تصویر تکراری دعوای خانوادگی
نیلوفر همانند دیگر زنان جامعه، دیگر نمیخواهد کودکی باشد که برای زندگی او تصمیم گرفته میشود و به هر شکلی که میخواهند با او رفتار شود.
کد خبر :
۴۷۴۵۳
بازدید :
۱۷۵۸
فرادید | داستان دعوای خانوادگی خواهر و برادری بر سر تقسیم ارث پدر یا مادر سالهاست بحث داغ فیلمها و سریالهای زیادی شده است. زندگی هایی که برای رسیدن به سهم حتی پیش از فوت والدین از هم پاشیده و دعواهایی که گاهی منجر به قتلهای خانوادگی شده است.
به گزارش فرادید؛ بهنام بهزادی کارگردان جوان سینمای ایران با سه اثر در سینما شناخته شده است. "تنها دوبار زندگی میکنیم" "قاعده تصادف" و حالا "وارونگی"
تنها دوبار زندگی میکنیم
این فیلم که اولین فیلم بلند سینمایی بهزادی است، پس از نمایش عمومی مورد توجه منتقدین قرار گرفت و در جشنوارههای گوناگون شرکت کرده و جوایزی را کسب کرده است.سیامک راننده مینیبوس است. او تصمیم میگیرد در فرصتی چند روزه، کارهایی را که همیشه حسرتشان را داشته انجام دهد و در روز تولدش از دنیا برود.
این فیلم که اولین فیلم بلند سینمایی بهزادی است، پس از نمایش عمومی مورد توجه منتقدین قرار گرفت و در جشنوارههای گوناگون شرکت کرده و جوایزی را کسب کرده است.سیامک راننده مینیبوس است. او تصمیم میگیرد در فرصتی چند روزه، کارهایی را که همیشه حسرتشان را داشته انجام دهد و در روز تولدش از دنیا برود.
در این فیلم علیرضا آقاجانی، نگار جواهریان و رامین راستاد بازی میکنند.
قاعده تصادف
این فیلم به روابط بین جوانان با همدیگر و والدینشان میپردازد. قاعده تصادف روایتی از زندگی یک گروه تئاتری است که در حال تمرین نمایشی هستند و درگیر آماده کردن این نمایش و رساندن آن به اجرا هستند...
قاعده تصادف
این فیلم به روابط بین جوانان با همدیگر و والدینشان میپردازد. قاعده تصادف روایتی از زندگی یک گروه تئاتری است که در حال تمرین نمایشی هستند و درگیر آماده کردن این نمایش و رساندن آن به اجرا هستند...
بازیگران: اشکان خطیبی، مهرداد صدیقیان، بهاران بنیاحمدی، محمدرضا غفاری، الهه حصاری، مارتین شمعونپور، ندا جبرائیلی، روشنک گرامی، سروش مالمیر، با حضور: امیر جعفری، سروش صحت، امید روحانی.
وارونگی
نیلوفر دختر جوانی است که به همراه مادر بیمار و سالخورده اش زندگی میکند. وی ارتباط خیلی خوبی با برادران و خواهرانش ندارد، اما این اختلاف زمانی به چشم میآید که مادر به دلیل پدیده وارونگی هوا به بیمارستان منتقل میشود و پزشک عنوان میکند که او باید در شمال کشور زندگی کند تا بتواند زندگی اش را ادامه دهد اما..
نیلوفر دختر جوانی است که به همراه مادر بیمار و سالخورده اش زندگی میکند. وی ارتباط خیلی خوبی با برادران و خواهرانش ندارد، اما این اختلاف زمانی به چشم میآید که مادر به دلیل پدیده وارونگی هوا به بیمارستان منتقل میشود و پزشک عنوان میکند که او باید در شمال کشور زندگی کند تا بتواند زندگی اش را ادامه دهد اما..
این فیلم در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر جضور داشته و در بخش نوعی نگاه دوره شصت و نهم فستیوال کن نیز پذیرفته شده است.
بازیگران:سحر دولتشاهی، علی مضا، ستاره پسیانی، رویا جاویدنیا، شیرین یزدان بخش.
نگاهی به فیلم وارونگی
کارگردان فیلم سعی دارد با قرار دادن نیلوفر در موقعیتهای صحیح، ضایع شدن حق زنان را به تصویر بکشد و نیلوفر را همانند یک قربانی بزرگ در جامعه معرفی کند. نیلوفر فرزند کوچک و مجرد خانواده است که با مادرش زندگی میکند به همین دلیل خواهر و برادر بزرگترش فکر میکنند اگر مادر باید به شمال منتقل شود بدون نیاز به مشورت با نیلوفر او هم باید برود و این همراهی مشخص است. نیلوفر نماینده نسلی از زنان است که در تمام طول زندگی برایشان تصمیم گرفته شده و برایشان مسیر ترسیم شده است. بهزادی با مطرح کردن مسئله ارث و سهم از اموال مادر نیلوفر را در مقابل خواهر و برادرش قرار میدهد و به او جرات مخالف برای این تصمیم میدهد.
بازیگران:سحر دولتشاهی، علی مضا، ستاره پسیانی، رویا جاویدنیا، شیرین یزدان بخش.
نگاهی به فیلم وارونگی
کارگردان فیلم سعی دارد با قرار دادن نیلوفر در موقعیتهای صحیح، ضایع شدن حق زنان را به تصویر بکشد و نیلوفر را همانند یک قربانی بزرگ در جامعه معرفی کند. نیلوفر فرزند کوچک و مجرد خانواده است که با مادرش زندگی میکند به همین دلیل خواهر و برادر بزرگترش فکر میکنند اگر مادر باید به شمال منتقل شود بدون نیاز به مشورت با نیلوفر او هم باید برود و این همراهی مشخص است. نیلوفر نماینده نسلی از زنان است که در تمام طول زندگی برایشان تصمیم گرفته شده و برایشان مسیر ترسیم شده است. بهزادی با مطرح کردن مسئله ارث و سهم از اموال مادر نیلوفر را در مقابل خواهر و برادرش قرار میدهد و به او جرات مخالف برای این تصمیم میدهد.
گرچه بازی سحر دولتشاهی در این فیلم بسیار تصنعی و فاقد هر گونه حس و جذابیتی است، اما ناچارا تا انتهای یلم نقش اصلی را برعهده دارد و مخاطب را با خود همراه میکند.خواهر زاده او که دختر جوانی است نقش زیادی در روابط او و دیگر اعضای خانوواده دارد،به نوعی بخش بزرگی از بار انتقال حرفها به عهده اوست و این کار اصلا دلیل مشخصی ندارد و این وابستگی او به خاله اش در هیچ کجای فیلم مشخص نمی شود که از کجا سرچشمه می گیرد.
او احساس میکند گول خورده و نمیخواهد به رابطه اش ادامه دهد. یکی از ضعفهای «وارونگی» ضعف در شخصیت پردازی است. مثلا نقش مادر که میتوانست نقطه قوت فیلم باشد، ولی آنقدر که لازم بوده به آن پرداخته نشده است. برادر و خواهر نیلوفر نیز جز حضور در برخی صحنهها و ابراز مخالفت با آنچه که نیلوفر بر زبان میآورد، نقش چندانی در داستان ایفا نکرده اند؛ و متاسفانه بازیهای گرفته شده از هنرپیشهها اصلا قوی و قابل بحث نیست.
گویا همه از سر اجبار مشغول بازی در نقش خود هستند. از طرف دیگر انتهاب علی مصفا برای یک فرد بددهن و بی مسئولیت کاملا انتخاب اشتباهی است. زندگی برادر نیلوفر بدون اعلام در هیچ کجای فیلم ناگهان تغییر شکل میدهد و زن و بچه او که به حالت قهر از خانه رفته اند در تصویر ظاهر میشوند و کارگردان هیچ توضیحی در این باره نمیدهد.
کارگردان تاکید زیادی بر معضل آلودگی هوا دارد و این موضوع در تمام قصه به شکل پر رنگی دنبال میشود.
منتقدی در سایت زومجی نوشته:
کمتر فیلمهایی را به یاد میآورم که آنها را در دسته کلی «فیلمِ خوب» قرار دادهباشم، و آن فیلمها «پایانِ خوب» نداشته باشند. عکس این رابطه البته لزوما صادق نیست. یعنی فیلمهایی که برای جبران آغاز و میانه فیلم، تمام انرژی خود و مخاطب را در پایانبندی فیلم بهکارگیرند و نتیجه همزمان یک «پایانِ خوب» و «فیلمِ خوب» باشد. اما رابطه یک فیلم خوب و پایان خوب چگونه تعریف میشود؟ و اصلا چرا فیلمهای خوب لزوما پایان خوبی نیز دارند؟ ««وارونگی»» جدیدترین ساخته بلند سینمایی بهنام بهزادی یک «فیلمِ خوب» با یک «پایانِ خوب» است.
فیلم، دو داستان (پیرنگ) را به صورت موازی دنبال میکند. یکی درگیر شدن نیلوفر با فرهاد و هما در ماجرای خارجکردن محل زندگی مادر از تهران است و پیرنگ دوم ماجرای بازگشت یکی از دوستان سابق نیلوفر به نام سهیل (با بازی علیرضا آقاخانی) به ایران است که به دنبال ابراز علاقه به نیلوفر و ازدواج با اوست. هر دو پیرنگ به شکلی موازی دنبال میشوند و کاملا در خدمت فیلمنامه هستند.
به این معنا که سیر حوادث و روند پیشروی هر دو داستان با محوریت شخصیت نیلوفر و شناخت اوست. از این منظر «وارونگی» نمونه موفق یک فیلمنامه شخصیتمحور است. شخصیت در فیلمنامه سینمایی بسته به مضمون و هدف فیلمنامهنویس عموما در سه سطح پیشروی میکند. به این معنا که شخصیت (قهرمان) در یک سطح دارای کشمکش با خودش، در یک سطح دارای کشمکش با فرد یا افراد دیگر و در یک سطح بزرگتر دارای کشمکش با جامعه است. منظور از کشمکش در اینجا مجموعه کنشها و واکنشهای شخصیت در مواجه با اتفاقاتی است که به صورت بیرونی یا درونی او را با نوعی عدم تعادل در زندگیاش مواجه کردهاند.
آنچه که جذابیت فیلم را دوچندان میکند، عدم استفاده بهزادی از اتفاقات یا هرنوع خرق عادت برای افزایش تنش در فیلمنامه است. «اختلاف فرزندان بر سر نحوه نگهداری مادر» بزرگترین بحران ظاهری فیلم است. اما شخصیت در مسیر همین بحران به «بلوغ» میرسد و دست به انتخاب میزند. انتخاب بستر اجتماعیِ مولدِ حادثه فیلم، یعنی ماجرای آلودگی هوا، اننخاب هوشمندانهای است.
زندگی در شهرهای بزرگ به چنان مرحلهای از بحران رسیده است، که میتواند آرامش ظاهری ساکنینش را تحت الشعاع قراردهد و اعضای یک خانواده را مجبور کند که از پوسته ظاهری خود بیرون بیایند و دست به اقدام بزنند. تغییر شخصیتها در مواجه با بحران برای تمام اعضای خانواده اتفاق میافتد. برای نمونه به بلوغ شخصیت صبا (خواهرزاده نیلوفر) در مسیر فیلم و مقایسه برخورد او با مادرش در ابتدا و انتهای فیلم دقت کنید. در اینمیان درست همان کسی که بیش از همه آماج حملات است، روندی رو به بلوغ را طی میکند. فیلمنامهنویس به خوبی توانسته شخصیت هایش را در مسیر شناختهشدن در نظر مخاطب قرار دهد.
۰