت تهیه کنید. هربار که چیزی تحریکتان میکند و باعث میشود احساس کنید در تله رهاشدگی گیر افتادهاید، آن را روی کارت یادداشت کنید. این کار باعث میشود که آن محرک ضعیف شود.
برای مثال:
«درحالِ حاضر فکر میکنم کسی که با او رابطه عاطفی دارم پا پس کشیده است و من ممکن است هر آن عصبانی و در قبال او بسیار چسبناک شوم. اما، میدانم که این چیزی جز یکی از طرحوارههای زندگی نیست و کوچکترین عقبنشینی از طرفِ شریکِ عاطفیام میتواند این طرحوارهها را فعال کند. باید بدانم که مردم حتی در بهترین رابطهها نیز گاهگاه حضورشان کمرنگ میشود و چنین چیزی بخشی از یک رابطه خوب است.»
اگر باعصبانیت رفتار کنم و خودم را نیازمند نشان دهد، شریک زندگیام را از خودم دورتر میکنم. او حق دارد که گاهی از من فاصله بگیرد.
درعوض، باید یاد بگیرم به رابطه به عنوان یک کلِ منجسم نگاه کنم. آنوقت متوجه میشوم که احساساتِ من قابلِ توجیه نیستند. وقتی تصویر بزرگتری از رابطه را در نظرم بیاورم متوجه میشوم که او و من هنوز هم رابطه خوبی با هم داریم.
اگر توجهام را به زندگی خودم معطوف کنم خیلی بهتر عمل خواهم کرد. باید روی رشد و توسعه فردیام تمرکز کنم. اگر قادر به تنهایی زندگی کردن باشم، روابطام نیز پیشرفت خواهند کرد.»
منبع: Vitality
نویسنده: Ashly Glimour
ترجمه: سایت فرادید