سرزمين درون سرِ من

«مانونگو ورا در این فکر بود که آیا پابلو نرودا به این خاطر در دامنه جنوبی تپه سن‌کریستوبال مسکن گرفته بود که می‌توانست از آنجا غرش کارلیتوس، یگانه شیر موجود در باغ‌وحش سانتیاگو را بشنود، این از آن کارهایی بود که به نرودا می‌آمد»

کد خبر : ۲۷۵۱۷
بازدید : ۲۱۷۷
«مانونگو ورا در این فکر بود که آیا پابلو نرودا به این خاطر در دامنه جنوبی تپه سن‌کریستوبال مسکن گرفته بود که می‌توانست از آنجا غرش کارلیتوس، یگانه شیر موجود در باغ‌وحش سانتیاگو را بشنود، این از آن کارهایی بود که به نرودا می‌آمد»,١

«حکومت نظامی» نوشته خوسه دونوسو، نویسنده شیلیایی با این جملات است که آغاز می‌شود. مانونگو ورا خواننده محبوب شیلیایی بعد از کودتای ١٩٧٣ علیه آلنده از شیلی خارج می‌شود و پس از سيزده سال دوری به سانتیاگو بازمی‌گردد و به سوی خانه نرودا در دامنه تپه سن‌کریستوبال می‌رود، او اسیر خاطراتی از گذشته و همین‌طور خاطراتی از نرودا است، شاعری که دوازده روز بعد از سقوط دولت آلنده در ٢٣ سپتامبر ١٩٧٣ می‌میرد. وقتی نرودا جان می‌داد، خانه‌اش همین خانه‌ای بود که در تپه سن‌کریستوبال قرار داشت، شايد مانونگو ورا روز بعد از مرگ شاعر در میان تشییع‌کنندگان نرودا حضور داشته است.

سيزده سال بعد که مانونگو ورا به سانتیاگو بازمی‌گردد با مرگ ماتیلده اوروتیا همسر محبوب نرودا و مراسم تشيیع او مواجه می‌شود. رمان از همان ابتدا به‌گونه‌ای پرمعنی با خاطره نرودا و همسرش و به‌طورکلی با خاطره گذشته - دوران قبل از کودتا- پیوند می‌خورد. «...مانونگو ورا همچنان که به سوی خانه شاعر می‌رفت، اسیر این افکار بود فکر کارلیتوس، فکر ماتیلده و ناخودآگاه اندوه آخرش را با سرور و لذت‌ شبی که در پاریس گذرانده بود مقایسه می‌کرد»,٢

«حکومت نظامی» و دیگر رمان ترجمه‌شده خوسه دونوسو یعنی «باغ همسایه» رمان‌هایی با رنگ‌وبوی سیاسی به حساب می‌آیند، گو اینکه سیاست در «باغ همسایه» حضوری مستقیم ندارد و شخصیت‌های داستانی‌اش از ایفای نقش سیاسی دور هستند و به عبارتی فعال سیاسی به حساب نمی‌آیند اما وقایع و اتفاقات جملگی تحت‌الشعاع رخدادی سیاسی یعنی کودتا قرار می‌گیرند. اما در «حکومت نظامی» مانونگو ورا در سال‌هاي نخست بعد از کودتا به پاریس می‌رود و با خواندن آوازهای سیاسی به عنوان کنشگر سیاسی افشاگر حکومت پینوشه می‌شود و به‌تدریج از شور و شوق اولیه کاسته می‌شود و حتی جهتی معکوس به خود می‌گیرد. اما اینها هیچ بدان معنا نیست که کنش‌های رمان تحت‌الشعاع رخدادی مهم به نام کودتا قرار ندارد، علاوه‌ بر این دو رمان به یک تعبیر دوره‌هایی تاریخی از مقطع کودتاي پینوشه تا اوایل دهه هشتاد میلادی را در مناسبات واقعی و ملموس زندگی یعنی در زندگی روزمره نمایان می‌سازند.

کودتای ١٩٧٣ حادثه‌ای مهم در حیات ادبی شیلی تلقی می‌شود به‌طوری‌که نویسندگان شیلیایی و به‌طورکلی آمریکای‌لاتین در نوشته‌های خود گاه ‌و بی‌گاه به آن می‌پردازند. خوسه دونوسو که خود نیز در کوران تحولات کشورش شیلی قرار داشت در آثارش به آن می‌پردازد و با روایتی واقع‌گرایانه خاطره و سیاست را به یکدیگر گره می‌زند، گو این‌که حضور قدرتمند خاطرات گذشته از یک طرف و مواجهه با زندگی روزمره در شخصیت‌های داستانی‌اش نوعی استیصال و «درماندگی»* به وجود می‌آورد اما به‌نظر می‌رسد دونوسو درهرحال درماندگی شخصیت‌های داستانی‌اش را از تبعات کودتا و به یک تعبیر از تبعات شکست می‌داند.

او علت این درماندگی را ازبین‌رفتن آمال‌ها - که این مسئله بیشتر در «حکومت نظامی» مشهود است- و همین‌طور عدم تطابق آدم‌ها با حوادث پیش‌آمده و تلاش نافرجام برای از‌بین‌بردن خاطره‌های گذشته مي‌شمارد. از نظر دونوسو تلاش برای احیای پیوندهای گذشته تنها ارج‌نهادن به گذشته و احیانا نوستالژی نیست- گو اینکه هر دو را شامل می‌شود - بلکه مسئله اساسی برقراری پیوند با «خانه» است که از نظر دونوسو هیچ گریزی از آن نیست.**

«آدم خواب برگشت به وطن‌اش را می‌بیند، برگشت به چیزی انتزاعی که واقعیت دارد»,٣ مسئله «در خانه‌بودن» و یا به بیانی واقع‌گرایانه و ملموس‌تر، مسئله «در تبعید نبودن» درعین‌حال شامل همه آن هویت، گذشته و خاطره‌ای نیز می‌شود که آدم‌ها را به همدیگر پیوند می‌دهد.

«تبعید» از عوارض کودتا و مضمون اصلی «باغ همسایه» است: خولیو مندس نویسنده میانمایه و کمی متوهم شیلیایی به اتفاق همسرش گلوریا و فرزندش پاتریک - پاتو- هفت سال پس از کودتا را به تبعیدی خودخواسته در اسپانیا، جایی که لاتین‌ها آن‌جا را وطن دوم خود می‌دانند، سپری می‌کند. او که فرزند یکی از نمایندگان کنگره شیلی در سال‌های قبل از کودتاست و همسرش نیز فرزند دیپلمات سابق است از تنعمي مادی برخوردار است اما در پی کودتا و بعد از آن‌که خولیو به طور اتفاقی شش روز بازداشت می‌شود به تبعیدی خودخواسته به اسپانیا می‌رود و در پی آن تنعم مادی به ضد خود، به فلاکتی یأس‌آور دچار می‌شود.

زندگی خولیو در اسپانیا مدام دستخوش بدبیاری و تنگ‌دستی مالی می‌شود و علاوه‌برآن نوعی انفعال تثبیت‌شده هرگونه تصمیم و تغییری را به محاق می‌برد. نسل دوم- فرزندان- آمال‌ها و ایده‌های نسل اول را برنمی‌تابند و آن را به تمسخر می‌گیرند. پاتو از والدینش - خولیو و گلوریا - جدا می‌شود و راه آینده‌ای نامعلوم را در پیش می‌گیرد.

در اسپانیا گلوریا «ظاهرا» کمک‌دست خولیو است. او در ترجمه کتابی از انگلیسی به اسپانیایی - «میدل مارچ»- به خولیو کمک می‌کند و گاه نیز مقاله‌ای در نشریه به چاپ می‌رساند اما این خولیو است که خود را نویسنده می‌داند و درصدد است تا شش روز بازداشت خود را دستمایه نوشتن رمانی کند تا خود را که هیچ‌ کم‌تر از نویسندگان طراز اول لاتین - مارکز، کورتاسار و ... - نمی‌داند در ردیف آنان جای دهد اما رمانش به وسیله نوریا مونلکوس ناشر معتبر اسپانیایی رد می‌شود.

«باغ همسایه» با تماس تلفنی پانچو دوست ایام کودکی خولیو شروع می‌شود. پانچو که نقاش مشهور و ثروتمندی شده است از دوست قدیمی‌اش می‌خواهد تا تابستان را به اتفاق گلوریا و در غیبت او که به مسافرت می‌رود در آپارتمان شیک‌اش در مادرید سپری کند. در ابتدا خولیو رفتن به آپارتمان پانچو را به خاطر آنچه او تنزه‌طلبی ناشی از حوادثی که از سر گذرانده رد می‌کند. اما پانچو که با خولیو بسیار خودمانی است درصدد مجاب‌کردن او برمی‌آید. «تو که آپارتمان من را دیده‌ای.

همه درها را باز می‌گذارم غیر از کارگاه خودم، خیلی به‌هم‌ریخته است. همه‌چیز توی انباری دارم، چای، نوشابه، انواع کنسروها، همه‌اش مال شما. وقتی برمی‌گردم دوباره جاشان را پر می‌کنم»,٤ درنهایت خولیو می‌پذیرد. شاید گمان می‌برد آپارتمان پانچو که در جای مناسب و دل‌پذیری قرار دارد به قوه تخیل او برای نوشتن رمان کمک کند.

خولیو به اتفاق گلوریا به آپارتمان پانچو نقل‌مکان می‌کنند. آپارتمان شیک پانچو در قلب مادرید بر باغی بزرگ مشرف است. باغ همسایه از همان ابتدا خولیو را مسحور خود می‌کند: «در سکوت یکدست باغ خلوت که از پنجره اتاق خوابمان پیداست هر گیاهی، هر گلی، هر باریک‌راهی، هر نیمکتی از معنا و جایگاه خود و به‌خصوص از ماندگاری خود مطمئن است».٥ و سپس در جایی دیگر از پنجره دیگر آپارتمان پانچو باغ همسایه را این‌طور توصیف می‌کند: «از پنجره اتاق دیگر باغ به انبوهی جنگل مي‌نمايد. از پنجره آشپزخانه، گُله‌گُله گل‌های متفاوت به چشم می‌آید».٦

اگرچه رمان واقع‌گرایانه و بسیار ملموس نوشته شده اما نویسنده از تمثیل و یا تمثیل‌هایی استفاده می‌کند که درعین‌حال واقعیت خولیو را نیز نمایان می‌سازد. همواره از تمثیل‌ها می‌توان برداشت‌هایی متفاوت داشت، شاید آپارتمان شیک پانچو با خدمتکار چینی، گربه‌های اشرافی و انبارهایی پر از آذوقه تمثیلی باشد از جامعه‌ای که تبعیدیان در آن اقامت کرده‌اند و همین‌طور «باغ همسایه» تمثیلی از خانه باشد. «خانه» درعین‌حال آن واقعیت دور از دسترس است که تنها در تبعید می‌توان آن را از پنجره و یا پنجره‌هایی مشرف به باغ تماشایش کرد و در جذبه زیبایی واقعیتی که اکنون انتزاع یافته غرق شد. جالب آن است هربار که خولیو به تماشای باغ همسایه می‌نشیند تصوری از خانه‌اش در خیابان رُم سانتیاگوي شیلی به ذهنش متبادر می‌شود، گو اینکه او خانه‌اش - که نمادی از سرزمینش است - را بسیار ساده‌تر از باغ همسایه می‌بیند.

«...آن سر استخر از اتاق خواب ما پیداست که دور آن را چمنی پیراسته و بی‌نقص گرفته و بالاتر از چمن، ایوان نیمچه قصری پرتکلف - بی‌هیچ شباهت به خانه ساده خانواده من- که با گلدان‌هایی و تکه‌هایی از ستون و سرستون‌های کلاسیک آراسته شده... چشم دوخته به سرو - درخت سروی چیده‌شده و زیبا در باغ همسایه - به یاد می‌آورم که وقتی هیجده‌ساله بودم، به هوای درختی مثل این، سروی در باغ خیابان رم کاشتم»,٧ و همین‌طور چند جمله قبلش حتی آن هنگام که از مرگ طبیعی طبیعت سخن می‌گوید باز به یاد خانه‌اش در خیابان رم می‌افتد و زیر لب زمزمه می‌کند «رُم... و می‌پذیرم که برای من همه راه‌ها به یک جا ختم می‌شود».٨ و باز خولیو در همان آپارتمان به تابلوی نقاشی از صاحب‌خانه نقاش، دوستش پانچو سالواتی‌یرا اشاره می‌کند که میان دو پنجره نصب شده است. خولیو در تفسیر تابلوی نقاشی با نقش پرده‌های سفید که در سراسر آپارتمان به چشم می‌خورد می‌گوید: «بازآفرینی واقعیت کاذب». شاید خولیو در آپارتمان شیک پانچو که می‌توان آن را تمثیلی از جامعه تبعیدشدگان تلقی کرد درهرحال واقعیتی کاذب می‌بیند.

اما این تمامی واقعیت این رمان خواندنی نیست، اگر پنج فصل اول از شش فصل «باغ همسایه» واقعیت تبعید، شکست و ناکامی است که خولیو آن را به صورتی ساده بیان می‌کند این روایت ساده و واقع‌گرایانه از زندگی نویسنده تبعیدی به‌ناگاه با چرخشی غیرمنتظره از منظر روایت مواجه می‌شود تا بدان حد که به تعبیر مترجم، شالوده رمان به‌هم می‌ریزد، زیرا به‌یکباره راوی رمان تغییر می‌کند. در فصل ششم رمان گلوریا راوی می‌شود. گلوریا از همان ابتدا از دوستی و ملاقات موفقیت‌آمیز خود با نوریا مونکلوس می‌گوید. خواننده مناسبت این ملاقات را درنمی‌یابد. نوریا مونکلوس همان ناشری است که از چاپ کتاب خولیو امتناع می‌کند اما حال از رمان گلوریا خوشش آمده و حتی آن را شاهکار می‌داند.

«از رمان من خوشش آمده، این رمان را شاهکار می‌داند، چراکه موفق شده‌ام تا عمق وجود شخصیتی آن‌قدر متفاوت با خودم نفوذ کنم»,٩ گلوریا از دوستی با نوریا مونکلوس خوشحال است و آن را قدمی برای خارج‌شدن از شکست و ناکامی می‌داند. هرکسی خیالات و به‌تعبير تبعیدشدگان، سرزمینی در درون سر خود دارد و چه‌بسا راه خروجی برای آن جست‌وجو می‌کند. «یعنی احتمال دارد که دوستی با نوریا مونکلوس اولین قدم من باشد برای رفتن به طرف آدم‌هایی خارج از قلمرو ناکامی؟».١٠ با ملاقات موفقیت‌آمیز گلوریا با نوریا مونکلوس و همین‌طور سیر حوادث رمان خواننده کماکان در شوک باقی می‌ماند و چه‌بسا نیاز پیدا می‌کند که «باغ همسایه» را بار دیگر از نو بخواند. خواننده به‌تدریج شک می‌کند که به‌راستی نویسنده واقعی کیست؟ آیا نویسنده خولیو است؟ نکند گلوریا باشد! نویسنده‌ای واقعی که داستان زندگی نویسنده‌ای متوهم را می‌نویسد.

پي‌نوشت‌ها:
* «عنوان اصلی رمان حکومت نظامی Des es peraza (درماندگی) است اما مترجم انگلیسی عنوان آن را curfew (قرق یا حکومت نظامی) نهاده است» (به نقل از مقدمه مترجم).
** مقوله «خانه»، «سرزمین پدری» و... در این دو رمان خوسه دونوسو وجهی رمانتیک ندارد. رمان با روایتی کاملا واقع‌گرایانه و ملموس بیان می‌شود.
١، ٢. حکومت نظامی/ خوسه دونوسو/ نشر نی
٣ تا ١٠. باغ همسایه/ خوسه دونوسو/ انتشارات آگاه

منبع: شرق
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید