بشنوید/ صراحت و قاطعیت
بهرام صادقی (۱۵ دی ۱۳۱۵، نجف آباد - ۱۲ آذر ۱۳۶۳، تهران) نویسنده معاصر ایرانی، نویسنده داستان کوتاه و از مهمترین چهرههای جُنگ اصفهان بود. از وی یک مجموعه داستان کوتاه به نام سنگر و قمقمههای خالی و همچنین یک داستان بلند به نام ملکوت باقی ماندهاست. اغلب داستانهای وی نمایانگر فروپاشی و بیهودگی زندگی شهری است. کتاب ملکوت او نشانگر فلسفه زندگی است.
بهرام حدود ساعت نه و نیم به منزل آمد. دخترها خواب بودند. برای صرف شام با بهرام به آشپزخانه رفتیم (شام آن شب باقلاپلو با گوشت بود). در حین صرف شام، بهرام دربارهی کرم بهداشتی بپانتن و قدرت پیشگیرندگی قرصهای آن در ریزش موی سر حرف میزد. ناگهان کلامش قطع شد، دستی که قاشق در آن بود، در فاصله میان زمین و دهان، در هوا خشک شد و خودش هم انگار به خواب رفت. چند لحظهای هاج و واج نگاهش کردم و وقتی به او دست زدم مانند کودکی به زمین افتاد. جیغ کشیدم و عمهجان را صدا کردم. با ماشین همسایه روبرو او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان فهمیدیم بهرام در منزل تمام کرده بود. لحظهای که خبر مرگ بهرام را شنیدم به یاد لحظههای پایانی فیلمها افتادم. دوست داشتم که زمان به پایان میرسید.
روایت ژیلا پیر مرادی، همسر بهرام صادقی، از شام آخر با او
داستان صراحت و قاطعیت را در زیر بشنوید: