آیا نقاشی مرده است؟

آیا نقاشی مرده است؟

اخیرا اتفاقی خوشحال‌کننده در نقاشی رخ داده است؛ نقاشی شاید رختی متفاوت را به تن کرده باشد اما به نظر جانی تازه در آن دمیده شده است. رونق بی‌پایان بازار هنر، و به خصوص نقاشی، نسل جدید «زامبی فرمالیست‌ها» را به ما معرفی کرده‌اند که از فروش قابل قبولی در بازتولید دیجیتال و بازارهای هنری برخوردار بوده است. در آن‌سوی بازار آشفته هنر، این ژانر جدید نقاشی به ظاهر خوب فروش می‌کند.

کد خبر : ۳۶۶
بازدید : ۳۷۴۰
فرادید | در 150 سال اخیر، چندین بار از مرگ نقاشی صحبت شده است، اما حالا این هنر ارزنده خونی تازه را در رگ‌هایش حس می‌کند.

به گزارش فرادید به نقل از بی‌بی‌سی، اخیرا اتفاقی خوشحال‌کننده در نقاشی رخ داده است؛ نقاشی شاید رختی متفاوت را به تن کرده باشد اما به نظر جانی تازه در آن دمیده شده است. رونق بی‌پایان بازار هنر، و به خصوص نقاشی، نسل جدید «زامبی فرمالیست‌ها» را به ما معرفی کرده‌اند که از فروش قابل قبولی در بازتولید دیجیتال و بازارهای هنری برخوردار بوده است. در آن‌سوی بازار آشفته هنر، این ژانر جدید نقاشی به ظاهر خوب فروش می‌کند.

آیا نقاشی مرده است؟
دوسالانه‌هایی که در گذشته فقط چندین تابلو معمولی و ویدیو را به خود می‌دید، حالا هنر انتزاعی را همراه با نقاشی‌های کنایی به خود می‌بیند. دوسالانه گوانگژو که در سال گذشته برگزار شد به نوبه خود جشنواره‌ای از هنرهای تجسمی بود.

حال نقاشی خوب است؟ یا بیمار شده؟ چرا گفتنش تا این اندازه مشکل است؟ Forever Now نمایشگاهی در موزه هنر مدرن نیویورک است که نقاشی‌های معاصر در آن به نمایش می‌آید. آن‌ها می‌گویند نقاشی اکنون همان طراوت قبلی را دارد، اما دیگر دوست ندارد که سبک جدیدی را معرفی کند. نقاشی این دوره علاقه دارد تا از سبک‌های قدیمی برای اهداف جدید استفاده کند. شما چه قانع شوید و چه نشوید (من که متقاعد نشدم)، هیچ نمایشگاهی در موزه هنر مدرن نیویورک از سال 1984 تاکنون تا این اندازه پرطرفدار نبوده است.

آیا نقاشی مرده است؟

«اینک نقاشی» نام کتاب جدید سوزان هادسن است که با نگاهی ژرف و تاریخی به وضعیت کنونی نقاشی پرداخته است. بیش از 200 هنرمند با آن ادغام شده‌اند، پس دیگر یک گفتگوی دورهمی مطرح نیست. هادسن زیرکانه از صحبت کردن پیرامون سبک خودداری می‌کند و وضعیت نقاشی را ارزیابی می‌کند: «نقاشی با توجه به تاریخ و سنت باید ارزیابی شود.» همین نوع طرز تفکر ما را وا می‌دارد که نه تنها خود نقاشی را ارزیابی کنیم، بلکه انگیزه، تولید، توزیع و قاب‌بندی را نیز مدنظر قرار دهیم. برخی از طرفداران نقاشی معتقدند که باید تاریخ معاصر نقاشی را به فراموشی سپرد. هادسن اما برخلاف آن‌ها در ابتدا با سر به دریای متلاطم نقاشی عصر حاضر شیرجه می‌زند.

دو ضربه مهلک
تعداد دفعاتی که نقاشی در 150 سال گذشته با مرگ روبه‌رو شده است از حساب خارج است. اما هادسن دو پیشرفت در تاریخ هنر را عامل به لرزه انداختن پایه‌های نقاشی می‌داند. مورد اول اختراع عکاسی در دهه 1830 میلادی است. عکاسان پا را از سریع‌تر به تصویر کشیدن دنیا فراتر گذاشتند؛ آن‌ها نقاشی را به معنای واقعی کلمه کنار زدند. از آن به بعد، نقاشی فقط در کنار دوربین معنا پیدا کرده است. این ارتباط اَشکال گوناگونی را به خود می‌بیند، مثلا عدم پذیرش رئالیسم عکاسی، درست مانند استفاده از رنگ‌های غیرواقعی توسط ون گوگ. گاهی اوقات این رابطه تعادل خود را حفظ می‌کند، مانند نقاشیِ فرا واقع‌گرایانه‌ی ریچارد اِستِس و فرانز گرتش.

آیا نقاشی مرده است؟
پس از عکاسی، یک پیشرفت بشری دیگر، ضربه‌ای تازه را بر پیکر بی‌رمق نقاشی وارد کرد. مارسل دوشان یک چرخ دوچرخه، یک قفسه بطری و یک آبریزگاه واژگون را به کار گرفت. این اختراع، حتی بیشتر از عکاسی، قلب ظریف نقاشی را نشانه گرفت. دوشان تعریفی جدید را از موفقیت هنری به دست داد و باعث برتری ایده بر عناصر بصری شد. عکاس‌ها با این اختراع محدودیت استفاده از دست را دیگر نداشتند. پیش از آن، عکاسان زیادی از تکنیک‌های نقاشی در عکاسی خود استفاده می‌کردند، اما پس از برتری ایده بر عناصر بصری، دیگر مجالی برای نقاشی نبود. در دهه 60 میلادی، دونالد جود گفت: «به نظر می‌رسد دوران نقاشی به پایان رسیده باشد.»

برخی از سبک‌های نقاشی در قرن بیستم با مرگی تدریجی مواجه شدند. نقاشی‌های نئو-اکسپرسیونیسم جولیان اشنابِل و فرانسسکو کلمنته بازار و طرفداران خود را از دست داد. ژانر «زامبی فرمالیسم» امروز هم همان مسیر را می‌رود. هادسن می‌گوید: «نقاشی خودش می‌تواند ویژگی‌هایش را طلب کند.»

تدفین زودرس
نقاشی دیگر خلق نمی‌شود، جای خالی تابلوها بر روی دیوارها احساس می‌شود. عمران قریشی اهل پاکستان است و نقاشی‌های مینیاتوری خود را مستقیم بر روی دیوار و زمین کشیده می‌شود. نگارهای زیبای آکریلیکی او از شکوفه‌های قرمز دیدنی و گیرا است. جیم لامبی معماری فضاهایی که در آن بوده را با نوارهای وینیلی رنگارنگ در کف به نمایش می‌گذارد. نقاشی علاوه بر کارکرد خود به عنوان یک کار گرافیکی، بخشی از یک شبکه بزرگتر نیز هست. یوتا کوئِتهِر نقاشی پرطرفدار است ولی کار او به نقاشی خلاصه نمی‌شود. ارائه نقاشی‌های او به اندازه خود نقاشی زمان می‌برد، چرا که نورپردازی سالن، سکوها و کارهای جانبی فراوانی باید انجام شود.

کارهایی که کوئتهر انجام می‌دهد همین سوال را در ذهن طرفداران نقاشی ایجاد می‌کند: آیا رسالت نقاشی تغییر کرده است؟ آیا سلامت نقاشی خدشه‌دار شده است؟ سوالاتی از این قبیل اما جایی در کتاب هادسن پیدا نمی‌کند. در اینجا بحث بازار نقاشی نیز مطرح می‌شود. چند سال پیش با آر.اچ. کوایتمن دیداری داشتم. او به سبک نقاشی خود که در قالب فصل‌های یک کتاب چاپ می‌شوند مشهور است. کوایتمن از قدرت بازار و كولكتورها شدیدا بیزار بود: «نمایشگاه‌های نقاشی، عکاسی دیجیتال و بازار هنر مسئول احیای این‌گونه نقاشی هستند. این شکل از نقاشی با انواع هنر مغایرت دارد. من ناراحتم. از این ناراحتم که این بازار هنر است که نقاشی را دوباره احیا کرده است... می‌توان به سادگی آن‌ها را در مغازه‌ها گذاشت، بسیار ساده انتقالشان داد و بر روی اینترنت هم به راحتی کار می‌کند: در واقع نقاشی، برخلاف رسالت اصلی خود، به ابزاری تمام و کمال برای ‌آن‌ها تبدیل شده است. اما مشکل اینجاست که نقاشی دقیقا ابزار چه کسی است؟» هر نقاش زمانی که به بوم نقاشی خود نگاهی می‌اندازد، باید این پاسخ این سوال را ذهن خود مرور کند.

آیا نقاشی مرده است؟


۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید