خطرناکترین قاتل سریالی زن تاریخ
«آیلین وورنوس» یک روسپی بود که بین سالهای ۱۹۸۹ تا سال ۱۹۹۰ بیش از ۷ مرد را در مسیر بزرگراههای فلوریدا فریفته و به قتل رسانده بود.
«حتما باز خواهم گشت.» این آخرین سخن زنی بود که از یک دختر نوجوان معصوم، اما درمانده و مورد تجاوز مکرر قرار گرفته توسط اعضای خانوادهاش به یک قاتل سریالی مخوف تبدیل شده بود.
«آیلین وورنوس» یک روسپی بود که بین سالهای ۱۹۸۹ تا سال ۱۹۹۰ بیش از ۷ مرد را در مسیر بزرگراههای فلوریدا فریفته و به قتل رسانده بود.
آیلین در همان دوران نوجوانی ناچار به تن فروشی شد و گفته میشود که در سن ۱۱ سالگی و زمانی که هنوز در مدرسه ابتدایی بهسر میبرده به خاطر دریافت سیگار و دیگر نیازهایش به روسپیگری روی آورده بود. البته پیش گرفتن این رویه به خواست و میل خودش نبود.
پدر آیلین یک متجاوز جنسی و دارای سابقه کیفری بود که در پشت پرده این اتفاقات قرار داشت. او زمانی که آیلین ۱۳ سال داشت در سلول زندان خود را حلقآویز کرد، اما دیگر برای نجات زندگی آیلین دیر شده بود.
مادر آیلین یک مهاجر ایرلندی بود که با مرگ همسرش آیلین را ترک کرد و سرپرستی او را به والدین پدری آیلین سپرد. کمتر از یک سال پس از خودکشی پدر، مادربزرگ آیلین به دلیل از کار افتادن کبد درگذشت. در آن دوران به ادعای خود آیلین چندین سال از اذیت و آزارها، کتک زدنها و تجاوزات پدربزرگش به او میگذشت.
وقتی آیلین ۱۵ ساله بود توسط دوست پدربزرگش مورد تجاوز قرار گرفت و باردار شد. به همین دلیل در همان دوران مدرسه را ترک کرده و در یک خانه مخصوص مادران بیشوهر زایمان کرد. بعد از بچهدار شدن بین او و پدربزرگش درگیری پیش آمد و آیلین ناچار شد در جنگلهای اطراف شهر زندگی کند. سپس آیلین سرپرستی پسرش را واگذار کرد و با تنفروشی و سرقتهای کوچک زندگی خود را تامین میکرد.
در سن ۲۰ سالگی آیلین تلاش کرد با سوار شدن در ماشینهای ناشناس به فلوریدا رفته و با پیرمردی ۶۹ ساله ازدواج کند و بدینترتیب از زندگی خفتباری که در شهر خودش داشت، رهایی پیدا کند. همسر او یک فعال اقتصادی موفق بود که تقریبا بازنشسته شده و ریاست یک گروه علاقهمند به قایقهای تفریحی را به عهده گرفته بود.
آیلین خیلی زود به خانه این مرد راه یافت و سرپیچیهای او از قانون برایش دردسرساز شد. او بهطور مکرر خانه را ترک میکرد و به یک میخانه محلی میرفت که معمولا هم با درگیریهای بین او و دیگر مشتریان همراه بود. علاوه بر اینها آیلین با همسرش رفتار نامناسبی داشت و او را آزار میداد.
آیلین بعدها اعتراف کرد که با عصای خود همسرش او را کتک میزده. درنهایت همسرش موفق شد که حکم دادگاه مبنی بر دور ماندن آیلین از خودش را گرفته و آیلین مجبور شد پس از تنها ۹ هفته زندگی زناشویی از همسرش جدا شود و به میشیگان برگردد.
در یکی از این موارد او در یک سرقت مسلحانه تنها ۳۵ دلار و مقداری سیگار دزدید. آیلین بار دیگر به روسپیگری روی آورد و در سال ۱۹۸۶ زمانی که یکی از مشتریانش ادعا کرد آیلین به روی او اسلحه کشیده است و از او درخواست پول کرده پلیس چارهای جز دستگیری مجدد او نداشت.
یک سال بعد آیلین با یک خدمتکار هتل همخانه شد. زنی که بعدها در جنایتهای آیلین دستیار او شد. آیلین داستانهای ضد و نقیضی درباره قتلهایی که انجام داده بود تعریف میکرد.
گاهی اوقات نیز ادعا میکرد که قربانی تجاوز بوده و در تمامی قتلهایش برای دفاع از خود و جلوگیری از مورد تجاوز قرار گرفتن قربانیانش را به قتل رسانده و گاهی اوقات نیز ادعا میکرد که قصد دزدی از آنها را داشته و در کل بسته به اینکه چه کسی با او صحبت میکرد روایت او از قتلها کاملا متفاوت بود.