فرشته‌های نجات ۵۲ داوطلب کنکور

فرشته‌های نجات ۵۲ داوطلب کنکور

یک ماموریت عجیب، کنکوری‌های چند روستای کهگلویه و بویراحمد با ماشین‌های هلال احمر به آزمون رسیدند.

کد خبر : ۱۱۹۳۷۰
بازدید : ۳۳۸۱

هواکم‌کم رو به تاریکی می‌رفت. هر لحظه به بارش برف در بخش زیلایی و روستا‌های اطرافش اضافه می‌شد. گردنه‌های برفگیرکاملا پوشیده از برف شده بودند و کمتر کسی جرأت تردد در آن را داشت.

۵۳دانش‌آموزکنکوری دختروپسر هیچ امیدی برای رسیدن به آزمون مرحله نخست کنکور را نداشتند. الناز یکی از این دانش‌آموزان بود.

دختر ۱۷ساله‌ای که به قول خودش دو سال سخت برای کنکور درس خوانده و انتظار نداشت در نخستین سال تجربه کنکور با چنین دلواپسی و نگرانی روبه‌رو شود: «چهارشنبه از شب برف بارید. همه ما بچه‌های روستا به‌شدت نگران بودیم، می‌دانستیم اگر همینطور برف بیاید دیگر هیچ خودرویی امکان تردد در جاده را ندارد. استرس کنکور و تست‌زنی را فراموش کرده بودیم. حالا همه نگرانی‌مان چطور رفتن به شهر بود. باز پسر‌ها شانس بیشتری داشتند، اما ما دختر‌ها محال بود خانواده‌هایمان اجازه رفتن می‌دادند.

ساعت تقریبا نیمه‌های شب بود که مدیرمدرسه به خانه‌مان زنگ زد و گفت ماشین‌های هلال‌احمر برای انتقال بچه‌ها به شهرو شرکت در کنکور به منطقه آمده‌اند، سریعا حاضر شوید. نمی‌دانستم خواب است یا رویا. این‌ها امدادگر نبودند برای ما، فرشته‌های نجات بودند. از ذوق، آرام و قرار نداشتیم. بچه‌ها با عجله به همراه پدر و مادر‌ها خود را به کنار جاده اصلی روستا رساندند.»

اگر امدادگران نبودند محال بود به آزمون برسیم

همان مسیرکوتاه روستا تا کناره جاده اصلی برای یخ زدن دست‌وپای دختران‌وپسران روستا کافی بود: «باآغوشی باز از ما استقبال و همه را سوار خودرو‌ها کردند. ماشین گرم بود. کمی مکث کردند تا همه سوار شوند، بعد راه افتادیم به سمت یاسوج. جاده به قدرییخ‌زده و پر از برف بود که ماشین مجبور بود با سرعت خیلیکم حرکت کند، بالاخره بعد از حدود ۴ ساعت به شهر رسیدیم و طی تماسیکه با اقوام داشتیم، موفق شدیم بعد از اسکان کوتاهی با خیال آسوده برایآزمون کنکور برویم.»

پروین هم از دوستان الناز در این سفر پرماجرا همراه آن‌ها بود. او هم ازجمله دانش‌آموزانی بود که باورش نمی‌شد صبح کنکور موفق شود در جلسه حاضر شود: «اگر امدادگران هلال‌احمر نبودند، محال بود به این امتحان برسیم. کسی تابه‌حال تجربه کنکور در زمستان را نداشت، به‌خاطر همین پیش‌بینی این شرایط را نکرده بودیم. بچه‌ها همه غافلگیر شده بودند. خودرو‌های امدادی هلال‌احمر اگر نبود نمی‌توانستیم به هیچ‌وجه از این جاد‌های برفی عبور کنیم.»

عبور از گردنه سخت برای شادی بچه‌ها

حسین یوسفی، رئیس هلال‌احمر شهرستان مارگون هم همراه تیم‌های امدادی اعزامی به منطقه زیلایی حدود ۷ نفر از بچه‌های کنکوری را با ماشین خودش به یاسوج منتقل کرد: «غروب، راهی یاسوج بودم که خبر رسید برای انتقال بچه‌های کنکوری باید به سمت زیلایی برویم. زیلایی یکی از بخش‌های دورافتاده و کوهستانی با گردنه‌های برفگیر و سخت است که بعد از بارش برف، تردد در آن بسیار سخت‌وخطرناک می‌شود. تاکید مدیرعامل جمعیت هلال‌احمر استان کهگیلویه‌وبویراحمد این بود که ماشین‌ها تنها بروند تا بتوانند تعداد بچه‌های بیشتری را به شهر منتقل کنند. همراه با دوستان راه افتادیم. برف سراسر گردنه را پوشانده بود. هنگام عبور از پیچ‌های تندوتیز گردنه، ماشین لیز می‌خورد و هر لحظه امکان سُر خوردن به سمت دره را داشت.

حجم برفی که در مسیر جمع شده آنقدر زیاد بودکه حتی قدرت خودرو‌های راهداری هم به آن‌ها نمی‌رسید. در خیلی از قسمت‌های مسیر مجبور شدیم پیاده شویم و با کمک بیل، مسیر را باز کنیم. از ساعت چهارونیم بعدازظهر تا دوازده‌ونیم شب در مسیر بودیم و موفق شدیم به سختی خود را به روستا‌های بخش زیلایی برسانیم. وقتی به بخش رسیدیم طی تماس با دهیاران خواستیم بچه‌های کنکوری را مطلع کنند تا برای رفتن آماده شوند. شور و شوق خاصی در دل روستاییان پیچید. کسی باورش نمی‌شد که هلال‌احمر درآن ساعت شب به فکر بچه‌های کنکوری باشد. خیلی از پدر و مادر‌ها با اشک چشم از ما استقبال و با دعای خیرشان بدرقه‌مان کردند.»

جمع‌آوری دانش‌آموزان از ۱۰ روستا

کریم فلاحی هم یکی دیگر از امدادگران و نجاتگران جمعیت هلال‌احمر مارگون است که در جریان انتقال دانش‌آموزان کنکوری منطقه زیلایی حضور داشت. ماموریتی که خودش از آن به‌عنوان دلنشین‌ترین و بهترین ماموریت عمرش یاد می‌کند و می‌گوید: «ما آن شب حدود ۱۰ روستا را سرکشی کردیم تا دانش‌آموزی از کاروان ما جا نماند. بعد از اینکه ساعت ۱۲ راه افتادیم هنوز از بخش زیلایی خیلی دور نشده بودیم که تماس گرفتند و گفتند یکی از بچه‌ها جا مانده. با اینکه تنهایک بچه جا مانده بود، بی‌سیم زدیم و از ماشین‌هایی که در منطقه بودند درخواست کردیم آن یک نفر را هم بیاورند.»

برق شادی از چشمان بچه‌های روستا مشخص بود. همه در اوج ناامیدی با معجزه‌ای بزرگ از سوی خدا روبه‌رو بودند: «باور کنید معجزه خدا بود وگرنه حتی ماشین‌های راهداری هم نمی‌توانستند از آن مسیر‌های سخت گردنه‌ای و پربرف عبور کنند، اما خودرو‌های هلال‌احمر باآن همه بچه به سلامت گذشتند. شب اول بچه‌های گروه تجربی را منتقل کردیم وصبح برای انتقال گروه‌های بعدی راهی منطقه شدیم. وقتی از اینکار ابراز رضایت و دلخوشیکردم که پدری سالخورده با اشک چشم از ما تشکر می‌کرد و می‌گفت فریادرسی جز هلال‌احمر نداریم.»

انتقال بچه‌های کنکوری به شهر، بهانه‌ای شد تا هلال‌احمری‌ها برای مردم روستا‌هایی که در محاصره برف مانده بودند، آذوقه ببرند: «چون از شرایط پیش روی این روستا‌ها خبردار و مطمئن بودیم که مردم به‌خاطر مسدودشدن جاده‌ها امکان تردد در آن‌ها را ندارند تعداد قابل‌توجهی بسته‌های غذایی برایکمک بردیم و با توزیع آن‌ها باعث دلخوشی مردم محروم این مناطق شدیم.»

فرشته‌های نجات ۵۲ داوطلب کنکور

او خودش هم اهل کوه دنا هست، هم با سرمای زمستانی این منطقه کاملا آشناست، هم با صبوری و محرومیت‌های مردم منطقه: «شب خیلی سختی بود البته همیشه در این مسیر و محور به ماموریت‌های سخت می‌رویم، اما در این ماموریت، چون امانت‌های مردم دست‌مان بود، انگار سخت‌تر گذشت.»

او ۳۷ ساله است و از سال ۸۸ تجربه حضور در جمعیت هلال‌احمر رادارد: «همیشه کمک کردن به مردم نیازمند و دستگیری از نیازمندان منطقه‌ای که در آن بزرگ شده‌ام یکی از آرزو‌های من بودو خوشحالم با عضویت در هلال‌احمر این فرصت را پیداکرده‌ام.»

از سی‌سخت هم امدادگران آمده بودند

برای کمک به دانش‌آموزان کنکوری که پشت برف مانده بودند فقط هلال‌احمری‌های مارگون پایکار نبودند، بلکه از جمعیت هلال‌احمر سی‌سخت هم امدادگرانی آمده بودند تا باعث شادی جوانان منطقه زیلایی شوند. مهرشاد محسنی، یکی از این امدادگران است. او هم ۲۰ سالی می‌شودکه در جمعیت هلال‌احمر فعالیت دارد: «ما به روستای پوله و موشمی رفتیم. مسیر جاده گردنه‌ای و کاملا یخ‌زده بود.

در این روستا‌ها هم ماشین راهداری نمی‌توانست برود. ما با کمک ماشین‌های کمک‌دار و البته کمک خدا به روستا رسیدیم. از همه خواستیم تا در یک خانه جمع شوند. بچه‌ها حدودا در این دو روستا ۲۵ نفر شدند. رشته‌های تحصیلی را تفکیک کردیم اولویت با تجربی‌ها بود، به گروه انسانی و ریاضی هم قول دادیم فردا به محض رساندن این بچه‌ها برای انتقال آن‌ها به شهر برگردیم. همین کار را هم کردیم. بااینکه هر بار رفت‌وآمدمان حدود ۷-۶ ساعت طول می‌کشید، اما همه سختی را به جان خریدیم تا دل هیچ بچه‌ای نشکند. ما می‌دانیم بچه‌های روستایی در این مناطق با چه سختی‌ها و مشقت‌هایی درس می‌خوانند و حق‌شان نیست حالا که به مرحله سرنوشت‌ساز زندگی‌شان رسیده‌اند به‌خاطر برف از رقبای خود جا بمانند.»

بچه‌های کنکوری بخش زیلا و روستا‌های اطرافش به لطف امدادگران و نجاتگران ازخودگذشته هلال‌احمر بالاخره هم به جلسه کنکور رسیدند و هم موفق شدند به سلامت به روستایشان برگردند، اما هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنند که در آن شب سرد و پر از ناامیدی این سرخ‌وسفیدپوشان هلال‌احمر بودندکه فرشته آرزوهایشان شدند.

منبع: شهروند

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید