اهدای اعضای بدن دختر جوان به بیماران نیازمند
وقتی نفسهای دختر جوان روی تخت بیمارستان به شماره افتاد و تسلیم مرگ مغزی شد خانوادهاش تصميم گرفتند به آخرين وصيت او عمل کنند و اعضاي بدن او را به بيماران نیازمند هديه کنند تا «نسیم » زندگیشان جاودانه شود.
کد خبر :
۳۹۷۵
بازدید :
۱۴۵۳
وقتی نفسهای دختر جوان روی تخت بیمارستان به شماره افتاد و تسلیم مرگ مغزی شد خانوادهاش تصميم گرفتند به آخرين وصيت او عمل کنند و اعضاي بدن او را به بيماران نیازمند هديه کنند تا «نسیم» زندگیشان جاودانه شود.
با این حال خوردن خودسرانه قرصهای آرامبخش دختر ٢٣ ساله را به کام مرگ کشاند. این دومین بار در طول یک هفته گذشته است که ٢ بیمار به علت مسمومیت دارویی به کما رفتهاند و دست آخر مرگ برای آنها رقم خورده است. پیش از این هم پسری ٢٧ ساله در ورامین به خاطر درمان سرماخوردگیاش قرصهای اشتباهی مصرف کرد و دچار مرگ مغزی شد.
آخرین ثانیههای یک زندگی
نگاههای نگران از پشت شیشه اتاق مراقبتهای ویژه به دختری بیمارخیره شده بود که همزمان با ذکر دعا فضای بیمارستان را غمانگیز کرده بود. سختترين زمان فرا رسید. پرستار خبر مرگمغزي را اعلام كرد؛ خبري كه هیچکس دوست نداشت آن را باور كند.
تابلوی کوچکی بالای تخت دخترک نصب شده بود که مشخصات او را نشان میداد: نسیم، ٢٣ ساله، مرگ مغزی؛ نوار مغزی او خطی صاف را نشان میداد ولی قلبش همچنان میتپید. پزشكان و پرستاران وظيفه سختي داشتند؛ بايد به خانواده بیمار میگفتند دخترکشان ديگر بازنخواهد گشت و از سوي ديگر موضوع اهداي اعضاي بدن و نجات بیماران نیازمند را مطرح میکردند؛ اما این بار ماجرا فرق میکرد هنوز پزشکان بیمارستان حرفی نزده بودند که خانواده دخترک قبل از نظر پزشکان، کارت اهدای عضو دختر جوان را در دستانشان فشردند. «نسیم علی پور» قبل از اینکه بداند چقدر عمرش به دنیا است با گرفتن کارت اهدای عضو تصمیمش را گرفته بود و حالا خانوادهاش میخواستند به آخرین وصیت نسیم عمل کنند.
لحظه وداع با نسیم ٢٣ ساله، تلخترين سکانسهایی بود كه در بيمارستان پارسا رقم خورد. ساعاتی بعد قرار بود قلبش یک بار دیگر در بدن یک انسان بتپد و ریه و کلیههایش به بیماران نیازمند پیوند بخورد تا او پس از مرگش هم جاودانه بماند. پدر و مادر و همسرش با دستان خود عزیزترین موجود زندگيشان را به اتاق پيوند اعضا در بیمارستان مسیح دانشوری بدرقه کردند و نفسهای به شماره افتاده نسیم در اتاق عمل در بدن بیماران جان گرفت.
نسیمی که زندگی نسیم را ربود
همه چیز خیلی ناگهانی اتفاق افتاد؛ نسیم ٢٣سال داشت و هنوز ٢سال از آغاز زندگی زناشوییاش نگذشته بود که سردردهای مزمن به سراغش آمد. همان زمان بود که برای تسکین دردهایش خوردن قرصهای آرامبخش را شروع کرد اما هرگز نمیدانست این کار او را در پرتگاه مرگ قرار خواهد داد. شامگاه پنجشنبه ١٣شهریور ماه بود که دختر جوان باز هم دست به خوردن خودسرانه داروهای آرامبخش زد اما این بار داروی اشتباهی سرنوشت مرگباری را برای او رقم زد. بعد از خوردن قرصها بیحال روی زمین افتاد و تنها کاری که توانست انجام دهد زنگ زدن به پدرش بود، چند دقیقه بعد پدر نگران خودش را به خانه دخترش رساند و با او که بیهوش کف اتاق افتاده بود روبهرو شد. دختر جوان به درمانگاه بومهن و از آنجا به بیمارستان پارسا تهران منتقل شد تا اینکه پس از ١٤ روز دست و پنجه نرم کردن با مرگ روی تخت بیمارستان با مرگ مغزی از دنیا رفت.
هزینههای میلیونی برای انتقال بیمار
هزینه کمرشکن کرایه اورژانس و هزینههای بیمارستان کمر پدر میانسال را که در غم از دست دادن دخترش هم عزادار است، شکسته و حالا با قرض کردن پول از دوستان و آشنایانشان توانسته جسد دخترش را از بیمارستان ترخیص کند تا برای اهدای عضو به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل شود.
علیپور پدر این دختر جوان که با اهدای اعضای بدن دخترش به بیماران نیازمند باز هم جای خالی او را باور ندارد دراینباره به گفت: «ما ساکن بومهن هستیم. ساعت ٩ شب پنجشنبه ١٣ شهریور ماه دخترم با صدایی لرزان با تلفنم تماس گرفت. نمیتوانست حرف بزند و صدایش بیحال بود و فقط گفت «پدر کمکم کن» و تلفن قطع شد. بلافاصله خودم را به خانهاش رساندم و او را بیهوش و درحالیکه روی زمین یک قوطی قرص آرامبخش در کنارش افتاده بود، پیدا کردم، شوهرش هنوز سرکار بود. دخترم را با خودرو شخصیام به درمانگاه بومهن بردم اما پزشکان آنجا بهدلیل اینکه تجهیزات کافی در درمانگاه نداشتند به ما پیشنهاد دادند تا هر چه سریعتر دخترم را به بیمارستان مجهزتری برسانیم.
همان موقع با اورژانس تماس گرفتم اما هیچ آمبولانسی نبود تا دخترم را به بیمارستان برساند، آمبولانسهای خصوصی هم برای انتقال بیمارمان یکمیلیون تومان پول میگرفتند. زمان به سرعت سپری میشود و مسأله مرگ و زندگی دخترم بود و بالاخره با کرایه یک آمبولانس خصوصی دخترم را به بیمارستان پارسا در تهران منتقل کردیم. یک هفته در آنجا بستری بود و با تلاش همه پزشکان باز هم سطح هوشیاریاش پایین بود. تا اینکه پس از یک کمای ١٤ روزه صبح روز سهشنبه ٢٤ شهریور ماه روی تخت بیمارستان جان سپرد. نسیم پیش از مرگش کارت اهدای عضو گرفته بود و همیشه میگفت اگر روزی دچار مرگ مغزی شد به وصیتش عمل کنیم.
پس از مرگ نسیم بیمارستان هم از ما واریز ١٥میلیون تومان را برای هزینههای این مدت درخواست کرد. به همین خاطر برای اینکه این پروسه را سریعتر انجام بدهیم از دوستان و آشنایانمان این پول را قرض کردیم و او را برای انجام عمل پیوند اعضا به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل کردیم. با رضایت مادرش و همسر دخترم، قلب، ریه و کلیههای او به بیماران نیازمند اهدا شد.»
با این حال خوردن خودسرانه قرصهای آرامبخش دختر ٢٣ ساله را به کام مرگ کشاند. این دومین بار در طول یک هفته گذشته است که ٢ بیمار به علت مسمومیت دارویی به کما رفتهاند و دست آخر مرگ برای آنها رقم خورده است. پیش از این هم پسری ٢٧ ساله در ورامین به خاطر درمان سرماخوردگیاش قرصهای اشتباهی مصرف کرد و دچار مرگ مغزی شد.
آخرین ثانیههای یک زندگی
نگاههای نگران از پشت شیشه اتاق مراقبتهای ویژه به دختری بیمارخیره شده بود که همزمان با ذکر دعا فضای بیمارستان را غمانگیز کرده بود. سختترين زمان فرا رسید. پرستار خبر مرگمغزي را اعلام كرد؛ خبري كه هیچکس دوست نداشت آن را باور كند.
تابلوی کوچکی بالای تخت دخترک نصب شده بود که مشخصات او را نشان میداد: نسیم، ٢٣ ساله، مرگ مغزی؛ نوار مغزی او خطی صاف را نشان میداد ولی قلبش همچنان میتپید. پزشكان و پرستاران وظيفه سختي داشتند؛ بايد به خانواده بیمار میگفتند دخترکشان ديگر بازنخواهد گشت و از سوي ديگر موضوع اهداي اعضاي بدن و نجات بیماران نیازمند را مطرح میکردند؛ اما این بار ماجرا فرق میکرد هنوز پزشکان بیمارستان حرفی نزده بودند که خانواده دخترک قبل از نظر پزشکان، کارت اهدای عضو دختر جوان را در دستانشان فشردند. «نسیم علی پور» قبل از اینکه بداند چقدر عمرش به دنیا است با گرفتن کارت اهدای عضو تصمیمش را گرفته بود و حالا خانوادهاش میخواستند به آخرین وصیت نسیم عمل کنند.
لحظه وداع با نسیم ٢٣ ساله، تلخترين سکانسهایی بود كه در بيمارستان پارسا رقم خورد. ساعاتی بعد قرار بود قلبش یک بار دیگر در بدن یک انسان بتپد و ریه و کلیههایش به بیماران نیازمند پیوند بخورد تا او پس از مرگش هم جاودانه بماند. پدر و مادر و همسرش با دستان خود عزیزترین موجود زندگيشان را به اتاق پيوند اعضا در بیمارستان مسیح دانشوری بدرقه کردند و نفسهای به شماره افتاده نسیم در اتاق عمل در بدن بیماران جان گرفت.
نسیمی که زندگی نسیم را ربود
همه چیز خیلی ناگهانی اتفاق افتاد؛ نسیم ٢٣سال داشت و هنوز ٢سال از آغاز زندگی زناشوییاش نگذشته بود که سردردهای مزمن به سراغش آمد. همان زمان بود که برای تسکین دردهایش خوردن قرصهای آرامبخش را شروع کرد اما هرگز نمیدانست این کار او را در پرتگاه مرگ قرار خواهد داد. شامگاه پنجشنبه ١٣شهریور ماه بود که دختر جوان باز هم دست به خوردن خودسرانه داروهای آرامبخش زد اما این بار داروی اشتباهی سرنوشت مرگباری را برای او رقم زد. بعد از خوردن قرصها بیحال روی زمین افتاد و تنها کاری که توانست انجام دهد زنگ زدن به پدرش بود، چند دقیقه بعد پدر نگران خودش را به خانه دخترش رساند و با او که بیهوش کف اتاق افتاده بود روبهرو شد. دختر جوان به درمانگاه بومهن و از آنجا به بیمارستان پارسا تهران منتقل شد تا اینکه پس از ١٤ روز دست و پنجه نرم کردن با مرگ روی تخت بیمارستان با مرگ مغزی از دنیا رفت.
هزینههای میلیونی برای انتقال بیمار
هزینه کمرشکن کرایه اورژانس و هزینههای بیمارستان کمر پدر میانسال را که در غم از دست دادن دخترش هم عزادار است، شکسته و حالا با قرض کردن پول از دوستان و آشنایانشان توانسته جسد دخترش را از بیمارستان ترخیص کند تا برای اهدای عضو به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل شود.
علیپور پدر این دختر جوان که با اهدای اعضای بدن دخترش به بیماران نیازمند باز هم جای خالی او را باور ندارد دراینباره به گفت: «ما ساکن بومهن هستیم. ساعت ٩ شب پنجشنبه ١٣ شهریور ماه دخترم با صدایی لرزان با تلفنم تماس گرفت. نمیتوانست حرف بزند و صدایش بیحال بود و فقط گفت «پدر کمکم کن» و تلفن قطع شد. بلافاصله خودم را به خانهاش رساندم و او را بیهوش و درحالیکه روی زمین یک قوطی قرص آرامبخش در کنارش افتاده بود، پیدا کردم، شوهرش هنوز سرکار بود. دخترم را با خودرو شخصیام به درمانگاه بومهن بردم اما پزشکان آنجا بهدلیل اینکه تجهیزات کافی در درمانگاه نداشتند به ما پیشنهاد دادند تا هر چه سریعتر دخترم را به بیمارستان مجهزتری برسانیم.
همان موقع با اورژانس تماس گرفتم اما هیچ آمبولانسی نبود تا دخترم را به بیمارستان برساند، آمبولانسهای خصوصی هم برای انتقال بیمارمان یکمیلیون تومان پول میگرفتند. زمان به سرعت سپری میشود و مسأله مرگ و زندگی دخترم بود و بالاخره با کرایه یک آمبولانس خصوصی دخترم را به بیمارستان پارسا در تهران منتقل کردیم. یک هفته در آنجا بستری بود و با تلاش همه پزشکان باز هم سطح هوشیاریاش پایین بود. تا اینکه پس از یک کمای ١٤ روزه صبح روز سهشنبه ٢٤ شهریور ماه روی تخت بیمارستان جان سپرد. نسیم پیش از مرگش کارت اهدای عضو گرفته بود و همیشه میگفت اگر روزی دچار مرگ مغزی شد به وصیتش عمل کنیم.
پس از مرگ نسیم بیمارستان هم از ما واریز ١٥میلیون تومان را برای هزینههای این مدت درخواست کرد. به همین خاطر برای اینکه این پروسه را سریعتر انجام بدهیم از دوستان و آشنایانمان این پول را قرض کردیم و او را برای انجام عمل پیوند اعضا به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل کردیم. با رضایت مادرش و همسر دخترم، قلب، ریه و کلیههای او به بیماران نیازمند اهدا شد.»
۰