آخر و عاقبت جویندگان گنج

کد خبر : ۲۰۷۶۰
بازدید : ۳۲۶۳۸

فقط رویا دارند، خیال و وهم، خواب اما نه. ذهنشان در حصار گنج و گنج‌یابی ا‌ست و بس، عطش‌شان اما برای رسیدن به گنج سیری‌ناپذیر. جایی در دل کوه یا اعماق زمین رویاهایشان را هر شب می‌جویند و روز به سختی قورت می‌دهند.

«بیماران طلای ناب» سودای گنج دارند که ثانیه‌ای از ذهنشان پاک نمی‌شود. می‌خواهند گنج ببرند بدون رنج. کاوشگران طلا می‌کاوند و می‌کاوند. فرقی نمی‌کند که در شرقی‌ترین باشد یا غربی‌ترین. می‌روند تا برسند آن هم به گنج قرون دور. می‌خواهد تپه تاریخی باشد یا دیوار کاهگلی. با بیل و کلنگ می‌کَنند تا به تاراج ببرند گنج هزارساله را.

رویایشان را نزدیک می‌بینند آن هم در مخروبه‌های تاریک و دور در خمره‌های ‌هزارساله، اما نمی‌دانند مرگ هم ممکن است پایان تلخ این مسیر ماجراجویانه باشد. جویندگان گنج در رویاهای پارینه‌سنگی خود نقش مرگ را نادیده می‌گیرند و به عمق زمین یورش می‌برند، بی‌آن‌که بدانند در دل کویر سوزان یا خرابه‌های ایستاده در باد، مرگ آخرین راه رهایی است و بس.

از ابتدای‌ سال ٩٥، ١٠ جوینده گنج در استان‌های کرمانشاه، مازندران، ایلام و کرمان پایان تلخی داشتند.

٤ اردیبهشت‌ماه بود که ٣ دزد آثار باستانی برای سرقت بزرگ از تپه قلعه گبری سرپل ذهاب اقدام به حفر چاه و یک تونل کردند. طبق اعلام امدادگران سارقان در عمق ٣٠‌متری گیر افتادند.

سه سارق قصد داشتند از طریق حفر تونل به آثار باستانی دست یابند. این گروه، حفاری را به‌صورت مخفیانه از داخل منزل یکی از افراد که روبه‌روی تپه باستانی بود، آغاز کردند که پس از حفر تونل‌های زیرزمینی به‌طول حدود ٥٠متر و در عمق تقریبی ٣٠متری زمین، به علت بالاآمدن آب و ریزش خاک در زیر زمین و نیز استفاده از پمپ آب بنزینی جهت تخلیه آب چاه که خود دی‌اکسیدکربن تولید می‌کند، دچار گاز گرفتگی و خفگی شدند.

با انجام تحقیقات پلیس یک زن و یک مرد در این رابطه دستگیر شدند. ظاهرا متهمان اشیا یا اموالی کشف نکرده بودند اما تحقیقات همچنان ادامه دارد و پرونده تحت‌ رسیدگی قضائی است.

هنوز چند روزی از خبر مرگ این گنج‌یابان نمی‌گذشت که ١١ اردیبهشت پیکر بی‌جان ٣مرد در ارتفاعات الیمستان شهرستان آمل از درون چاه ٩متری بیرون کشیده شد.

به همراه این اجساد، ادوات و آلات حفاری غیرمجاز و دستگاه گنج‌یاب کشف شد. یکی از کسانی که در این حادثه جان باخت، سرکرده یک باند حفاری غیرمجاز بود که سابقه زندانی و محکومیت داشت و از دو‌سال پیش تحت ‌تعقیب بود. در این حادثه دو نفر دیگر نیز جان خود را از دست دادند و یک نفر نیز که معاون سرکرده باند بود، متواری شد.

تحقیقات تیم پلیسی نشان ‌داد که یکی از افراد با چراغی به درون چاه رفته بود و از آنجایی که دستگاه تهویه هوای ضعیفی نیز به همراه داشتند؛ کشته می‌شود و دو نفر دیگر نیز برای نجات درون چاه می‌روند که بر اثر متصاعد شدن گاز به کام مرگ می‌روند.

٢٩خردادماه بار دیگر شاهد مرگ این ماجراجویان بودیم. تعدادی از ساکنان روستایی در شهرستان ایوانغرب با حضور در تپه باستانی موسوم به «خزینه» در حدفاصل روستای جوب گوهر وکله جوب و در کیلومتر ١٠ غرب شهر ایوان به‌منظور دست یافتن به گنج، گودالی به عمق ٧ و طول٦ متر حفر کردند، اما به دلیل وجود نداشتن جریان هوا در انتهای گودال حفر شده و ریزش دهانه آن، یکی از گنج‌یابان در انتهای گودال گرفتار ‌و دچار خفگی شد و در دم فوت کرد و دو نفر دیگر از افراد گرفتارشده نیز به کمک دیگر همدستانشان نجات پیدا کردند. همزمان با مرگ این کاوشگر غیرمجاز در ایلام، ٣ مرد دیگر در زرند کرمان در مسیر گنج‌یابی جان باختند. این حادثه در آتشکده اشک علیا در ١٥کیلومتری زرند رخ داد. این مردان هم از ریزش آوار جان سالم به‌در نبردند و در رویای وهم برانگیزشان قربانی سودای پوچ گنج‌یابی‌شان شدند.

کم نیستند تعداد سوداگران گنج که هر روز و هر شب رویایشان را در اعماق زمین می‌بینند، اما نمی‌دانند این رویای دیوانه‌وار به قیمت جانشان تمام می‌شود. دل زمین را می‌کَنند، تونل می‌زنند تا شاید مسیری برای دستیابی به گنج پیدا کنند، اما اگر به قیمت جانشان هم تمام نشود کورکورانه اسرار تاریخ را نابود می‌کنند.

میراث فرهنگی غنی و آثار تاریخی همواره وسوسه‌گر قاچاقچیان و افراد سودجو بوده است. قاچاقچیان آثار تاریخی و گنج‌یابان غیرقانونی شبانه به تخریب آثار تاریخی می‌پردازند تا گنج و ثروت بادآورده‌ای را به چنگ آورند. هرچند میراث فرهنگی تلاش می‌کند تیر گنج‌یابان به سنگ بخورد، اما قاچاقچیان و گنج‌یابان از هر فرصتی استفاده می‌کنند تا گنج‌های تاریخی را غارت کنند. تعداد جویندگان گنج هرساله افزایش می‌یابد تا جایی که ‌سال ٩٤ تنها در استان مازندران ٢٢٠ گنج‌یاب دستگیر شدند. این افراد با تشکیل ٥٠ باند حفاری غیرمجاز یا خرید و فروش اشیای عتیقه فعالیت می‌کردند.

این درحالی است که در سال ٩٣، ٤٠ باند حفاری‌های غیرمجاز و خرید و فروش اشیای تاریخی در استان مازندران وجود داشت و ١٦٥نفر دستگیر شدند.

شاید این جویندگان گنج نمی‌دانند که ماده ۵۶۲ قانون مجازات اسلامی هرگونه حفاری و کاوش به قصد به دست آوردن اموال تاریخی- فرهنگی را ممنوع کرده است. محمدرضا گیوکی، حقوقدان و قاضی سابق دادگستری درباره مجازات جویندگان گنج می‌گوید: متهم به ٦ماه تا سه‌سال حبس و ضبط اشیای مکشوفه به نفع سازمان میراث فرهنگی کشور و آلات و ادوات حفاری به نفع دولت محکوم می‌شود. چنانچه حفاری در اماکن و محوطه‌های تاریخی که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است یا در بقاع متبرکه و اماکن مذهبی صورت گیرد، علاوه بر ضبط اشیای مکشوفه و آلات و ادوات حفاری، مرتکب به حداکثر مجازات مقرر محکوم می‌شود. در تبصره یک این ماده نیز تاکید شده است: «هر کس اموال تاریخی- فرهنگی موضوع این ماده را حسب تصادف به دست آورد و طبق مقررات سازمان میراث فرهنگی کشور نسبت به تحویل آن اقدام ننماید به ضبط اموال مکشوفه محکوم می‌گردد‌.»

«حمید» یکی از این گنج‌یابان است. او که کارمند است، خاطرات زیادی از دورانی دارد که به دنبال گنج بوده، اما حالا به «شهروند» از روزهایی می‌گوید که با سه دوستش در تپه‌های تاریخی اشیای قیمتی جست‌وجو می‌کرد.

حمید به همراه سه دوستش به نام‌های مسعود، مهران و حسین رویاهای زیادی برای دست یافتن به گنج در ‌سر داشتند. مسعود هم مثل حمید کارمند است، اما مهران کار آزاد دارد و حسین وکیل است.

گروه تحصیلکرده‌ای بودند که از کودکی با یکدیگر دوست بودند اما با شنیدن جمله‌‌ای، ذهنشان درگیر سودای گنج‌یابی شد. مهران پیشنهاد داده بود آن هم با یک جمله؛ نزدیکی خانه ما گنج است، گنج‌هزار ساله.

چه شد که جوینده گنج شدی؟
چهار رفیق بودیم. آن هم از دوران راهنمایی تا این‌که مسیر زندگی هرکدام‌مان جدا شد. دوستانم در کرمان زندگی می‌کردند و هرکدام شغلی داشتند. من هم به تهران آمده بودم، اما این دلیلی نبود که با یکدیگر ارتباط نداشته باشیم. هرازگاهی یکدیگر را می‌دیدیم و تلفنی صحبت می‌کردیم تا این‌که در یکی از این دیدار‌ها مهران پیشنهاد گنج‌یابی را مطرح کرد. شاید اولش جدی نگرفته بودیم اما کم‌کم موضوع جدی شد. خانواده مهران در یکی از روستاهای بافت کرمان به نام شصت‌فیچ زندگی می‌کردند. او از گنج دست‌نخورده‌ای در این منطقه حرف می‌زد؛ گنجی که در ذهن هیچ‌کدام از ما باورپذیر نبود. می‌گفت این گنج افراد دوران باستان ایران است که در این منطقه مدفون شده‌اند. افرادی که با مرگشان اموالشان را هم در خاک دفن می‌کنند.

پیشنهادش را قبول کردید؟
اولش نه، اما اصرار داشت. یک‌ماهی طول کشید تا به‌صورت جدی صحبت کردیم. قرار شد فلزیاب تهیه کنیم تا بتوانیم محل دقیق گنج را پیدا کنیم، اما اینها کافی نبود. ما اطلاعات لازم را نداشتیم به همین دلیل حسین با یک رمال ارتباط برقرار کرد. رمال در مشهد زندگی می‌کرد. او دقیقا به ما می‌گفت که چه کارهایی باید بکنیم.

رمال چه کمکی می‌کرد؟
حسین هربار از کرمان با هواپیما می‌رفت تا رمال را در مشهد ببیند. رمال برنامه‌ریزی می‌کرد. یک‌بار به منطقه رفتیم و کمین کردیم اما محلی‌ها برای آبیاری درخت‌ها آمده بودند، در نتیجه عملیات حفاری ما بی‌نتیجه ماند و برگشتیم. واقعا نمی‌دانیم چرا تسخیر شده بودیم. ما که تا دیروز به رمال و گنج‌یابی اعتقادی نداشتیم، خودمان را درون یک حصار می‌دیدیم که با دستورات مرد رمال مرحله‌به‌مرحله جلو می‌رفتیم.

شنیده بودید کسی به گنج رسیده باشد؟
بله، یکی از دوستانمان بود. او در یکی از مناطق جیرفت توانسته بود گنج پیدا کند اما در معامله با قاچاقچیان شکست خورده بود. درواقع دلالان گنج سرش را کلاه گذاشته و اشیای قیمتی را به سرقت برده بودند.

هراسی از پلیس و زندان نداشتید؟
به‌شدت؛ به همین دلیل از گنج‌یاب استفاده نمی‌کردیم. شنیده بودیم که اگر از گنج‌یاب استفاده کنیم پلیس متوجه حضور جویندگان گنج می‌شود، به همین دلیل یک فلزیاب از تهران اجاره کردیم. اگر دستگیر می‌شدیم آبرویمان می‌رفت. همه دوستان و آشنایان متوجه می‌شدند که دست به قاچاق و حفاری زده‌ایم.

کی سراغ گنج رفتید؟
دوماهی طول کشید تا این‌که رمال گفت باید در تاریخ ٢٨مردادماه در نیمه‌های شب زمین را حفر کنید. پیش از این تاریخ رفتیم نقطه‌زنی. درواقع با فلزیاب به منطقه رفتیم. شب بود. بعد از مدتی جست‌وجو سرانجام فلزیاب صدا داد. نشان می‌داد گنج در عمق ٤متری زمین است. صدای بوق فلزیاب را هرگز فراموش نمی‌کنم. خوشحال بودیم و سرمست. از این‌که پولدار می‌شویم آن هم نابرده رنج، خیلی هیجان داشتیم. بچه‌ها سور ‌دادند، به فقرا کمک کردیم، نذر و نیاز کردیم. می‌خواستیم اگر گنج را پیدا کنیم یک‌سوم از سهم‌مان را به فقرا بدهیم تا این‌که روز ٢٨ مردادماه سر رسید. یک وانت از دوستانمان گرفتیم و با آب و غذا به سمت روستا رفتیم. خانواده مهران مسافرت بودند، هرچند خانه‌ای هم در کرمان داشتند. ما به خانه روستایی آنها رفتیم. به‌گفته مرد رمال باید کندوکاو را از ساعت ١٢شب شروع می‌کردیم تا سپیده صبح. همین کار را هم کردیم. سه بیل و کلنگ با خودمان آورده بودیم. شب اول ٢متر و ٥٠سانت نوبتی کندیم اما به چیزی نرسیدیم، همه خاک بود و خاک.

خاک‌ها را چه‌کار می‌کردید؟
گونی همراهمان برده بودیم. خاک‌ها را داخل گونی می‌ریختیم و نزدیک صبح داخل رودخانه‌ای که در آن نزدیکی بود می‌انداختیم. نمی‌خواستیم محلی‌ها از آثار خاک متوجه شوند.

در ادامه چه‌کار کردید؟
شب دوم دومتر دیگر کندیم و شب سوم نزدیک سه‌متر. به کوزه‌هایی رسیدیم که بر اثر کندوکاو ما شکسته بودند و خاکستر نقره‌ای‌رنگی داخلشان بود. درواقع به چیزی نرسیده بودیم. فقط خستگی برایمان مانده بود. یک هفته مرخصی گرفتیم تا استراحت کنیم. البته در ادامه شنیدیم که روستاییان می‌گفتند قاچاقچیان گنج‌های منطقه را برده‌اند، این درحالی بود که ما به هیچ چیزی نرسیده بودیم. بعدها متوجه شدیم خاکستر نقره‌ای‌رنگی که داخل کوزه‌های شکسته بود، نقره‌هایی بوده که به‌مرور زمان پودر شده‌اند.

دیگر با رمال صحبت نکردید؟
رمال می‌گفت قرار بوده در مدت دوشب به گنج برسید اما از آنجایی که سه‌شب این کندوکاو طول کشیده، گنج چرخیده و به نقطه دیگری رفته است.

۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید