گالیله‌ای برای تمام فصول

گالیله‌ای برای تمام فصول

نمایش پویان نیز این‌گونه شروع می‌شود، درحالی‌که گالیله (با بازی امیریل ارجمند) در گوشه انتهایی سن نشسته است و گیتار می‌زند. در صحنه دادگاه و انکیزاسیون کاردینال پیر و پیشکار تماشاگر را به خنده وامی‌دارد، شاید همذات‌پنداری در ذهن‌ها دارند، اما در صحنه دلقک (با بازی شبیر پرستار) خنده‌ها تلخ است.

کد خبر : ۴۵۰۷۰
بازدید : ۱۳۰۲
گالیله‌ای برای تمام فصول
روی پوستر نمایش گالیله که بر چارپایه‌ای در کنار ورودی تالار ناظرزاده‌کرمانی، تماشاخانه ایرانشهر، جا خوش کرده و منتظر امضای هنرمندان مخاطب نمایش ایستاده است تا هرکدام با ماژیک سپیدی بر سیاهی‌های آسمان گالیله نکته‌ای بنویسند، کسی نوشته است:
«گالیله! سال ١٣٩٦؟ تهران؟ عجب!» ... به‌راستی چرا گالیله برشت هرگاه و هرجور اجرا شود، ما را به هیجان می‌آورد و به دل می‌نشیند؟ چرا این بذر برشتی در خاک ما این‌چنین بارور است و زمان و دوره و عصرش هم مهم نیست؟
اگر سرعت زندگی این‌قدر زیاد نبود (که در این دوران هست)، حتما هرچند وقت یک‌بار دوباره‌خوانی این آخرین نمایش اسطوره تئاتر دنیا برای تک‌تکمان لازم بود. این نمایش‌نامه را می‌توان مانند حافظ از کتابخانه برداشت و با آن تفألی زد و صفحه‌ای را باز کرد و با تعجب زیرلب به برشت گفت: جانا سخن از دل ما می‌گویی؟ تفأل می‌زنیم و می‌آید: «آقایان خواهش می‌کنم، فقط اندکی عقل!»
و این در حالی است که گوینده رادیو آخرین افاضات ترامپ را پخش می‌کند. تفأل می‌زنیم و می‌آید: «وقتی بنا باشد برای گذراندن امورات زندگی‌ام مجبور شوم توی مخ هر کله‌خری فرو کنم که دو خط موازی در بی‌نهایت همدیگر را قطع می‌کنند، چطور می‌توانم پیشرفت کنم؟»
و این در حالی است که در دنیای مجازی می‌خوانیم که از خانه فلان مسنددار قبلی این مملکت (همین شش سال پیش) میلیون میلیون پول نقد و سکه و ارز کشف شده است. فال می‌زنیم و برشت از زبان گالیله می‌گوید: «حمایت شما از آزادی اندیشه انگار این روز‌ها مبدل به کاسبی خوبی شده است، اینطور نیست؟».
وجه تسمیه این یکی باشد برای همان برشت، من هیچی ننویسم مطمئن‌تر است... (به قول ولادیمیر «در انتظار گودو») نمایش گالیله در ایران، مدیون ترجمه آن به دست حمید سمندریان است و اکنون علی پویان، بازیگر نقش ساگردو (دوست و یاور گالیله) در نمایش سال ١٣٥٨ سمندریان عزیز، (بعد از سال‌ها خاک‌صحنه‌خوردن و نائل‌شدن به نشان درجه یک هنری معادل دکترا از شورای ارزشیابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)؛ این نمایش را روی صحنه برده است.
متن همان متن است. کمی با تغییر آکسسوار‌ها و لباس و صحنه و یکی، دو جمله، اثر را از درون قرون وسطا به وسط سال ١٣٩٦ تهران آورده است. همین‌ها کافی است، چون متن چنان در زمان جاری است که احتیاجی به شامورتی‌بازی برای مدرن‌کردن آن نیست.
درواقع گالیله در مقابل کلیسای متحجر قرون‌وسطایی هیجانی رفتار نکرد و مانند کوه نایستاد. او مانند آب بود و منتظر سوراخی هرچند کوچک که جاری شود و برای همین نگارش زندگی‌اش همچنان در جریان سیال زمان جاری است و هربار انقلابی در تماشاگر ایجاد می‌کند».
علی پویان در یادنامه‌ای که در پوستر نمایش به چاپ رسانده، ضمن یادآوری اجرای سال ١٣٥٨ حمید سمندریان، ادای دینی به استاد خود داشته است. او در اتمام نمایش فروتنانه به تماشاگر می‌گوید قوت نمایش در متن آن است و اگر ضعفی است تنها از اوست! نمایش گالیله صحنه‌های بسیار درخشان از کارگردانی دارد و اگر هم در برخی نقاط به قول تئاتری‌ها، صحنه می‌افتد، همان‌طور که پویان می‌گوید متن آن‌قدر قوی است که صحنه را بالا نگه می‌دارد.
پویان برعکس خضوعش در صحنه انتهایی نمایش و رورانس و در مقابل تماشاگران، نسبت به اعضای گروهش بسیار سخت‌گیر است. مهم نیست چندمین شب نمایش است، هنوز نکته جدیدی هست که باید به بازیگرانش یادآور شود یا جایی را تغییر دهد.
بنابراین راه دوری نمی‌رود که هر اجرایش نسبت به اجرائی دیگر متفاوت باشد. خط داستانی نمایش‌نامه برشت از سپیدی سحر، در خانه کوچک گالیله ٤٦ ساله، واقع در ونیز آغاز می‌شود و در تاریکی شب در دهی، از حوالی فلورانس در ٧٨ سالگی او پایان می‌پذیرد.
نمایش پویان نیز همین‌گونه شروع می‌شود، درحالی‌که گالیله (با بازی امیریل ارجمند) در گوشه انتهایی سن نشسته است و گیتار می‌زند. در صحنه دادگاه و انکیزاسیون کاردینال پیر و پیشکار تماشاگر را به خنده وامی‌دارد، شاید همذات‌پنداری در ذهن‌ها دارند، اما در صحنه دلقک (با بازی شبیر پرستار) خنده‌ها تلخ است.
البته در ابتدای این صحنه دلقک با اشاره به صحنه قبل در مورد ویرجینیا (دختر گالیله با بازی فاطمه امینی) با طنزی امروزی می‌گوید: «این چه ویرجینایی است که صبح در برنامه کودک مجری است و عصر این‌قدر ضجه می‌زند؟!» من بازی این مجری شیرین برنامه کودک را ندیده بودم و تن‌ها تصویری که از او داشتم چانه‌زدن‌هایش با عروسک ململ در برنامه کودک بود، اما بازی او در گالیله واقعا مرا تحت‌تأثیر قرار داد.
در صحنه آخر، هنگامی که آندریا (شاگرد گالیله با بازی حمیدرضا سنگیان) فریاد می‌زند: «بدبخت ملتی که قهرمان ندارد»، گالیله پاسخ می‌دهد: «بدبخت ملتی که به قهرمان نیازمند است» و این درواقع تفألی دیگر است که تا صبح در گوش زنگ می‌زند و تکرار می‌شود.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید