نگاهی به فیلم "لیگ عدالت"
عدالت جویان» یا «لیگ عدالت» را حتی اگر اهل مطالعهی کمیکبوک هم نباشید، حتما اسمش را شنیدهاید. اگر نه، پس حداقل بتمن و سوپرمن را میشناسید. دو ابرقهرمانی که با اختلاف، بیشترین اقتباسهای سینمایی را دریافت کردهاند و از این اقتباسها میتوان به سهگانهی بتمنِ نولان و سوپرمنِ ریچارد دونر، به عنوان بهترین و خاطرهانگیزترین فیلمهای این قهرمانان، اشاره کرد.
کد خبر :
۴۸۱۱۹
بازدید :
۳۳۷۲
«عدالت جویان» یا «لیگ عدالت» را حتی اگر اهل مطالعهی کمیکبوک هم نباشید، حتما اسمش را شنیدهاید. اگر نه، پس حداقل بتمن و سوپرمن را میشناسید. دو ابرقهرمانی که با اختلاف، بیشترین اقتباسهای سینمایی را دریافت کردهاند و از این اقتباسها میتوان به سهگانهی بتمنِ نولان و سوپرمنِ ریچارد دونر، به عنوان بهترین و خاطرهانگیزترین فیلمهای این قهرمانان، اشاره کرد.
«عدالت جویان» یا «لیگ عدالت» را حتی اگر اهل مطالعهی کمیکبوک هم نباشید، حتما اسمش را شنیدهاید. اگر نه، پس حداقل بتمن و سوپرمن را میشناسید. دو ابرقهرمانی که با اختلاف، بیشترین اقتباسهای سینمایی را دریافت کردهاند و از این اقتباسها میتوان به سهگانهی بتمنِ نولان و سوپرمنِ ریچارد دونر، به عنوان بهترین و خاطرهانگیزترین فیلمهای این قهرمانان، اشاره کرد.
سال ۲۰۰۶، فیلم «سوپرمن بازمیگردد» اکران شد؛ اما این اثر برایان سینگر هیچگاه نتوانست نظر مساعد مخاطبان و منتقدان را جلب کند و پس از این شکست، سوپرمن در سینما برای پنج الی شش سال به اغما رفت تا اینکه خبری مبنی بر ساخت ریبوتی (بازسازی) به کارگردانی زک اسنایدر و نویسندگی کریستوفر نولان به گوش رسید.
درباره فیلم «لیگ عدالت»، اتحادی که به انحراف رفت...
پس از این خبر، عشاق سینما و خورههای فیلم به دو دسته تقسیم شدند: دستهی اول کسانی بودند که بیصبرانه منتظر Man of Steel بودند و برای بازگشت سوپرمن روزشماری میکردند؛ در طرف مقابل، دومین گروه از افراد، دلِ خوشی از زک اسنایدر نداشتند و از مخالفان کارگردانی فیلم سوپرمن توسط وی بودند. با این حال در سال ۲۰۱۳، «مرد پولادین» اکران شد و نتوانست نمرهی قبولی را از منتقدان بگیرد (۵۵ از ۱۰۰ در وبگاه متاکریتیک) و فروش بسیار خوب و استقبال مخاطبان هم باعث شد تا کمپانی برادران وارنر، چراغ سبز را به شروع دنیای سینمایی جدید دیسی نشان دهد.
مدتی بعد، نام دومین فیلم از این مجموعه تحت عنوان «بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت» اعلام شد و پس از آن طرفداران دیسی و به طور کلی مخاطبان سبک ابرقهرمانی از این خبر به شدت شوکه شدند. بهشخصه به عنوان طرفدار پروپا قرص دیسی، بسیار مشتاق بودم ببینم این مبارزه، بر اساس کدامیک از داستانهای کمیک یا انیمیشنهای دیسی بوده؟ در نهایت، جواب سوالهایم را در ماه مارس سال ۲۰۱۶ گرفتم و باید بگویم، با اینکه «بتمن علیه سوپرمن» از ایرادات بسیاری رنج میبرد، توانست به یکی از موردبحثترین فیلمهای ابرقهرمانی تبدیل شود. سرانجام، Batman V. Superman منتقدان و خیلِ عظیمی از سینماروها را ناامید کرد (۴۴ از ۱۰۰ در وبگاه متاکریتیک).
فیلم Justice League، آخرین قسمت از سهگانهی اسنایدر (چرا آخرین؟ در ادامه اشاره خواهیم کرد)، در سال ۲۰۱۴ معرفی شد و پس از تقریبا سه سال انتظار، اکران شد. تا امروز شاید شما هم در معرض نقدهای مختلف وبسایتها و ژورنالهای مختلف قرار گرفتید، اما در این مطلب قصد داریم یکی از موردانتظارترین فیلمهای سال ۲۰۱۷ را موشکافی کرده و ببینیم که آیا «لیگ عدالت» توانسته انتظارات را برآورده کند یا خیر.
دایانا پرنس و بروس وین که حالا با یکدیگر صمیمیتر شدهاند و شیمی بین آنها از نقاط قوت فیلم به حساب میآید.
مدتی بعد از وقایع BvS و مرگ سوپرمن، بروس وین با اطلاعاتی که از هارد درایو لکس لوتر و چند واقعه در گاتهام بهدست آورده، متوجه میشود که خطری در کمین است؛ اما نمیداند آن خطر چیست و از کجا خواهد آمد. بالاخره دایانا آخرین قطعه از پازل را سرجایش قرار میدهد و معلوم میشود استپنولف، فرماندهی نظامی سیارهی آپوکالیپس و از نزدیکان دارکساید، به سیاره زمین آمده تا سه جعبهی مادر (مادرباکس) موجود را تصاحب کند و با قدرت آنها، به تسخیر زمین و سپس سایر سیارات بپردازد. در این میان، بروس هم دست روی دست نمیگذارد و به همراه دایانا به دنبال ابرانسانهایی دیگر برای مقابله با این خطر بزرگ میروند.
لیگ عدالت علاوه بر اینکه اولین اقتباس سینمایی عدالتجویان محسوب میشود، فلش، سایبورگ و آکوامن هم اولین حضور سینمایی خود را تجربه میکنند. از حق نگذریم، زک اسنایدر در انتخاب بازیگران و نحوه به تصویر کشیدن شخصیتهای دنیای سینمایی (توسعه یافته) دیسی و وارنر، بسیار قابل قبول عمل کرده؛ او در «لیگ عدالت» هم سعی کرده تا شخصیتها را به بهترین شکل به مخاطب تحویل دهد و در این کار تا حدودی موفق ظاهر شده است - هرچند که با خط داستانی اصلی خود در کتابهای مصور تفاوت دارند.
بروس وین / بتمن دیگر به بدخلقیِ گذشته نیست و بیشتر شوخی میکند، گرم میگیرد و میتوان گفت که استاد و راهنمای فلش است. بری آلن / فلش قلب و روح گروه است. او با وجود اینکه در بهترین دوران زندگیاش به سر نمیبرد و به طور متعدد در پیدا کردن شغل به مشکل برمیخورد، شخصیتی شوخ و سرزنده دارد. ازرا میلر هم برای ایفای نقش این شخصیت، سنگ تمام گذاشته و به زیبایی بر روی این شخصیت سوار میشود. ویکتور استون / سایبورگ به معنای واقعی، نیمه انسان و نیمه ماشین است. این قهرمانِ کمتر شناخته شده، برای اولین بار حضوری کوتاه در BvS را تجربه کرد. خط داستانی او در لیگ عدالت کمی کلیشهایست و توسط حذف سکانسها مورد عنایت قرار گرفته است؛ اما نقطه قوت این کاراکتر بدون شک ری فیشر به حساب میآید. فیشر توانایی بازیگریِ خوبی را به نمایش میگذارد و لیگ عدالت اولین هنرنمایی او در یک فیلم بلند حساب میشود.
البته با وجود پیشزمینهی تئاتری او، این بازی خوب، خیلی هم غافلگیرکننده نیست. جیسون موموآ که با سریال Game of Thrones شناخته شد، نقش آکوامن یا آرتور کُری را بازی میکند که حقیقتا از خفنترین (!) جاذبههای فیلم به شمار میرود و نگرانیها درباره تواناییهای بازیگریاش را رفع کرده است. خط داستانی این شخصیت هم کمی گنگ بوده و نشانههایی از نقصان در آن دیده میشود. شاید شما هم آکوامن را بهعنوان حاکم بر حقِ آتلانتیس بشناسید، اما در لیگ عدالت اینگونه نیست و آرتور کری در این برهه زمانی فرق چندانی با یک انسان نداشته و از قدرتهایش صرفا برای کمک به دیگران استفاده میکند. واندرومن یا شاهزاده دایانا با واندرومنی که در فیلم جداگانهی او دیدیم، از زمین تا آسمان متفاوت بوده و شخصیتی به مراتب پختهتر و باتجربهتری دارد، شاید به این خاطر که او پنجهزار ساله است!
با این حال، تعامل شخصیتها با یکدیگر چیز دیگریست و از آن حال و هوای خسته و خشن فیلمهای قبل فاصله گرفته. بهخصوص، رابطهی دیانا و بروس که همانند دو یار، هوای هم را دارند. طعنههای فلش به دیگر اعضا را هم نمیشود از یاد برد.
استپنولف به عنوان آنتاگونیست پرداخت و کشش خاصی ندارد و همانند بسیاری از ویلنهای دیگر فیلمهای ابرقهرمانی، به دست فراموشی سپرده خواهد شد.
Justice League، اما خالی از عیب و ایراد نیست. پس از اتمام فیلمبرداری، زک اسنایدر به علت خودکشی دخترش، از سمت کارگردانی کنارهگیری کرد و جاس ویدون جای او را گرفت. نسخهی اسنایدریِ فیلم (!) ظاهرا برای ویدون قانعکننده نبود و او شروع به فیلمبرداری مجدد برخی از سکانسها کرد. البته تغییرات او صرفا به فیلمبرداری ختم نشده و حتی آهنگساز اصلی فیلم، تام هولکنبرگ (Junkie XL)، را با دنی الفمن تعویض کرد. موسیقی الفمن به تنهایی شاید زیبا باشد، اما بههیچ وجه بر روی فیلم، خاطرهانگیز نیست و برای عنوانی به بزرگی Justice League بسیار معمولی بهنظر میرسد.
سال ۲۰۰۶، فیلم «سوپرمن بازمیگردد» اکران شد؛ اما این اثر برایان سینگر هیچگاه نتوانست نظر مساعد مخاطبان و منتقدان را جلب کند و پس از این شکست، سوپرمن در سینما برای پنج الی شش سال به اغما رفت تا اینکه خبری مبنی بر ساخت ریبوتی (بازسازی) به کارگردانی زک اسنایدر و نویسندگی کریستوفر نولان به گوش رسید.
درباره فیلم «لیگ عدالت»، اتحادی که به انحراف رفت...
پس از این خبر، عشاق سینما و خورههای فیلم به دو دسته تقسیم شدند: دستهی اول کسانی بودند که بیصبرانه منتظر Man of Steel بودند و برای بازگشت سوپرمن روزشماری میکردند؛ در طرف مقابل، دومین گروه از افراد، دلِ خوشی از زک اسنایدر نداشتند و از مخالفان کارگردانی فیلم سوپرمن توسط وی بودند. با این حال در سال ۲۰۱۳، «مرد پولادین» اکران شد و نتوانست نمرهی قبولی را از منتقدان بگیرد (۵۵ از ۱۰۰ در وبگاه متاکریتیک) و فروش بسیار خوب و استقبال مخاطبان هم باعث شد تا کمپانی برادران وارنر، چراغ سبز را به شروع دنیای سینمایی جدید دیسی نشان دهد.
مدتی بعد، نام دومین فیلم از این مجموعه تحت عنوان «بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت» اعلام شد و پس از آن طرفداران دیسی و به طور کلی مخاطبان سبک ابرقهرمانی از این خبر به شدت شوکه شدند. بهشخصه به عنوان طرفدار پروپا قرص دیسی، بسیار مشتاق بودم ببینم این مبارزه، بر اساس کدامیک از داستانهای کمیک یا انیمیشنهای دیسی بوده؟ در نهایت، جواب سوالهایم را در ماه مارس سال ۲۰۱۶ گرفتم و باید بگویم، با اینکه «بتمن علیه سوپرمن» از ایرادات بسیاری رنج میبرد، توانست به یکی از موردبحثترین فیلمهای ابرقهرمانی تبدیل شود. سرانجام، Batman V. Superman منتقدان و خیلِ عظیمی از سینماروها را ناامید کرد (۴۴ از ۱۰۰ در وبگاه متاکریتیک).
فیلم Justice League، آخرین قسمت از سهگانهی اسنایدر (چرا آخرین؟ در ادامه اشاره خواهیم کرد)، در سال ۲۰۱۴ معرفی شد و پس از تقریبا سه سال انتظار، اکران شد. تا امروز شاید شما هم در معرض نقدهای مختلف وبسایتها و ژورنالهای مختلف قرار گرفتید، اما در این مطلب قصد داریم یکی از موردانتظارترین فیلمهای سال ۲۰۱۷ را موشکافی کرده و ببینیم که آیا «لیگ عدالت» توانسته انتظارات را برآورده کند یا خیر.
دایانا پرنس و بروس وین که حالا با یکدیگر صمیمیتر شدهاند و شیمی بین آنها از نقاط قوت فیلم به حساب میآید.
مدتی بعد از وقایع BvS و مرگ سوپرمن، بروس وین با اطلاعاتی که از هارد درایو لکس لوتر و چند واقعه در گاتهام بهدست آورده، متوجه میشود که خطری در کمین است؛ اما نمیداند آن خطر چیست و از کجا خواهد آمد. بالاخره دایانا آخرین قطعه از پازل را سرجایش قرار میدهد و معلوم میشود استپنولف، فرماندهی نظامی سیارهی آپوکالیپس و از نزدیکان دارکساید، به سیاره زمین آمده تا سه جعبهی مادر (مادرباکس) موجود را تصاحب کند و با قدرت آنها، به تسخیر زمین و سپس سایر سیارات بپردازد. در این میان، بروس هم دست روی دست نمیگذارد و به همراه دایانا به دنبال ابرانسانهایی دیگر برای مقابله با این خطر بزرگ میروند.
لیگ عدالت علاوه بر اینکه اولین اقتباس سینمایی عدالتجویان محسوب میشود، فلش، سایبورگ و آکوامن هم اولین حضور سینمایی خود را تجربه میکنند. از حق نگذریم، زک اسنایدر در انتخاب بازیگران و نحوه به تصویر کشیدن شخصیتهای دنیای سینمایی (توسعه یافته) دیسی و وارنر، بسیار قابل قبول عمل کرده؛ او در «لیگ عدالت» هم سعی کرده تا شخصیتها را به بهترین شکل به مخاطب تحویل دهد و در این کار تا حدودی موفق ظاهر شده است - هرچند که با خط داستانی اصلی خود در کتابهای مصور تفاوت دارند.
بروس وین / بتمن دیگر به بدخلقیِ گذشته نیست و بیشتر شوخی میکند، گرم میگیرد و میتوان گفت که استاد و راهنمای فلش است. بری آلن / فلش قلب و روح گروه است. او با وجود اینکه در بهترین دوران زندگیاش به سر نمیبرد و به طور متعدد در پیدا کردن شغل به مشکل برمیخورد، شخصیتی شوخ و سرزنده دارد. ازرا میلر هم برای ایفای نقش این شخصیت، سنگ تمام گذاشته و به زیبایی بر روی این شخصیت سوار میشود. ویکتور استون / سایبورگ به معنای واقعی، نیمه انسان و نیمه ماشین است. این قهرمانِ کمتر شناخته شده، برای اولین بار حضوری کوتاه در BvS را تجربه کرد. خط داستانی او در لیگ عدالت کمی کلیشهایست و توسط حذف سکانسها مورد عنایت قرار گرفته است؛ اما نقطه قوت این کاراکتر بدون شک ری فیشر به حساب میآید. فیشر توانایی بازیگریِ خوبی را به نمایش میگذارد و لیگ عدالت اولین هنرنمایی او در یک فیلم بلند حساب میشود.
البته با وجود پیشزمینهی تئاتری او، این بازی خوب، خیلی هم غافلگیرکننده نیست. جیسون موموآ که با سریال Game of Thrones شناخته شد، نقش آکوامن یا آرتور کُری را بازی میکند که حقیقتا از خفنترین (!) جاذبههای فیلم به شمار میرود و نگرانیها درباره تواناییهای بازیگریاش را رفع کرده است. خط داستانی این شخصیت هم کمی گنگ بوده و نشانههایی از نقصان در آن دیده میشود. شاید شما هم آکوامن را بهعنوان حاکم بر حقِ آتلانتیس بشناسید، اما در لیگ عدالت اینگونه نیست و آرتور کری در این برهه زمانی فرق چندانی با یک انسان نداشته و از قدرتهایش صرفا برای کمک به دیگران استفاده میکند. واندرومن یا شاهزاده دایانا با واندرومنی که در فیلم جداگانهی او دیدیم، از زمین تا آسمان متفاوت بوده و شخصیتی به مراتب پختهتر و باتجربهتری دارد، شاید به این خاطر که او پنجهزار ساله است!
با این حال، تعامل شخصیتها با یکدیگر چیز دیگریست و از آن حال و هوای خسته و خشن فیلمهای قبل فاصله گرفته. بهخصوص، رابطهی دیانا و بروس که همانند دو یار، هوای هم را دارند. طعنههای فلش به دیگر اعضا را هم نمیشود از یاد برد.
استپنولف به عنوان آنتاگونیست پرداخت و کشش خاصی ندارد و همانند بسیاری از ویلنهای دیگر فیلمهای ابرقهرمانی، به دست فراموشی سپرده خواهد شد.
Justice League، اما خالی از عیب و ایراد نیست. پس از اتمام فیلمبرداری، زک اسنایدر به علت خودکشی دخترش، از سمت کارگردانی کنارهگیری کرد و جاس ویدون جای او را گرفت. نسخهی اسنایدریِ فیلم (!) ظاهرا برای ویدون قانعکننده نبود و او شروع به فیلمبرداری مجدد برخی از سکانسها کرد. البته تغییرات او صرفا به فیلمبرداری ختم نشده و حتی آهنگساز اصلی فیلم، تام هولکنبرگ (Junkie XL)، را با دنی الفمن تعویض کرد. موسیقی الفمن به تنهایی شاید زیبا باشد، اما بههیچ وجه بر روی فیلم، خاطرهانگیز نیست و برای عنوانی به بزرگی Justice League بسیار معمولی بهنظر میرسد.
فاکتور دیگری که شاید بیشترین ضربه را به فیلم میزند، مدت زمان فیلم تلقی میشود. در هنگام تماشای فیلم (به خصوص دو سوم اول فیلم) متوجه خواهید شد که سکانسها، بسیار شتاب زده جلو رفته و بر روی تعامل شخصیتها هم تاثیر میگذارد و تعداد زیادی از تصاویری که در تریلرها و تبلیغات قبل از انتشار فیلم وجود داشتند، در نسخه سینمایی فیلم غایب هستند. البته ریشهی این حذفهای سنگین هم کاملا مشخص نیست؛ کارگردانها تقصیر را گردن استودیوی مادر میاندازند و کمپانی فیلمسازی، کاگردانها را مقصر این امر میداند!
سینماتوگرافر لیگ عدالت برخلاف فیلمهای قبلی، فابین واگنر است که Aspect Ratio تصویر را هم به ۱.۸۵:۱ تغییر داده است. جلوههای ویژه هم علاوه بر اینکه بسیار سنگین هستند و در قسمتهای مختلف فیلم مشاهده میشوند، در برخی سکانسها تو ذوق میزنند؛ اما از آنجایی که روح ژانر اکشن سالهاست در فیلمهای کمیک بوکی و ابرقهرمانی حلول کرده، المان اکشن در Justice League دقیقا همان چیزیست که از چنین فیلمی انتظار میرفت؛ مهیج، انفجاری و در بعضی مواقع خندهدار! یکی از بزرگترین معضلات فیلم، حذف دیجیتالی سبیل هنری کویل در نقش سوپرمن بوده! او که طبق قراردادش در فیلم جدید «ماموریت غیرممکن» نمیتوانست سبیلش را برای فیلم لیگ عدالت اصلاح کند، مجبور شد با همان شکل در فیلم ظاهر شود و قرار شد تیم جلوههای ویژه، بر روی لب بالایی سوپرمن کار کنند؛ متاسفانه، این اصلاح دیجیتالی خوب از آب در نیامد و یکی از بزرگترین لطمهها را به فیلم لیگ عدالت وارد کرد.
استپنولف (با صداگذاری سیاران هیندز) هم بهعنوان آنتاگونیست فیلم، یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم بهشمار میرود. ساخت ارتشی از پارادیمِنها و هر چیزی که مربوط به این شخصیت میشود، بسیار کلیشهای کار شده و نتوانسته نظر اکثریت را به خود جلب کند. یک غول خبیث با ارتشی از موجودات بیمصرف و تهدیداتی که هیچ حسی در مخاطب ایجاد نمیکنند؛ این موارد را قبلا کجا تماشا کردیم؟ مسلما در فیلمهای سینمایی انتقامجویان و جوخه انتحار! استپنولف با دیالوگهای اغلب بیهوده، هیچگاه نمیتواند موفقیت ژنرال زاد در Man of Steel را تکرار کند.
داستان و فیلمنامه این اثر به هیچ وجه در خور عنوانی به بزرگی لیگ عدالت نیست؛ با اینحال، با یک فاجعهی تمامعیار طرف حساب نیستیم! به عبارتی دیگر، فیلم داستانی با ماهیت نه چندان خاص را روایت میکند که در بر دارنده لحظاتی خاصی است؛ از جمله بازگشت منحصربفرد سوپرمن و رفتارش هنگام بازگشت از مرگ…
به شخصه بخشی از اشتباهات بزرگ کمپانی برادران وارنر را در این میبینیم که یکی از کلیدهای اصلی این دنیای سینمایی را در دستان کریس تریو به عنوان فیلمنامهنویس قرار داد. در حالی که جف جانز، نویسندهی افسانهای دیسی و خالق کمیکبوکهایی از جمله Flashpoint و Rebirth میتوانست برگ برندهای برای دنیای توسعه یافته دیسی باشد.
ازرا میلر در نقش فلش سنگ تمام میگذارد و بخشی از بار عاطفی و کمدی فیلم را به دوش میکشد.
اما افسوس که برخی از سکانسهای مربوط به پیشزمینه داستانیاش، به نسخه نهایی راه نیافتهاند.
در زمان نگارش این مطلب، Justice League به کارگردانی زک اسنایدر و جاس ویدون، کمترین میزان فروش افتتاحیه در بین فیلمهای دنیای سینمایی را داراست و همزمان، تریلر قسمت سوم Avengers به پربازدیدترین ویدیوی سال در یوتیوب تبدیل شده است. دلایل این امر هم یقیناً نمرات پایین منتقدان قبل از اکران فیلم و مشکلات بزرگ «لیگ عدالت» از زبان تماشاکنندگان این اثر میتوان دانست. با این وجود، احتمالِ بازگشتِ زک اسنایدر به عنوان کارگردان فیلمهای آینده دیسی در هالهای از ابهام قرار دارد. اما اگر بخواهیم به عنوان طرفدار دو آتشهی دیسی به این محصول نگاه کنیم، باید بگوییم که Justice League کاملا خنثی عمل میکند؛ از تماشای آن نه ناامید میشوید و نه نا راضی! البته فراموش نکنید که لیگ عدالت به عنوان پنجمین فیلم این دنیای سینمایی، فرق اساسی و بنیادی در بهتصویر کشیدن شخصیتها و لحن روایت داستان با فیلمهای پیش از خود دارد.
سادهتر بگویم، لیگ عدالت از جنبهی فنی، آش دهنسوزی نیست؛ اما وجود برخی المانهای داستانی و کاراکترها، قطعا ارزشِ تماشای فیلم را دوچندان میکند. حال باید دید که تصمیم وارنر مبنی بر ادامه DCEU چگونه خواهد بود و با وجود فروش نسبتا کم و نظرات ضد و نقیض منتقدان، آیا نسخهی مخصوص کارگردانِ این فیلم (نسخه زک اسنایدر) (Director's Cut) با موسیقی Junkie XL منتشر خواهد شد یا خیر؟ با توجه به حواشی پیش از انتشار فیلم، به خصوص روی کار آمدن جاس ویدون پس از اسنایدر و قضایای سبیلِ سوپرمن، میشد این روزها را پیشبینی کرد و گفت: آشپز که دو تا شد، آش یا شور میشود یا بینمک!
سینماتوگرافر لیگ عدالت برخلاف فیلمهای قبلی، فابین واگنر است که Aspect Ratio تصویر را هم به ۱.۸۵:۱ تغییر داده است. جلوههای ویژه هم علاوه بر اینکه بسیار سنگین هستند و در قسمتهای مختلف فیلم مشاهده میشوند، در برخی سکانسها تو ذوق میزنند؛ اما از آنجایی که روح ژانر اکشن سالهاست در فیلمهای کمیک بوکی و ابرقهرمانی حلول کرده، المان اکشن در Justice League دقیقا همان چیزیست که از چنین فیلمی انتظار میرفت؛ مهیج، انفجاری و در بعضی مواقع خندهدار! یکی از بزرگترین معضلات فیلم، حذف دیجیتالی سبیل هنری کویل در نقش سوپرمن بوده! او که طبق قراردادش در فیلم جدید «ماموریت غیرممکن» نمیتوانست سبیلش را برای فیلم لیگ عدالت اصلاح کند، مجبور شد با همان شکل در فیلم ظاهر شود و قرار شد تیم جلوههای ویژه، بر روی لب بالایی سوپرمن کار کنند؛ متاسفانه، این اصلاح دیجیتالی خوب از آب در نیامد و یکی از بزرگترین لطمهها را به فیلم لیگ عدالت وارد کرد.
استپنولف (با صداگذاری سیاران هیندز) هم بهعنوان آنتاگونیست فیلم، یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم بهشمار میرود. ساخت ارتشی از پارادیمِنها و هر چیزی که مربوط به این شخصیت میشود، بسیار کلیشهای کار شده و نتوانسته نظر اکثریت را به خود جلب کند. یک غول خبیث با ارتشی از موجودات بیمصرف و تهدیداتی که هیچ حسی در مخاطب ایجاد نمیکنند؛ این موارد را قبلا کجا تماشا کردیم؟ مسلما در فیلمهای سینمایی انتقامجویان و جوخه انتحار! استپنولف با دیالوگهای اغلب بیهوده، هیچگاه نمیتواند موفقیت ژنرال زاد در Man of Steel را تکرار کند.
داستان و فیلمنامه این اثر به هیچ وجه در خور عنوانی به بزرگی لیگ عدالت نیست؛ با اینحال، با یک فاجعهی تمامعیار طرف حساب نیستیم! به عبارتی دیگر، فیلم داستانی با ماهیت نه چندان خاص را روایت میکند که در بر دارنده لحظاتی خاصی است؛ از جمله بازگشت منحصربفرد سوپرمن و رفتارش هنگام بازگشت از مرگ…
به شخصه بخشی از اشتباهات بزرگ کمپانی برادران وارنر را در این میبینیم که یکی از کلیدهای اصلی این دنیای سینمایی را در دستان کریس تریو به عنوان فیلمنامهنویس قرار داد. در حالی که جف جانز، نویسندهی افسانهای دیسی و خالق کمیکبوکهایی از جمله Flashpoint و Rebirth میتوانست برگ برندهای برای دنیای توسعه یافته دیسی باشد.
ازرا میلر در نقش فلش سنگ تمام میگذارد و بخشی از بار عاطفی و کمدی فیلم را به دوش میکشد.
اما افسوس که برخی از سکانسهای مربوط به پیشزمینه داستانیاش، به نسخه نهایی راه نیافتهاند.
در زمان نگارش این مطلب، Justice League به کارگردانی زک اسنایدر و جاس ویدون، کمترین میزان فروش افتتاحیه در بین فیلمهای دنیای سینمایی را داراست و همزمان، تریلر قسمت سوم Avengers به پربازدیدترین ویدیوی سال در یوتیوب تبدیل شده است. دلایل این امر هم یقیناً نمرات پایین منتقدان قبل از اکران فیلم و مشکلات بزرگ «لیگ عدالت» از زبان تماشاکنندگان این اثر میتوان دانست. با این وجود، احتمالِ بازگشتِ زک اسنایدر به عنوان کارگردان فیلمهای آینده دیسی در هالهای از ابهام قرار دارد. اما اگر بخواهیم به عنوان طرفدار دو آتشهی دیسی به این محصول نگاه کنیم، باید بگوییم که Justice League کاملا خنثی عمل میکند؛ از تماشای آن نه ناامید میشوید و نه نا راضی! البته فراموش نکنید که لیگ عدالت به عنوان پنجمین فیلم این دنیای سینمایی، فرق اساسی و بنیادی در بهتصویر کشیدن شخصیتها و لحن روایت داستان با فیلمهای پیش از خود دارد.
سادهتر بگویم، لیگ عدالت از جنبهی فنی، آش دهنسوزی نیست؛ اما وجود برخی المانهای داستانی و کاراکترها، قطعا ارزشِ تماشای فیلم را دوچندان میکند. حال باید دید که تصمیم وارنر مبنی بر ادامه DCEU چگونه خواهد بود و با وجود فروش نسبتا کم و نظرات ضد و نقیض منتقدان، آیا نسخهی مخصوص کارگردانِ این فیلم (نسخه زک اسنایدر) (Director's Cut) با موسیقی Junkie XL منتشر خواهد شد یا خیر؟ با توجه به حواشی پیش از انتشار فیلم، به خصوص روی کار آمدن جاس ویدون پس از اسنایدر و قضایای سبیلِ سوپرمن، میشد این روزها را پیشبینی کرد و گفت: آشپز که دو تا شد، آش یا شور میشود یا بینمک!
منبع: سایت گیمان
۰