وحشتی غریب بر مردم چیره شد

بیماری‌های واگیر در گذر تاریخ ایران یکی از مسایل و پدیده‌های مهم برشمرده می‌شود که زندگی اجتماعی را در آستانه تهدید و نابودی قرار می‌داده است.

کد خبر : ۱۷۵۳۱
بازدید : ۱۹۰۴
بیماری‌های واگیر در گذر تاریخ ایران یکی از مسایل و پدیده‌های مهم برشمرده می‌شود که زندگی اجتماعی را در آستانه تهدید و نابودی قرار می‌داده است.

با در نظر گرفتن کمبود امکانات موثر بهداشتی و روش‌های ناکارآمد سنتی درمان و ناآگاهی‌های جامعه، می‌توان گسترش این بیماری‌ها دریافت. وبا یکی از این بیماری‌ها است؛ یک بیماری خطرناک که شتابان جان بیماران را می‌گیرد و باید زود مداوا شود.

بیماری وبا در ایران عصر قاجاریه بارها ظاهر شده است. گزارش‌هایی گوناگون درباره این مساله از روزهای نخست قدرت‌گیری قاجاریان تا افول قدرت آن‌ها در دست است. حکومت مردم در این روزگار اقدامات و کمک‌هایی پیشگیرانه و درمانگرانه برای مبارزه با این بیماری انجام می‌دادند. حکومت به وسیله جارچیان خود به مردم درباره رعایت بهداشت، آلوده نکردن آب جوی‌ها، نخوردن چیزهای آلوده و سوزاندن لباس مردگان تذکر می‌داد.

خبر وحشت‌افزا؛ وبا در راه است.

«از مضمون مراسلاتی که می‌رسید دیگر شبهه‌ای نمی‌ماند که وبا در ایران داخل شده بلکه دامنه آن توسعه پیدا کرده است. ابتدا از راه هرات به مشهد رسیده و قریب یک ماهی است که در آنجا تلفات وارد می‌کند. سپس از راه شاهرود طریق طهران را پیش گرفته. از طرفی دیگر در رشت نیز وبا ظاهر شده و در اینجا از باکو آمده است. رشت ابتدای جاده بحر خزر به طهران است و رفت‌وآمدی که در این راه می‌شود از همه راهها بیشتر است. می‌گویند که برای جلوگیری از توسعه مرض اقدامات احتیاطی لازم شده است. اما چه اقداماتی؟ من که از این اقدامات اطلاعی ندارم اما خیال می‌کنم که هیچ اقدامی به عمل نیامده».

این خاطرات را دکتر فورویه طبیب فرانسوی ناصرالدین شاه در روزگار اقامت ایران نوشته است. وی که به سهم خود می‌کوشید از شیوع مرض جلوگیری کند، خبر می‌دهد که روستاییان و اقشار فقیر بیش از همه از این بیماری آسیب دیده‌اند.

از سوی دیگر اعتمادالسلطنه کارگزار، سیاست‌مدار و تاریخ‌نگار عصر ناصرالدین شاه نیز در خاطرات روزانه‌اش، در سال ١٣١٠ قمری به شیوع وبا و واکنش‌های مردم به آن پرداخته است. او که از شدت بیماری در این تاریخ سخن گفته است تاکید می‌کند که کسی بر زنده بودن خود تا ساعتی دیگر اطلاعی ندارد. خانواده‌ها اعضای خود را از دست می‌دادند و با جای خالی عزیزان‌شان روبه‌رو می‌شدند. کودکان بیش از همه در برابر ابتلای بیماری ضعیف بودند و آسیب می‌دیدند.

اعتمادالسلطنه در این هنگامه دهشت‌آفرین می‌نویسد «در خیابان جمعیت زیادی دیدم که از بشره همه معلوم بود که در میان بلا گرفتارند. در قهوه‌خانه نزدیک قصر قاجار به شیخ زین‌العابدین واعظ رسیدم. از وبا پرسیدم.

گفت: در شمیران و شهر و در تمام دهات و اطراف تهران وبا معرکه می‌کند. من با کمال قوت قلب توکل به خدا نموده وارد خانه شدم. از ۲۰ محرم تا ۲۰ صفر ۱۳۱۰، ۳۰ روز تمام بر من طوری سخت گذشت که در ۵۰ سال عمر خود ندیده بودم. شکر می‌کنم که از میان جمعیت حسن‌آباد کسی مبتلا نشد. از شهر و اطراف شهر می‌گویند، ۲۳ هزار نفر مبتلا شده‌اند که البته تعداد زیادی از آن‌ها معالجه شدند. پنجشنبه اول ربیع‌الثانی سنه ۱۳۱۱ هجری قمری، وبا در تهران شدت کرده است و از چهار و پنج نفر به روزی ۲۵ الی ۳۰ نفر رسیده. وحشت غریبی به مردم مستولی شده است. با اینکه وبای پارسال بلای عام بود مردم اینقدر وحشت نداشتند. علی‌الخصوص خود من که نه خواب دارم و نه خوراک و دایم در تزلزلم. سه‌شنبه ۶ ربیع‌الثانی ۱۳۱۱، به خانه نظام‌الملک رفتم. او می‌گفت که عدد موت‌های وبایی به ۱۴ و ۱۵ رسید و سرانجام تخفیف حاصل شده است».

به جز کمک‌های انفرادی طبیبان محلی که بیش‌تر، نتیجه نداشت اعتمادالسلطنه به گونه‌ای از کمک مردمی به بیماران تنگ‌دست نوشته است که گرچه صورتی زیبا ندارد اما از واقعیت تلخ تاریخی پرده برمی‌دارد.

وی می‌نویسد «از کارهایی که امسال در تهران می‌شود که بیشتر مردم بیچاره را به وحشت می‌اندازد، این است که شخص ناخوش را آورده در وسط کوچه می‌خوابانند و دو سه نفر دورش جمع می‌شوند و به سایرین می‌گویند که این وبا گرفته است و پول دوا و غذا ندارد و به این ترتیب مبلغی پول جمع می‌کنند. باز فردا همین مساله را تکرار می‌کنند. چنان که یک نفر عمله نهاوندی یا طالقانی را از ششم تا چهاردهم ماه، نزدیک خانه من به همین صورت انداخته و اسباب تکدی فراهم آوردند».

با توجه به فقر و فاقه همگانی در عصر قاجاریه می‌توان این راه‌کارهای کمکی را از سوی مردم، به گونه‌ای نجات زندگی جامعه پنداشت زیرا بیماری دسته‌دسته مردم را از میان می‌برد و درمان آن هزینه مضاعفی برای قشر آسیب‌پذیر بود. زندگی که در روزهای عادی و معمولی با سختی می‌گذشت، اکنون در زمان بیماری سخت‌تر سپری می‌شد و تنها سایه سیاه مرگ را روبه‌روی دیدگان تصویر می‌کرد؛ دیدگانی که از هر راهی برای نجات مدد می‌جستند هرچند آن راه با گدایی برابر تلقی می‌شد.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید