"علی‌بابا" چطور علی‌بابا شد؟

"علی‌بابا" چطور علی‌بابا شد؟
کد خبر : ۱۷۵۰۵
بازدید : ۳۵۳۴
درباره‌ی علی‌بابا؛ خانه‌ای که جک ما ساخت

سال 1980 بود که یک نوجوان لاغر چینی با مراجعه به توریستی استرالیایی با نام «دیوید مورلی» که در هانگژو، شهری در جنوب چین اقامت گزیده بود، از او خواست تا زبان انگلیسی را به او آموزش بدهد. سال‌ها طول کشید تا معلوم شود این دیدار اتفاقی تا چه اندازه برای «ما یون»، مردی که بعدها جهان او را با نام «جک ما» شناخت، سرنوشت‌ساز بوده است.

دانکن کلارک در کتاب «علی‌بابا: خانه‌ای که جک ما ساخت»، به دقت نشان می‌دهد چگونه این دوستی اولیه به جک ما کمک کرد تا دو دهه بعد، بزرگ‌ترین شرکت تجارت الکترونیک چین، یعنی گروه علی‌بابا را بنیان نهد. در حقیقت، این مطالعه‌ی زبان بود که طی سال‌ها نامه‌نگاری با خانواده‌ی مورلی، نه‌تنها موجب تقویت هرچه بیش‌تر زبان انگلیسی جک ما شد، بلکه راه را برای اولین سفر او به ایالات متحده هموار کرد. در همین سفر بود که او پس از کشف اینترنت، ترغیب شد تا یک شرکت وب راه‌اندازی کند. در این میان، خانواده‌ی مورلی هم چنان با این جوان مصمم و سمج اخت شده بود که پدر خانواده اولین آپارتمان را برایش خرید. کلارک می‌گوید تمامی این اتفاقات شاید شانسی به‌نظر بیاید، اما این خود جک بود که با تلاش، درهای بخت و اقبال را به روی خودش گشود.

کتاب جدید کلارک که از 12ام آوریل سال جاری میلادی روانه‌ی قفسه‌ها شده، درصدد است تا به سهم خود، خلائی محسوس را در مجموعه‌ی آثار مربوط به حوزه‌ی های‌تک (تکنولوژی‌های پیشرفته) پر کند. از «استیو جابز» (2011) نوشته‌ی «والتر آیزاکسون» گرفته تا زندگی‌نامه‌های دیگری هم‌چون «جوجه‌ریزی توییتر: داستان واقعی پول، قدرت، دوستی و خیانت» (2013) نوشته‌ی «نیک بیلتون» و «همه‌چیزفروشی: جف بزوس و عصر آمازون» (2013) نوشته‌ی «براد استون»، زندگی و شخصیت کارآفرینان کلیدی آمریکایی در عرصه‌ی های‌تک با تفصیل و جزییات به رشته‌ی تحریر درآمده است. اما در مقابل، اگرچه شرکت‌هایی که پیشگامان آسیایی عرصه‌ی های‌تک بنیان نهاده‌اند، در شمار بزرگ‌ترین نمونه‌های جهانی قرار دارند، تاکنون کتاب‌های انگلیسی انگشت‌شماری درباره‌ی آنان منتشر شده است.

«دانکن کلارک»، بانکدار سابق تامین سرمایه که اکنون ریاست شرکت مشاور تکنولوژی BDA مستقر در پکن را برعهده دارد، با اتکا به دو دهه تجربیات کاری خود در چین، جک ما و تکامل صنعت اینترنت چینی را موضوع کتاب خود قرار داده است. این کتاب هم‌چنین به طور کلی‌تری بررسی می‌کند چگونه مبحث کارآفرینی در کشوری چنین توسعه یافت که تا همین چند دهه پیش، کسب‌وکار خصوصی را غیرقانونی می‌شمرد.

وال استریت ژورنال با کلارک پیرامون کتاب اخیرش به گفت‌وگو نشسته است. آن‌چه در ادامه می‌آید، گزیده‌ای ویرایش‌ شده از آن مصاحبه است:

چرا تصمیم گرفتید کتابی درباره‌ی علی‌بابا بنویسید؟
علی‌بابا هم‌چون منشوری است که نگاه به آن سبب می‌شود به نکات بسیار جالبی درباره‌ی چین پی ببریم. داستان اینترنت به کنار، در این‌جا با حکایت کارآفرینی در چین، به خصوص رشد چین جنوبی روبه‌رو هستیم که به باور من، ضلع کارآفرینانه‌ی آن کشور است. استان چجیانگ که دفتر مرکزی علی‌بابا در آن قرار دارد، به راستی دیگ جوشان یا اگر با من هم‌عقیده باشید، قبله‌ی کارآفرینی در چین است.

‌‌ چه چیز جک ما را در مقام یک مدیر، منحصر به‌فرد می‌سازد؟
جک این توانایی را دارد تا حتی هنگامی که در جمعی چندهزار نفره سخن می‌گوید، این احساس را به شما بدهد که روی سخن‌اش تنها با شماست. احساس شور و هیجان، شما را مبهوت او می‌کند. برای من جالب است تا در حین سخنرانی جک، گاه برگردم و به چهره‌ی افرادی نگاه کنم که مخاطب او هستند. در این بین، سرمایه‌گذاران بالغی را دیده‌ام که به گریه افتاده‌اند. او وقتی به انگلیسی صحبت می‌کند هم هم‌چون زبان مادری‌اش، واجد چنین توانایی‌ای است.

درباره‌ی علی‌بابا؛ خانه‌ای که جک ما ساخت
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یک بخش بیادماندنی کتاب، داستان برگزاری کنفرانس کارآفرینی توسط مسوولان ونژو، شهری در استان زادگاه «ما»، یعنی چجیانگ در سال 1984 است. برخی از کارآفرینان دعوت‌شده از ترس بازداشت، قید شرکت در این کنفرانس را زدند. برخی دیگر هم که حضور پیدا کرده بودند، مسواک‌های‌شان را از روی احتیاط که مبادا بازداشت شوند، همراه آورده بودند. 1984 زمانه‌ی چندان دوری نیست. چجیانگ چگونه به این سرعت به کانون کسب‌وکار خصوصی بدل شد؟
ونژو و ایوو، شهر دیگری در استان چجیانگ که امروز به یک کانون تجاری بدل شده، سرزمین‌هایی بسیار کم‌حاصل و فقیر هستند. بنابراین به نظر می‌رسد میزان ریسک‌پذیری آنان باید از دیگر نقاط چین بیش‌تر باشد. ساکنان این مناطق در واقع جسورترین مردمان چین بودند.

به یاد دارم در سال 2000، هنگامی که جک میزبان کنفرانسی بزرگ در زمینه‌ی کارآفرینی بود، فرماندار چجیانگ و معاون او هم دعوت داشتند. من سر صحبت را با معاون فرماندار باز کردم و از او پرسیدم شما چطور با بخش خصوصی فعال در چجیانگ تا می‌کنید. او در پاسخی بسیار خوشایند گفت: "ما فقط سعی می‌کنیم سر راه آنان قرار نگیریم."

به نظر من، متولد شدن جک در چجیانگ احتمالا بهترین اتفاقی بود که می‌توانست برای او رخ بدهد. او نه در ثروت متولد شد و نه در خانواده‌ای صاحب امتیاز؛ اما درست در همان جایی بدنیا آمد که از لحاظ استراتژیک، مکانی عالی برای تجارت و بازرگانی بود.

علی‌بابا در سال 2000 و تنها یک سال پس از تاسیس‌اش، به سلامت بحران حباب دات‌کام را پشت سر گذاشت. برخی می‌گویند ارزشیابی شرکت‌های تازه تاسیس چینی یک بار دیگر حالت حبابی به خود گرفته است. آیا حباب اقتصادی دیگری در راه است؟
حباب اول دات‌کام، آشکارا یک حباب اقتصادی بود؛ چرا که هیچ‌کدام از شرکت‌های موردنظر سودده نبودند. امروز اما تفاوت آن‌جاست که شرکت‌هایی وجود دارند که به واقعا سودده هستند. با این حال، سرمایه‌گذاران دوست دارند تا دنبال برنده بیافتند. این همان قاعده‌ای است که تقریبا تمامی عواید را نصیب برنده می‌کند. به همین دلیل است که در برخی جاها شاهد وسوسه‌ی شرکت‌ها برای سوخت‌گیری هرچه بیش‌تر بواسطه‌ی دریافت یارانه‌های دولتی و چه بسا، بزرگ‌نمایی بیلان اقتصادی خود هستیم.

این باور وجود دارد که شرکت‌هایی این چنینی دروازه‌ای به سوی بازار نوظهور طبقه‌ی متوسط در چین هستند. اگر دولت چین بتواند شرایط رشد این طبقه‌ی مصرف‌کننده را فراهم آورد، برخی از این شرکت‌ها می‌توانند در آینده تمامی سهم بازار را به ارث ببرند. اما این بدان معنا نیست که هرکسی می‌تواند پیروز این میدان باشد.
‌‌‌‌
کتاب شما داستانی کم‌تر شنیده ‌شده درباره‌ی دوستی اولیه جک با دیوید مورلی، رفیق مکاتبه‌ای و استرالیایی او و پدرش، کن مورلی را بازگو می‌کند. آنان به جک کمک می‌کنند تا زبان انگلیسی بیاموزد و حتی اولین آپارتمان خود را هم بخرد. دیوید مورلی هم چند عکس قدیمی جک را برای چاپ در این کتاب در اختیارتان قرار داده است. چگونه توانستید رد این خانواده را پیدا کنید؟
داستان از آن‌جا شروع شد که تصمیم گرفتم با تمامی دیوید مورلی‌هایی که در استرالیا ساکن بودند، به طور اتفاقی تماس بگیرم. تا آن‌که در بخشی از نیوساوث‌ولز، یک آموزشگاه یوگا پیدا کردم. به وبسایت آن ایمیل زدم و مدیر آن در جواب گفت: "بله، من همان دیوید مورلی هستم. چه کمکی از دستم ساخته است؟"

کن مورلی یک کمونیست بود. او از سازمان‌دهندگان اتحادیه‌های صنفی و کارگری بود که در 1980 خانواده‌ی خود را به چین آورد تا بهشت سوسیالیستی را از نزدیک ببینند. جالب آن‌که کن پیش‌تر بارها گفته شاید جک، این نماد و چهره‌ی سرمایه‌داری، آفریده دست او باشد؛ اما او هیچ‌گاه چنین نیتی نداشته؛ هرچند همواره محبت عمیقی به او داشته است.

ممکن است کمی درباره فرآیند تحقیق و نگارش این کتاب توضیح بدهید؟ چطور توانستید تنها در ظرف یک سال آن را به پایان برسانید؟
از همان ابتدا نگران آن بودم که مبادا به درازا کشیدن روند نگارش کتاب باعث شود این دریچه‌ی فرصت را از دست بدهم. پس از آن‌که قرارداد تالیف امضا شد، با برخی از دوستان روزنامه‌نگارم در پکن دیدار کردم و تقریبا تمامی آن‌ها از من می‌پرسیدند: "پس می‌خواهی دو سه سال آینده را مرخصی بگیری؟" پی بردن به این نکته که یک سال زمان چندان طولانی‌ای برای نوشتن این کتاب نیست مرا وحشت‌زده کرده بود.

با تمام این اوصاف، گمان می‌کردم زندگی‌نامه‌های نوشته‌شده پیشین به زبان چینی درباره جک، مواد و مصالح فراوانی در اختیارم می‌گذارد، اما در واقع این‌طور نبود. به سرعت دریافتم باید خودم، با کمک برخی از دستیاران‌ام، دست به کار تحقیق شوم. پس از آن بود که فهمیدم منابع متعددی در اختیار دارم. یکی از آنان، همکلاسی قدیمی‌ام در مورگان استنلی، یعنی شرلی لین بود. او که اولین سرمایه‌گذار در گروه علی‌بابا بوده، هیچ‌‌وقت‌ قبلا چندان درباره‌ی این موضوع صحبت نکرده، اما در جریان نگارش کتاب، بسیار به من کمک کرد. شائو بو، بنیان‌گذار Eachnet، یکی از اولین رقبای علی‌بابا هم از دوستان من است. ما با هم تنیس بازی می‌کنیم و او هنوز که هنوز است من را شکست می‌دهد.

منبع: دیجی مگ
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید