روز سوم تئاتر فجر
شاید این همان رمز خوشبختی در ارجاع به کلام باشد و نوشتار که نتیجهاش کتاب و روزنامه است، اما اصرار بر آن نیز ضد خوشبختی خواهد بود و اینهمه ملاحظهگریهای انسانی راه به جایی نخواهد برد، مگر نتیجهاش ویرانی در زندگیاش باشد.
کد خبر :
۴۹۲۶۱
بازدید :
۱۲۹۳
در روز سوم جشنواره سیوششم تئاتر فجر، نمونههای متناقضی را پیشرو داشتیم؛ اینکه برخی از آثار ایرانی با آنکه حرفهای هستند، اما با توجه به رویکرد تجاری چندان درخور یک متن شناخته جهانی نیستند و بیانگر اعتبار جشنواره ٣٦ ساله نخواهند بود.
همچنین رفتن ایرانیها به خارج نمیتواند همیشه هم بیانگر امری توسعهیافته باشد، چنانچه در ایران خودمان نیز توانمندیهای بسیاری هست. هم اینکه شهرستانها توشوتوان لازم را برای آنهمه انگیزه حضور در تئاتر را ندارند و باید برای آن برنامهریزی و سیاستگذاری شود و همچنین هزینه شود که در این سرمایهگذاریها رشد فرهنگی در کلیت ایران اتفاق بیفتد، چنانچه شهر مشهد نمونهای از این قطبسازی در ایران است.
هنر: هنر، نوشته یاسمینا رضای فرانسوی- ایرانی است که درواقع یک شاهکار جهانی را در اواخر قرن بیستم خلق کرده است. اینکه یک تابلوی سفید، ٢٠ هزار یورو از سوی سرژ پزشک خریداری شود، برای دوستش، مارک مهندس، چندان منطقی نیست، اما ایوان رقصنده به دنبال بیتفاوتیها و بیخیالیهای همیشگی خود است و قبول میکند که یک پزشک پولدار برای رضایت دل و میل درونیاش دست به چنین خرید مبتذل و دور از ذهنی بزند، اما مارک حقیقیتر به همهچیز میاندیشد.
او این خرید را یک ضربه مهلک به پیکره دوستی چندینسالهشان تلقی میکند که باعث دعوا و مرافعه و در نهایت دورافتادگی از همدیگر خواهد شد. ایوان، اما میخواهد مصالحه کند، چون پایبند به رفاقت است و میخواهد با کاترین عروسی کند و این دو باید در آن مجلس ضیافت حضور داشته باشند و به ظاهر اینها با هم دوستیشان را ادامه میدهند، اما از ته دل راضی به این تداوم نیستند و.
وحید رهبانی نیز بهجای عمیقشدن در صورتمسئله، در همان سطح به دنبال جلب رضایت لودهوار است و نمیخواهد مخاطبش به درکی حقیقی از این بورژوازی ویرانگر برسد، بنابراین هم متن را دچار ابهام میکند که هر دو وجه تراژدی و کمدی را دارد و هم از حضور علیالسویهاش در میان کارهای دقیقتر جشنواره ضربه میخورد.
هیاهوی پرهیاهو: این نمایش برداشتی آزاد از رمانی با همین نام از بهومیل هرابال است، اما افشین غفاری در فرانسه و بنابر تجربه زیست در ایران به دنبال بیان تناقضاتی است که شامل حال خودش میشود که در ساختار نیز از کلام پرهیز و رقص را شیوه اجرایش میکند، البته در جاهایی به گفتار به زبان فرانسه از رمان و ارائه آن به شکل نوشتار بر دیوار و به زبان پارسی اتکا میکند و در جاهایی نیز که بسیار هم طغیانگرایانه مینماید، به گفتن حروف و ادای کلمات بسنده میکند.
شاید این همان رمز خوشبختی در ارجاع به کلام باشد و نوشتار که نتیجهاش کتاب و روزنامه است، اما اصرار بر آن نیز ضد خوشبختی خواهد بود و اینهمه ملاحظهگریهای انسانی راه به جایی نخواهد برد، مگر نتیجهاش ویرانی در زندگیاش باشد.
البته این مفهوم که در بالا متذکر شدم، بسیار متفاوت با اندیشه رمان تنهایی پرهیاهو است و در اینجا انسان در گستره کلیتر و بهدور از بستگیهای تکساحتی دارد ارزیابی میشود، اما در اسارت انسان دچار دلتنگیهای بیپایان خواهیم بود که نتیجهاش روانپریشی همگانی است که دارد بر کل جهان تحمیل میشود.
اتاق ورونیکا: این نمایش نوشته آیرا لوین و کار حسین اکبرپور از مشهد، مثل بازی میماند و بازیهایی که تودرتو است و مانند هزارتویی مسیر آدمها را برای رسیدن به آرمانهای پلیدشان که نوعی آرامش اهریمنی است و در آن قتل دیگران چنین ارضای روحی و امکان زیستنی را برایشان فراهم میکند.
اتاق ورونیکا نمایشی پیچیده است و ساختاری قرص و محکم دارد و از آندست متونی است که هر گروه و کارگردانی بهراحتی از پس اجرایش برنخواهد آمد و مطمئنا حتی بهترین کارگردانان هم بهنوعی آن را اجرا خواهند کرد که تا حدودی با اصل و اساس متن فاصله خواهد داشت، مگر آنکه یک کارگردان و گروهش بعد از مدتها تحلیل و تفکر و بعد از آن تمرین و ممارست بتوانند بهنوعی قابلپذیرشتر از پس اجرایش برآیند.
حالا اگر این هنرمندان برایشان شاعرانگی در اجرا مهم باشد، حتما با صرافت و ظرافت مطمئنتر به تئاتر نظر میاندازند و میتوانند بیانگر اتفاقات قابللمستری باشند که همیشه شعرگونگی یک تئاتر چنین توشوتوانی را دارد که انسان را دچار درک معنوی از خویشتن کند.
بنابراین میتوانست عنصر شگفتیساز در این اجرا فضا باشد و فضای شهودی که انسان را از ساحت مادی به ساحت شهودی رهنمون میکند همانا در فضایی پرتحرک در اتکای به طراحی صحنه سیار و لباسهای متنوع و نورپردازیهای سیال برای بازنمایی صحنههای ذهنی و روانی و درعینحال قابل لمسکردن لحظههای عینیتر بازنمایی خواهد شد.
۰