۱۶ تا ۲۵سالهها
امروز چالش پیشرو رقابت طیفها یا دستههای سیاسی اصلاحطلب- اصولگرا نیست؛ بلکه درهای است میان ۱۶ تا ۲۵ سالهها و دستههای سیاسی رقیب درون یا بیرون قدرت. درهای میان «خود کاردان پندارهایی» با سوابق مدیریتی و مردمی که تودهای از هیچهای زندهاند.
کد خبر :
۴۸۴۹۸
بازدید :
۳۱۹۱
پیشازاین جامعهشناسان و روانشناسان درباره گسست فرهنگی و شناختی میان نسلها در جامعه ایرانی هشدار دادهاند.
خطر فروپاشی و گسل اجتماعی، چالشهای چندگانه و چندلایه اقتصادی، اجتماعی، هویتی و سیاسی در هفته اخیر بارها مورد بحث قرار گرفته؛ اما همچنان کمتر کسی از همان مردم، معترض یا مدافع، خاموش یا شکوهگر میپرسد که درد شما چیست؟ نمیپرسند چگونه زبان تعامل و گفتوگو با لایههای فراموششده در شتاب رقابتها و ازدحام جلسهها را فراموش کرده اند.
امروز چالش پیشرو رقابت طیفها یا دستههای سیاسی اصلاحطلب- اصولگرا نیست؛ بلکه درهای است میان ۱۶ تا ۲۵ سالهها و دستههای سیاسی رقیب درون یا بیرون قدرت. درهای میان «خود کاردان پندارهایی» با سوابق مدیریتی و مردمی که تودهای از هیچهای زندهاند.
نسلی که چهره، پوشش، خواندنی و شنیدنی آن برای بیشتر مدیران کشور ناآشنا و مبهم است؛ نسلی که مهارت گفتوگو و بازی و همکاری با او کمتر وجود دارد. از رفتارش در تشییع پیکر خواننده محبوبش شگفتزده میشوند و به تحقیر و تمسخر از آن عبور میکنند. نسلی که جایی در مناسبات کاری، اجتماعی و اقتصادی ندارد، سخنها دارد که شاید نه خود بیان آن میدارند، نه ظرفیت شنیدن و گفتوگو برای آنها ایجاد شده است.
سهم ۱۶ تا ۲۵سالههای کشور چیست؟ خستگی و آشفتگی مردم (معترض یا غیرمعترض) از زندگی روزمرهای که شادیهای ساده اجتماعی را هم کمتر دارد، یک واقعیت است.
درد مردم را از خود مردم باید پرسید. نخستین شرط گفتوگو این است که از موضع فرادست کاردان پایین آمد، مهارت شنیدن منصفانه را آموخت و در موضع برابر به مخاطب گوش سپرد، آن هم بدون دفاع، توجیه، جدل و مقابله. اقتصاد یا فرهنگ، سبک زندگی یا تجارت، شادی یا اندوه یکدیگر را شناختن و همدلانه گفتوگوکردن یکباره ممکن نیست، بلکه نیازمند اصلاح و دگرگونی پیشفرضهای افرادی است که تجربهنداری، دیدهنشدن، شنیدهنشدن، هیچانگاشتهشدن را نداشتهاند.
احساس حقارت از خود آن ویرانگرتر است؛ درماندگی در برابر معضلات فزاینده و دیوانسالاری، خوره یک جامعه است. چه کسی به دور از رقابت سیاسی، از مردم، از ۱۶ تا ۲۵سالهها یا از بازنشستهها درد و گلایهشان را پرسیده است؟ چه کسی به گفتوگوی بیپیرایه با مردم نشسته است؟ چه کسی از مردم راهنمایی برای روند اصلاح خواسته است؟ گفتوگو، آیین و پیشزمینههایی دارد.
انگاره برابری گوینده و شنونده، همدلی، مدیریت هیجانهای منفی و مهار سازوکارهای دفاعی منفی برخی از پیشزمینههای گفتوگوی سالم هستند. روی دیگر ترس و ناامیدی ۱۶ تا ۲۵سالهها، بیپروایی و خودویرانگری است.
نسل جوانی که خواستهها و آرزوهایش با پروتکل رسمی جامعه و با چارچوب خسته خانواده متفاوت است، زمین و زمان از او دریغ میشود و رفتار و سبک زندگی و ابهامهایش به سخره و تحقیر گرفته میشود، آینده امیدبخشی فراروی خود میبیند؟
نسل جوانی که خواستهها و آرزوهایش با پروتکل رسمی جامعه و با چارچوب خسته خانواده متفاوت است، زمین و زمان از او دریغ میشود و رفتار و سبک زندگی و ابهامهایش به سخره و تحقیر گرفته میشود، آینده امیدبخشی فراروی خود میبیند؟
کدام حزب یا نهاد صدای ۱۶ تا ۲۵سالهها، صدای دیپلمهها، صدای مهاجران گمگشته در دوران پرفشار اقتصادی و پیامدهای سیاستهای گذشته و کشمکشها را شنیده است؟
۱۶ تا ۲۵سالهها در فضایی که واقعیت دربردارنده لایههای برخط (آنلاین) و بیرونی بوده، زیسته و بالیدهاند. ۱۶ تا ۲۵سالهها زیر پوست قوانین حاکم، سالهاست جور دیگری زیستهاند، بیچشمداشت بدون سهمی از روند کند یا تند توسعه کشور، بیآنکه راهی به کریدورهای اتاقهای بازرگانی یا تجارت و صنعت و معدن یافته باشند. چه بسیار پشت گیتها ماندهاند.
نه به سیاست و رقابتهای حزبی راه یافتهاند، نه در کار و تجارت و اقتصاد فراتر از فروشندگان خردهپا دیده شدهاند. بزرگترها، بازخوانی کنید، در کدام نهاد و بخش چه سهمی برای ۱۶ تا ۲۵سالهها در نظر گرفتهاید؟ نهادها و سازمانهای دولتی که همواره ناله از فزونی کارکنان دارند و میان حلقه مشخصی از مدیران دست به دست میشوند، نهادها و سازمانهای غیردولتی و شبهدولتی که افراد سفارششده راه به آنها دارند؛ نهادهای بخش خصوصی که تنها حدود هفت درصد اقتصاد ایران را تشکیل داده است، چقدر توان دارند؟ سهم ۱۶ تا ۲۵سالهها آن هم پسرها فقط در خدمت سربازی شفاف و روشن تعریف شده که با استمداد از دانشگاههای خرد و درشت و جور و واجور، تلاش میکنند کمی به تأخیر بیفتد.
این هم سهم خدمتی است. سهم حق جوان ۱۶ تا ۲۵ساله را کجا در نظر گرفتهایم؟ بزرگترها از فرایند رشد هماهنگ با نوجوانانشان جا ماندهاند و در هویتیابیشان نقش اساسی نداشتهاند؛ ازاینرو بیگانگانی شدهاند که گفتوگو با هم را نمیدانند.
بخشی از این بزرگترها گفتار و کردارشان همخوان نبوده و نوجوانان این ناهمخوانی و شعارزدگی را میفهمند. رشد مداوم نسلها بخش مهمی از مسئولیت همه ما در برابر میهنمان و مردم است. در هر رقابت یا برنامهای باید به حق آیندگان در برخورداری از رشد ایمن ولو فقیر، معتمد و همراه با هم توجه داشته باشیم.
امروز مفهومهای مشترک میان بزرگترها و ۱۶ تا ۲۵سالهها کداماند؟ چرا معدود و محدود هستند؟ در رقابتهای مخرب، تهمانده امید مردم هم با رفتار گروهها و جناحها به باد میرود؛ چراکه هیچیک مسئولیت کاستیهایی را که گزارش میدهند، برعهده خود و دوران مدیریتشان نمیدانند؛ بلکه اغلب بهعنوان اهرم تبلیغات علیه دیگری به کار میبرند.
در شرایطی که اصول مانع رشد فساد نشده و اصلاحات در شرایط پرچالش دیوانسالاری ثقیل کارساز نیست، نیاز به گفتمان نو بیش از همیشه خودنمایی میکند.
گفتمانی کانونمند بر شفافیت و بازآفرینی میتواند جراحی دردناک، ولی شفابخش جامعه-حاکمیت ایرانی را موفقیتآمیز و با کمترین هزینه امنیتی ممکن کند.
گفتمانی بر پایه برابری شهروندان، حق مردم برای روزمره و سبک زندگی، سهم عادلانه در هزینهها و فایدهها هر دو؛ گفتمانی با نقشِ کانونی مردم نه مدیران و برای مردم نهفقط برای ویژهخواران. در شرایط امروز با همراهی کسانی از همه گروهها و حزبهای سیاسی و کنشگران مدنی و متخصصان میتوان گفتمان فسادستیزی و بازآفرینی را شکل داد و منش و روش مواجهه با مردم را از ابلاغ به گفتوگو دگرگون کرد.
۰