یک رويداد حيرتانگيز!
از مدتي پيش براي خريد خودرو، مبلغ ٦٠ ميليون تومان به پدر شاكي كه نمايشگاه خودرو دارد داده بودم اما او نهتنها به من خودرویی نداد كه پولم را هم پس نميداد. براي همين تصميم گرفتم پسرش را بدزدم تا به اين طريق بتوانم پولم را پس بگيرم. روز حادثه همراه سه دانشآموز ١٧ساله و يكي از دانشآموزان سابقم (٢٤ساله) پسر شاكي را با تهديد اينكه داعشي هستيم، از جلوي خانهاش دزديديم و به باغ برديم. پس از او نوبت به اظهارات سه دانشآموز نوجوانش رسيد.
کد خبر :
۲۷۰۶۴
بازدید :
۱۴۴۹
این گزارش در سرمقاله شماره امروز 12 مهر 1395 روزنامه شهروند چاپ شده است.
جامعهشناسان از دو روش مهم براي شناخت جامعه استفاده ميكنند. روش كمّي و روش كيفي. در روش كمّي اعداد و ارقام سخن ميگويند. اينكه چه تعداد از مردم در چه زمينهاي چگونه فكر ميكنند؟ چه تعداد مجرم وجود دارد؟ آنان داراي چه ويژگيهايي هستند و الي آخر. ولي در روش كيفي قضيه قدري فرق ميكند. ممكن است يك جامعهشناس برحسب تحليل يك پديده منفرد به شناخت بخشي از جامعه خود دست يابد. در اين حالت بايد دقت كرد كه نمونه و مورد انتخابي دقيق و جامع باشد. چند روز پيش خبري حيرتانگيز در صفحه حوادث يكي از روزنامهها چاپ شد كه ميتواند بهعنوان يك نمونه و مصداق مهم براي تحليل جامعه ايران مورد استفاده قرار گيرد. ابتدا اجازه دهيد كه كليت ماجرا را با يكديگر مرور كنيم.
«معلمي كه با همكاري دانشآموزانش، پسر يك بنگاهدار را دزديده بود تا طلب ٦٠ ميليونياش را از او پس بگيرد، در دادگاه اعتراف كرد كه با دروغ ناموسي، شاگردانش را با خود همراه كرده بود. آنها روز حادثه وقتي پسر ١٨ساله بنگاهدار روبهروي خانه منتظر پدرش بود، به سمت او يورش بردند و با اين تهديد كه داعشي هستند، او را دزديدند و تا دو روز بدون آب و غذا در يك باغ نگهداري كردند.
این معلم بلافاصله با پدر جوان تماس گرفت و مدعي شد پسرش را دزديده است و ٣٠٠ ميليون تومان در ازاي آزادي فرزندش خواست و گفت كه حق ندارد پاي پليس را به ماجرا باز كند. ولی با اعلام شکایت وی، معلم مذکور مطلع شده و دوباره تماس گرفته و ضمن معرفی خود میگوید پسرت را دزدیدهام فقط ٦٠میلیون طلبم را بده. در ادامه پلیس محل گروگان را تعیین و به آنجا میرود. آنجا باغ یکی از دوستان معلم بود.
صاحب باغ میگوید: چند روز قبل از حادثه، معلم به من گفت ميخواهد همراه خانوادهاش براي تفريح به باغ برود. براي همين كليد باغ را به او دادم. روز بعد، دوباره سراغم آمد و گفت پاي همسرش شكسته و مجبورند چند روز ديگر در باغ بمانند. به حرفش شك كردم و خودم را به باغ رساندم، ديدم چهار جوان يك طرف ايستادهاند و پسري همسن و سال آنها هم با دست و پاي بسته روي زمين افتاده است. خودم را به او رساندم و درحاليكه سعي داشتم طنابهايش را باز كنم، مامورها رسيدند.
معلم بازداشت شده گفت: از مدتي پيش براي خريد خودرو، مبلغ ٦٠ ميليون تومان به پدر شاكي كه نمايشگاه خودرو دارد داده بودم اما او نهتنها به من خودرویی نداد كه پولم را هم پس نميداد. براي همين تصميم گرفتم پسرش را بدزدم تا به اين طريق بتوانم پولم را پس بگيرم. روز حادثه همراه سه دانشآموز ١٧ساله و يكي از دانشآموزان سابقم (٢٤ساله) پسر شاكي را با تهديد اينكه داعشي هستيم، از جلوي خانهاش دزديديم و به باغ برديم. پس از او نوبت به اظهارات سه دانشآموز نوجوانش رسيد.
آنها از دروغي كه معلمشان گفته بود، پرده برداشتند و گفتند: ما نميدانستيم اختلاف سر پول است. معلم به ما گفته بود پسر شاكي به خواهر يكي از دوستان او تجاوز كرده و حالا او نقشه آدمربايي را كشيده تا ادبش كند. اگر ميدانستيم موضوع چيست، اصلا دخالت نميكرديم. الان با اين خطا، از درس و مدرسه هم دور افتادهايم.
دانشآموز سابق معلم هم با تكرار اين حرف گفت: من آنموقع دانشجوي ترم آخر مهندسي عمران بودم و به خاطر ارتكاب اين جرم، از تحصيل جا ماندم. قصدم فقط كمك به معلمم بود، چون گفته بود مسأله ناموسي است. اصلا نميدانستم او سر پول قصد آدمربايي دارد وگرنه وارد ماجرا نميشدم. رأي دادگاه به زودي صادر ميشود. براساس قانون مجازات اسلامي، آدمربايي ٥ تا ١٥سال حبس دارد.»
حال ببينيم تحلیل جزييات ماجرا چگونه است؟
١ـ معلمان معتبرترين گروه اجتماعي و حرفهاي نزد مردم هستند. همه پيمايشها نشان داده كه بيشترين اعتماد از میان اقشار اجتماعي شامل معلمان ميشود. آنان بايد فرزندان اين مملکت را تربيت كنند. ولي در اين جريان، يك سناریوی مجرمانه و با سوءاستفاده از دانشآموزان از سوي معلم طراحي میشود و به اجرا درمیآید.
٢ـ رابطه معلم با دانشآموز، بسيار اخلاقي و با تعهد همراه است. گويي كه دانشآموز از سوي خانواده و جامعه به امانت به دست معلم سپرده شده است. ولي آموزگار مزبور در اين امانت خيانت و از قدرت و سلطه خود بر دانشآموز نهايت سوءاستفاده را كرده و آنها را به انجام كار خلاف دعوت و سرنوشت آنان را دچار مخاطره جدی كرده است.
٣ـ براي جلب نظر آنها به انجام كار خلاف، مسأله تجاوز جنسي را طرح كرده است. گويي كه مردم حق دارند در برابر تجاوز جنسي از شخص مظنون به صورت فردي و بدون رسيدگي قضائي انتقام بگيرند. دانشآموزان چنان صحبت كردهاند كه براي تجاوز جنسي حاضر به عمل گروگانگيري بودهاند و در آن منعي نميديدند، ولي براي گرفتن طلب حاضر به انجام اين كار نبودند! اين ذهنيت نزد جوانان نيز ريشه دوانده است. جالب اينكه يكي از آنان جوان دانشجويي است كه طبعا بايد از اينگونه رفتارها پرهيز كند.
٤ـ معلم فيزيك دبیرستان طبعا بايد فردي خلاق و دقيق باشد، ولي يك سناریوی بسيار مبتذل و عادي را طراحي کرده و به اجرا درآورده است. اين نشان ميدهد كه در برنامهریزی و انجام نقشههاي مجرمانه نيز بسيار مبتدي و احمقانه رفتار ميكنيم. درواقع در اين زمينه نيز از داشتن خلاقيت و نوآوري محروم هستيم.
٥ـ دروغگويي به دانشآموزان و دانشجو و حتي دوست باغدار اين فرد آموزگار، يكي ديگر از بدترين ويژگيهاي رفتاري ماست كه حتي يك معلم نيز حاضر به انجام آن به بدترين شكل شده است.
٦ـ نكته جالب اين است كه معلمان نسبت به فقدان حقوق و درآمد كافي معترض هستند و اين امر درستي است، ولي اين آقاي معلم جوان كه طبعا بايد از طبقات متوسط و پايين باشد، فقط ٦٠ ميليون تومان را صرف خريد خودرو كرده است و این برای افراد به نسبت پولدار باید باشد. جالب اينكه در اجراي اين رابطه مالي، چنان بد عمل كرده كه امكان استنكاف طرف مقابل از پرداخت را فراهم كرده است. وقتي معلمان ما تا اين حد در اجراي معاملات و روابط مالي بیحسابوکتاب عمل ميكنند از سايرين چه انتظاري هست؟ اين وضع نشان ميدهد كه نه در ايجاد رابطه و نه هنگام بروز مشكل، قادر نيستيم از طريق روشهاي مدني و حقوقي مشكل خود را حل كنيم، لذا وارد راه حلهاي شخصي ميشويم كه عاقبتي جز اين ندارد.
٧ـ رابطه رفاقتي و دوستي هنوز حرف بسياري ميزند. ضمن اينكه هنوز ياد نگرفتهايم كه در برابر درخواستهای غيرقانوني و مشكوك از سوی دوستانمان به صراحت پاسخ نه بدهيم.
اگرچه اين رويداد ميتوانست فاجعهبارتر از اين باشد و خداي نكرده آن جوان كشته ميشد و آن دانشآموزان که فريب آموزگار خود را خوردند حتي قصاص ميشدند، ولي پايان ماجرا يك نكته مثبت هم دارد، آنجا كه آقاي معلم ميگويد: «معلم در آخرين دفاع خود با ابراز پشيماني گفت: تقصير تمام اين اتفاقات با من است و شاگردانم به خاطر من وارد قضيه شدند. از شاكي ميخواهم آنها را ببخشد و در عوض هر مجازاتي بخواهد، بر من اعمال كند.»
اين درخواست جوانمردانه است، ولي حيف كه چندان كارساز نيست. زيرا از يكسو آن جوانان هم نميبايست به خاطر درخواست ديگران در يك عمل زشت و خطرناك گروگانگيري وارد شوند و از اين حيث مسئول هستند. به علاوه با رضايت شاكي نيز مشكل حل نميشود، زيرا اين جرم وجه عمومي دارد و به رضايت شاكي پرونده بسته نميشود. آن دانشآموزان و دانشجو نيز مسئول هستند، زيرا با فرض اينكه مسأله تجاوز جنسي بوده، به خود حق دادهاند كه چنين كاري را انجام دهند.
اين رویداد تا حد زیادی توانسته بهعنوان نمايي از وضعيت جامعه ما و بحراني بودن آن را بازتاب دهد.
۰