چرا بسیاری از ما به اشباح اعتقاد داریم؟

چرا بسیاری از ما به اشباح اعتقاد داریم؟

وجود شبح به عنوان یک روحِ غیرجسمانی (بدون بدن) متعلق به یک انسان یا حیوان خلافِ قوانین طبیعتی‌ست که ما درک کردیم، بنابراین به نظر می‌رسد مسئله‌ای در باب ارواح وجود دارد که نیازمند توضیح است. برای آگاهی یافتن از دلایل اشتیاق مردم به ارواح می‌توان از ادبیات، فلسفه و مردم‌شناسی کمک گرفت.

کد خبر : ۱۱۱۷۴۵
بازدید : ۳۴۴۱

فرادید | جِیمز اِل چافین از مانکسویلِ کارولینای شمالی سال ۱۹۲۱ بر اثر تصادف جان باخت و تمام دارایی او به پسر مورد علاقه‌اش مارشال رسید، اما همسر و سه فرزند دیگر او از ارث محروم ماندند. یک سال بعد مارشال هم از دنیا رفت، بنابراین خانه و ۴۸ هکتار زمین به همسر بیوه‌ی مارشال و پسر او رسید.

به گزارش فرادید ، اما چهار سال بعد، خواب‌های غیرعادی جوان‌ترین پسرِ او جِیمز پینک چافین شروع شد. در آن خواب‌ها پدرش به دیدن او می‌آمد و او را به مکان وصیت‌نامه‌ی دوم راهنمایی می‌کرد که طبق آن، چافینِ پدر اموال را بین همسر و بچه‌ها تقسیم کرده بود. این پرونده به دادگاه ارجاع داده شد و همانطور که انتظار می‌رفت، روزنامه‌های آن زمان دیوانه‌ی این داستان شدند.

دادگاه به نفع «پینک» رای داد و به لطف «انجمن تحقیقات روانی» موضوع را بررسی کرده و در نهایت به این نتیجه رسید که روح پدر پینک واقعاً به سراغ او آمده است. پینک هرگز در این توضیح تردید نکرد که اینگونه آغاز می‌شود: «من کاملاً متقاعد شدم که روح پدرم با هدف شفاف‌سازی درباره‌ی برخی اشتباهات به خواب من آمد.»

از دید منطقی و غیراحساسی شاید بعید به نظر برسد، اما ارواح و تسخیر روح از موضوعات باورپذیر امروز هستند. مطالعات اخیر توسط YouGov در بریتانیا و آمریکا نشان داد بین ۳۰ تا ۵۰ درصد مردم به ارواح باور دارند. به نظر می‌رسد اعتقاد به ارواح یک موضوع جهانی‌ است.

وجود شبح به عنوان یک روحِ غیرجسمانی (بدون بدن) متعلق به یک انسان یا حیوان خلافِ قوانین طبیعتی‌ست که ما درک کردیم، بنابراین به نظر می‌رسد مسئله‌ای در باب اشباح وجود دارد که نیازمند توضیح است. برای آگاهی یافتن از دلایل اشتیاق مردم به ارواح می‌توان از ادبیات، فسلفه و مردم‌شناسی کمک گرفت.

ارواح مهربان و کینه‌توز

چرا بسیاری از ما به ارواح اعتقاد داریم

میل به عدالت و اعتقاد به نوعی حفاظت فراطبیعی که در بیشتر مذاهب مهم می‌بینیم، به نیاز‌های اصلی انسانی می‌پردازد. مدت‌ها تصور بر این بوده است که ارواح وسیله‌ی بیان عدالت هستند.

هملتِ شکسپیر روح پدر مقتولش را می‌بیند که در جستجوی انتقام از قاتل خود است. در مکبث، بانکویِ مقتول انگشت اتهام را به سوی مردی می‌گیرد که مسئول مرگش است. این باور در کشور‌های مختلف مشابه است. در کنیا، یک فرد مقتول شاید به ngoma تبدیل شود، روحی که قاتل را تعقیب می‌کند و گاهی‌اوقات کاری می‌کند که قاتل خودش را به پلیس تحویل دهد یا rusalka در روسیه که روح زن مرده‌ای است که با غرق شدن از دنیا رفته و حالا مردان را به سوی مرگ فریب می‌دهد. شاید روح این زن با گرفتن انتقام مرگش، آزاد شود.

ارواح می‌توانند دوست و محافظ انسان باشند. در سرودِ کریسمس چارلز دیکنز، ابنیزر اسکروچ با کمک ارواح کریسمس کنونی، گذشته و آینده می‌تواند سنگ‌دلی‌اش را تا دیر نشده کنار بگذارد. در فیلم حس ششم (هشدار لورفتن داستان)، کاراکتر روح با بازی بروس ویلیس به یک پسر جوان کمک می‌کند با توانایی خود که دیدن ارواح است کنار بیاید و به ارواح کمک کند آرامش بیابند. بسیاری از افراد از این تصور که عزیزان از دست رفته‌شان آن‌ها را می‌بینند و شاید راهنمایشان باشند، احساس آرامش می‌کنند. از طرفی بسیاری از افراد این باور را دوست دارند که مرگ پایان هستی نیست و از دست دادن کسانی که دوست‌شان داریم یا فکرِ مرگ خودمان مایه‌ی آرامش است. بسیاری از فرهنگ‌های دنیا اعتقاد دارند مردگان می‌توانند با ما ارتباط برقرار کنند و پدیده‌ی اعتقاد به احضار ارواح بر این فرض است که ما می‌توانیم از طریق واسطه‌هایی که استعداد خاصی دارند با ارواح مردگان ارتباط برقرار کنیم.

ما ترسیدن را دوست داریم تا زمانی که بدانیم در خطر نیستیم. در بیشتر فیلم‌های هالووینی گروهی از افراد که معمولاً جوان هستند شبی را در یک خانه‌ی شبح‌زده صبح می‌کنند که فرجام خونینی دارد. به نظر می‌رسد ما از توهمِ خطر لذت می‌بریم و داستان‌های ارواح حاوی این نوع هیجان هستند.

بدن و روح

چرا بسیاری از ما به ارواح اعتقاد داریم

باور ارواح بر این ایده‌ی فلسفی دیرینه استوارست که انسان‌ها، دوگانه‌گرایانِ ساده‌دلی هستند که به طور طبیعی باور دارند هستی فیزیکی ما از آگاهی ما جداست. این نگرش درباره خودمان، قبولِ این ایده که ذهن ما وجودِ مجزایی از بدن‌مان دارد آسان کرده و راه را برای این باور که ذهن یا آگاهی ما می‌تواند از مرگ جان سالم بدر برد و شاید به روح تبدیل شود، باز می‌کند. تجربه‌ی توهمات با نگاه به نحوه‌ی عملکرد مغز بسیار شایع‌تر از چیزی است که بسیاری از افراد تصور می‌کنند.

SPR (جامعه تحقیقات روان) که سال ۱۸۸۲ تاسیس شد تاکنون هزاران گزارش عینیِ تاییدشده از توهمات بصری یا شنیداری از یک فردِ تازه فوت‌شده را جمع‌آوری کرده است. تحقیقات تازه‌تر حاکی از آن است که اکثر افرادِ مسنِ داغ‌دیده ممکن است توهمات بصری یا شنیداری از عزیزان از دست رفته‌شان را تجربه کنند که تا چند ماه ادامه می‌یابد.

منبع دیگری از توهمات، پدیده‌ی فلج خواب است که ممکن است حین به خواب رفتن یا از خواب بیدار شدن تجربه شود. این فلج موقتی گاهی‌ اوقات با توهم دیدن هیکلی در اتاق همراه است که می‌توان آن را یک موجود ماوراءطبیعی تفسیر کرد. اگر فکر کنیم باور ما به یک پدیده، احتمال تجربه‌ی آن پدیده را بیشتر می‌کند، این ایده که فلج خواب یک ملاقات ماوراءطبیعی است درک آن را برای ما ساده‌تر می‌کند.

تصور کنید شب‌هنگام در یک خانه‌ی شبح‌زده هستید و می‌بینید چیزی در گوشه‌ی چشم شما حرکت می‌کند. اگر به ارواح باور داشته باشید، شاید چیزی را که دیده‌اید روح تصور کنید. این مثالی از درک بالا به پایین است که در آن چیزی که می‌بینیم متاثر از چیزیست که انتظار داریم ببینیم. در تاریکی که درست دیدن دشوارست، مغز بهترین نتیجه‌ای را که می‌تواند می‌گیرد و متکی بر چیزیست ک ما تصور می‌کنیم روح است.

به نقل از فیلسوف هلندی، باروخ اسپینوزا، باور بصورت آنی و طبیعی می‌آید در حالی که شک و تردید آهسته و غیرطبیعی‌ است. هریس و همکارانش در مطالعات خود روی فعالیت عصبی دریافتند باورِ یک جمله در قیاس با باور نکردن آن به تلاش کمتری احتیاج دارد.

با در نظر گرفتن دلایل متعددی که برای باور ارواح برشمردیم به نظر می‌رسد این باور احتمالاً تا سال‌ها به قوت خود باقی خواهد ماند.

منبع: bigthink

مترجم: زهرا ذوالقدر

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید