زنان ایرانی؛ ایستاده پشت چراغ محدودیت
زنان ایرانی همچنان همان ممنوعیتهای سالهای نخست انقلاب را دارند که گاه بیشتر شده و در زمانهای معدودی هم کاهش یافته است. آنها نمیتوانند برای تماشای فوتبال به ورزشگاهها بروند، اگر همسرشان اجازه ندهد با وجود ماهها و حتی سالها تمرین حق رفتن به مسابقات جهانی را ندارند.
کد خبر :
۵۰۲۰۷
بازدید :
۲۷۴۵
این روزها دوباره دختران ایران خبرساز شده اند. زنان هنوز هم کوله بار آرزوهای شان را به دوش میکشند و از ناکامیهای شان تاثیر میگیرند. تا به حال هم هیچ کدام از پا در میانیها برای رفع ممنوعیتهای آنها نتیجه نداشته است، چه در زمان دولت اصلاحات یا وقتی که رئیس دولت اصولگرا تصمیم داشت زنان را در گوشهای از ورزشگاه آزادی جا دهد و همین حالا که رعایت حقوق شهروندی زنان هم مانند مردان، پشتوانه رئیس جمهور را دارد.
زنان ایرانی همچنان همان ممنوعیتهای سالهای نخست انقلاب را دارند که گاه بیشتر شده و در زمانهای معدودی هم کاهش یافته است. آنها نمیتوانند برای تماشای فوتبال به ورزشگاهها بروند، اگر همسرشان اجازه ندهد با وجود ماهها و حتی سالها تمرین حق رفتن به مسابقات جهانی را ندارند.
اگرچه در حالت عادی هم برای خروج از کشور ملزم به کسب اجازه همسر هستند. اما برای بازیهای جهانی تنها اجازه دادستان کار آنها را راه میاندازد و زنان و دختران در انتخاب رشته تحصیلی هم، اما و اگر دارند، حتی اگر رشتههای مهندسی را انتخاب کنند، بازار کار ندارند.
همین جمعیت حتی ممکن است بعد از سالها تلاش و ماهها تمرین در لحظههای نفسگیر قبل از اجرای کنسرت موسیقی از میان اجراکنندگان کار کنار گذاشته شوند. خواه نوازنده باشند یا همخوان. زنانی که تعدادشان بر اساس آخرین سرشماری سال ۹۵ تنها ۵۰۰ هزار نفر از مردان کمتر است، اگر برای آینده شغلی، حرفهای یا هنری خود آرزویی در سر داشته باشند باید در گوشه ذهن شان باشد که بعد از آن همه تلاش و ناملایمات ممکن است قربانی سلیقه افرادی شوند که اتفاقا در نظام کشور قدرت زیادی دارند.
فقط از پشت ویترین مجاز
از همه محدودیت و محرومیتهایی که دختران ایرانی با آن مواجهند، ممنوعیت ورود به ورزشگاه بیشتر از همه در جامعه مورد توجه است؛ گاه به دلیل اختلاط زن و مرد، به کار بردن لفظهای زشت و زننده از سوی مردان یا برهنگی بدن آنان. سابقه منع ورود زنان به ورزشگاه به سالهای اول انقلاب بر میگردد، اگرچه از زمان تصویب قانون حجاب در سال ۶۲ شکل جدی تری به خود گرفت، اما رسما از سال ۶۳ با ورود یکی از زنان به ورزشگاه شیرودی و مواخذه افرادی که او را راه داده بودند، این قانون نانوشته هم اجرا شد.
زنان از فضای ورزشگاهها رانده شدند و اندک تلاشهای شان برای ورود به ورزشگاه، در پوشیدن لباسهای مردانه و رنگ کردن صورتهای شان خلاصه شد تا خرداد سال ۸۴ بازی مقدماتی ایران - بحرین در جام جهانی ۲۰۰۶ که با حضور رئیس دولت اصلاحات و همراهی چند تن از دختران برگزار شد.
همین جمعیت حتی ممکن است بعد از سالها تلاش و ماهها تمرین در لحظههای نفسگیر قبل از اجرای کنسرت موسیقی از میان اجراکنندگان کار کنار گذاشته شوند. خواه نوازنده باشند یا همخوان. زنانی که تعدادشان بر اساس آخرین سرشماری سال ۹۵ تنها ۵۰۰ هزار نفر از مردان کمتر است، اگر برای آینده شغلی، حرفهای یا هنری خود آرزویی در سر داشته باشند باید در گوشه ذهن شان باشد که بعد از آن همه تلاش و ناملایمات ممکن است قربانی سلیقه افرادی شوند که اتفاقا در نظام کشور قدرت زیادی دارند.
فقط از پشت ویترین مجاز
از همه محدودیت و محرومیتهایی که دختران ایرانی با آن مواجهند، ممنوعیت ورود به ورزشگاه بیشتر از همه در جامعه مورد توجه است؛ گاه به دلیل اختلاط زن و مرد، به کار بردن لفظهای زشت و زننده از سوی مردان یا برهنگی بدن آنان. سابقه منع ورود زنان به ورزشگاه به سالهای اول انقلاب بر میگردد، اگرچه از زمان تصویب قانون حجاب در سال ۶۲ شکل جدی تری به خود گرفت، اما رسما از سال ۶۳ با ورود یکی از زنان به ورزشگاه شیرودی و مواخذه افرادی که او را راه داده بودند، این قانون نانوشته هم اجرا شد.
زنان از فضای ورزشگاهها رانده شدند و اندک تلاشهای شان برای ورود به ورزشگاه، در پوشیدن لباسهای مردانه و رنگ کردن صورتهای شان خلاصه شد تا خرداد سال ۸۴ بازی مقدماتی ایران - بحرین در جام جهانی ۲۰۰۶ که با حضور رئیس دولت اصلاحات و همراهی چند تن از دختران برگزار شد.
احمدی نژاد هم در ابتدای ورود خود به دولت و در ادامه شعارهای پوپولیستی، حمایت خود را از ورود زنان به ورزشگاه نشان داد و اگرچه اصلاح طلبان فارغ از نفس «شعار» از این حرکت دفاع کردند، اما او هم با مخالفت و حتی نارضایتی مراجع مذهبی روبرو شد. اما جامعه زنان و دختران دست بردار نبودند و هر از چند گاهی با لباسهای مردانه و صورتهای نامشخص به ورزشگاه رفته و حتی با رفتارهای تند حراست و ماموران ورزشگاه هم روبرو شدند و با وجود این دست از مطالبه بر نداشتند.
کنفدراسیون فوتبال آسیا هم در سال ۹۱ تاکیداتی بر رفع این ممنوعیتها برای زنان داشت و برای همین بحثها دوباره بر سر آن بالا گرفت، اما نتیجهای نداشت. در دولت حسن روحانی که رئیس جمهور خود را به عنوان مدافع حقوق شهروندی به جامعه معرفی کرد هم تاکنون اتفاق جدی نیفتاده است، اگرچه در تابستان امسال خبرهایی درباره برداشتن این ممنوعیت برای بازی ایران - سوریه منتشر شد، اما در نهایت تنها زنان سوری توانستند در ورزشگاه آزادی به تماشای بازی بنشینند. آن هم در شرایطی که ابتدا برای زنان هم بلیت فروخته بودند، اما بعد آن را منتفی کردند.
با تمام اینها، اما همواره زنان برای تماشای ورزشهای دیگر از جمله والیبال، تنیس، بسکتبال یا هندبال اجازه حضور در ورزشگاهها را داشتند تا سالهای ۹۳ و ۹۴ که مسابقات جهانی والیبال برگزار شد، بعد از آن بود که حضور زنان در کنار مردان حساسیت زا شد و محمود افشاردوست، دبیر فدراسیون وقت والیبال ایران اعلام کرد که حضور زنان در بازیهای بعد ممنوع شده است. زنان با شنیدن این حرفها به استادیوم رفتند تا اعتراض خود را به گوش مسئولین برسانند که چرا زنان کشورهای دیگر اجازه حضور در ورزشگاه را دارند، اما زنان ایرانی ندارند؟
این اعتراض آنها، اما به خشونت کشیده شد و بعد از آن هم مناقشات زیادی از جمله اعتراض فدراسیون جهانی والیبال به تک جنسیتی شدن محیطهای ورزشی را به همراه داشت تا این که شهیندخت مولاوردی، معاون سابق رئیس جمهور در امور زنان از اعتراضش به حضور نیافتن زنان در مسابقات والیبال و واکنش هیات دولت به این اعتراضها خبر داد و ماموریت رئیس جمهور برای رفع این محرومیت در ادامه، اما این ممنوعیت به طور کلی برداشته نشد و در بازیهای بعدی هم زنان فرصتهای بسیار کمی برای حضور در ورزشگاه و تماشای بازی والیبال داشتند آن هم در شرایطی که در ایران هیچ مبنای قانونی برای به وجود آوردن این ممنوعیت و محرومیت وجود ندارد.
رقابتهای جهانی بدون اجازه ممنوع
زنان، اما جز در آن زمان که نمیتوانند تماشاگر بازیهای هیجان انگیز باشند، ممنوعیت و محدودیتهای دیگری هم برای شرکت در مسابقات جهانی دارند که البته در یکی دو سال گذشته برخی از این ممنوعیتها کمتر شده است. اصولا زنان تا قبل از چهار سال قبل، در هیچ کدام از رشتههای ورزشی به ویژه بسکتبال، وزنه برداری یا فوتبال، به علت مسئله حجاب و لباس مناسب، اجازه حضور در عرصههای بین المللی را نداشتند در حالی که به لحاظ فنی و تکنیکی به پا به پای رقبای خود توانایی حضور در این عرصهها را داشتند.
د. ر. سال ۲۰۱۱ بازیکنان زن ایرانی، برای دیدار مقدماتی المپیک ۲۰۱۲ در مقابل تیم اردن قرار گرفتند، اما داور بحرینی به علت نوع پوشش دختران ایرانی اجازه بازی به آنها را نداد. بعد از آن بود که تصاویر گریه فوتبالیستهای ایرانی در خبرگزاریها منتشر شد. تا همین چهار سال قبل بیشترین مسئلهای که مانع شرکت کردن دختران در بازیهای جهانی بود، لباس آنها بود، اما در حال حاضر مشکل در این بخش تقریبا برای رشتههای ورزشی سه گانه بسکتبال، کشتی، اسکواش، جوجیتسو و مچ اندازی حل شده است، اما هنوز هم مشکل لباس برای دختران ژیمناستیک کار و وزنه بردار وجود دارد.
در کنار همه اینها البته در چند سالی که امکان حضور زنان در بازیهای بین المللی فراهم شده بود، مشکل دیگری همپای تلاشهای شان شکل گرفت به نام اجازه همسر برای شرکت در مسابقات جهانی. نیلوفر اردلان، هافبک ۳۰ ساله تیم ملی فوتبال زنان ایران یکی از نخستین قربانیان این مسئله بود. او در حالی که برای مسابقات جام ملتهای آسیا در سال ۲۰۱۵ آماده شده بود، اما از این مسابقات جا ماند، چون همسرش به پشتوانه قانون «اجازه همسر برای خروج از کشور» تمایلی به دادن اجازه خروج از کشور به او نداشت. اردلان البته، کمی بعدتر با اجازه دادستانی در مسابقات قهرمانی فوتسال زنان جهان در سال ۲۰۱۵ شرکت کرد. نفر بعدی، اما زهرا نعمتی قهرمان پارالمپیک ۲۰۱۶ ریو در رشته تیر و کمان بود که از سوی همسرش ممنوع الخروج شد، آن هم به بهانه ترک منزل. البته مشکل نعمتی هم با صدور گذرنامه ویژه حل شد، اما بازتاب گسترده رسانهای همین دو مورد تا مدت زیادی حاشیهها و بحثهای زیادی را رقم زد.
ناکامی زنان در موسیقی
موسیقی ایرانی اگرچه خاستگاه عرفانی دارد، اما از سالهای اولیه انقلاب فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده است. بسیاری از موزیسینهای ایرانی از جمله محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، شهرام ناظری و خیلیهای دیگر اگرچه با ساختن موسیقی حماسی آن زمان در پیروزی انقلاب و شور و حال روزهای اوایل انقلاب نقش داشتند، اما بعد از آن رفته رفته، از ظهور و بروز در جامعه منع شدند و موسیقی هم بیشتر برای مارش نظامی و سرودهای انقلابی به کار گرفته شد.
موضوع، اما درباره زنان تفاوت زیادی دارد، اگر مردان میتوانستند هر از چند گاهی در کنسرتها حاضر شوند یا سرودهای انقلابی و حماسی بخوانند و بنوازند، اما زنان به طور کل از این قاعده کنار گذاشته شدند، چون موسیقی و آواز زنان هیچ گاه در ایران شوخی بردار نبوده و نیست.
از همان سالها اول انقلاب به بعد ممنوعیتهای آوازی برای زنان رقم خورد و آبی پاکی روی دست آنها ریخته شد و زنان برای همیشه از آواز خواندن محروم شدند. بعد، اما کلاسهای آموزشی موسیقی به صورت محدود و اغلب مخفیانه برای زنان تشکیل میشد، اما از دولت اصلاح-ات به بعد آموزش ساز و آواز برای زنان هم کمی رونق گرفت. اگرچه هیچ وقت در آن زمان، تک خوانی زنان آزاد نشد.
حالا زنان و دختران زیادی هستند که دورههای آواز سنتی دیده اند یا حتی در رشته آواز ایرانی تحصیلات خود را به اتمام رسانده اند، اما هرگز اجازه تکخوانی ندارند مگر این که همخوان یا زیر صدای مردان باشند. البته در دورههای زمانی مختلف هم سختگیریها کمتر شده، اما بعد از گذشت زمان کوتاهی دوباره به حال اول خود باز میگشت. مثل مرداد ماه سال ۹۳ که مهدیه محمدخانی در فرهنگسرای نیاوران برنامه اجرا کرد، اما بعد از آن فشار مخالفان به قدری زیاد شد که علی جنتی وزیر وقت ارشاد آن زمان اعلام کرد که هیچ مجوزی برای تکخوانی به زنان داده نشده است.
حالا زنان و دختران زیادی هستند که دورههای آواز سنتی دیده اند یا حتی در رشته آواز ایرانی تحصیلات خود را به اتمام رسانده اند، اما هرگز اجازه تکخوانی ندارند مگر این که همخوان یا زیر صدای مردان باشند. البته در دورههای زمانی مختلف هم سختگیریها کمتر شده، اما بعد از گذشت زمان کوتاهی دوباره به حال اول خود باز میگشت. مثل مرداد ماه سال ۹۳ که مهدیه محمدخانی در فرهنگسرای نیاوران برنامه اجرا کرد، اما بعد از آن فشار مخالفان به قدری زیاد شد که علی جنتی وزیر وقت ارشاد آن زمان اعلام کرد که هیچ مجوزی برای تکخوانی به زنان داده نشده است.
او در جای دیگر هم به نظر مراجع درباره آواز زنان اشاره کرد: «طبق نظر مراجع اگر صدای تکخوانها موجب مفسده نباشد، ایرادی ندارد و برخی از مراجع در این باره چنین نظری دارند.» نظر رهبر انقلاب هم دقیقا همین است: «اگر صدای زن (چه به صورت تکخوانی و یا همخوانی با زنان و یا با مردان) به صورت غنا نباشد و گوش دادن به صدای او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و مفسدهای هم بر آن مترتّب نشود، اشکال ندارد. اگر مفسده داشته باشد و یا تحریک شهوت بکند، جایز نیست.».
اما با تمام اینها هیچ گاه راه برای زنان هموار نشد و ناکامیها زیادی را هم برای آنها رقم زد. اگرچه در این زمینه آمار رسمی وجود ندارد، اما با نگاهی به مطبوعات بین المللی خیلی راحت میتوان نامهای آشنای زنانی را یافت که در ۲۰ سال گذشته برای ادامه حیات حرفهای خود به کشورهای دیگر مهاجرت کرده اند.
حالا اگر خوانندگی را به فرض قرار گرفتن در محدوده «غنا» کنار بگذاریم، بد نیست نگاهی هم به نوازندگی زنان بیندازیم که باز هم قوانین نانوشته در نوشتن آن نقش داشته اند. هم اکنون بسیاری از دختران همپای پسران در هنرستان موسیقی، دانشکدههای موسیقی یا آموزشگاههای موسیقی سالها زمان صرف میکنند تا بتوانند نوازندگی را در یک گروه کنسرت تجربه کنند.
اما با تمام اینها هیچ گاه راه برای زنان هموار نشد و ناکامیها زیادی را هم برای آنها رقم زد. اگرچه در این زمینه آمار رسمی وجود ندارد، اما با نگاهی به مطبوعات بین المللی خیلی راحت میتوان نامهای آشنای زنانی را یافت که در ۲۰ سال گذشته برای ادامه حیات حرفهای خود به کشورهای دیگر مهاجرت کرده اند.
حالا اگر خوانندگی را به فرض قرار گرفتن در محدوده «غنا» کنار بگذاریم، بد نیست نگاهی هم به نوازندگی زنان بیندازیم که باز هم قوانین نانوشته در نوشتن آن نقش داشته اند. هم اکنون بسیاری از دختران همپای پسران در هنرستان موسیقی، دانشکدههای موسیقی یا آموزشگاههای موسیقی سالها زمان صرف میکنند تا بتوانند نوازندگی را در یک گروه کنسرت تجربه کنند.
آنها اغلب برای اجرای کنسرت موسیقی دو ماه تا شش ماه زمان صرف میکنند تا هماهنگیهای لازم برای اجرا را پیدا کنند، اما حادثه برای زنان خبر نمیکند. آنها درست در روز اجرا یا از روی «سن» به پایین کشیده میشوند یا با وجود تمامی هماهنگیها از حضورشان روی صحنه جلوگیری میشود. نمونه آن هم در تاریخ ۱۰ ساله ایران زیاد است؛ مثل اسفند سال ۸۸ که کنسرت همایون شجریان به بهانه حضور نوازندگان زن در تبریز لغو شد یا دی ماه امسال که ارکستر ملی اصفهان با خوانندگی سالار عقیلی در هر دو اجرا هم بدون زنان نوازنده روی سن رفت.
از این دست اتفاقات بارها در استانهای مختلف ایران تکرار شده است. در سال ۹۳ کنسرت گروه عرفان به دلیل حضور نوازندگان زن ایرانی در اصفهان لغو شد، در حالی که کنسرت گروه کرهای با نوازندگی زنان اجرا شد. در همان سال، اما کنسرت دیگری به خوانندگی سالار عقیلی در طرقبه برگزار شد در حالی که همسر سالار عقیلی را به عنوان نوازنده از صحنه پایین آوردند. همچنین نوازندگان و اعضای زن کنسرت گروه کامکار در اصفهان از اجرا حذف شدند.
کار به جایی رسید که حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی ایران، از منع حضور زنان خواننده و نوازنده «در نزدیک به ۱۲ استان» ایران خبر داد و نسبت به آن انتقاد کرد، اما رویه ادامه یافت و حتی در سال ۹۴ کنسرت ارکستر سمفونیک تهران به دلیل حضور نوازندگان زن لغو شد. به این ترتیب هیچ دولتی نتوانست این حق را به زنان بدهد و در عین حال امنیت کنسرتها در برابر نیروهای فشار و خودسر را حفظ کند. اگرچه هنوز هم وزیر ارشاد دولت دوازدهم معتقد است که هیچ منعی برای نوازندگی زنان وجود ندارد.
ممنوعیتهای شغلی، تحصیلی
تحصیلات دانشگاهی هم فراز و نشیبهای زیادی برای زنان داشته است و آنان هر سال به بهانههای مختلف از جمله سهمیه بندی، حذف رشتههای دانشگاهی، بومی گزینی یا نبود فرصت اشتغال برای انتخاب رشته تحصیلی با رویکرد جدیدی مواجه شده اند. سهمیه بندیهای جنسیتی از سال ۸۲ در دانشگاههای ایران شروع و در سال ۸۵ در ۳۰ دانشگاه طرح سهمیه بندی برای دختران اجرا شد، اما در سال ۸۹ علاوه بر سهمیه بندی، مسئولان بومی گزینی را هم مطرح کردند.
مرداد سال ۹۱، اما شاید بدترین سال سهمیه بندی جنسیتی بود. دولت دهم به دنبال سیاستهای تفکیک جنسیتی، دختران را از ۷۷ رشته دانشگاهی از زیرمجموعههای علوم انسانی گرفته تا علوم تجربی و ریاضی در ۳۶ دانشگاه کشور حذف کرد.
از این دست اتفاقات بارها در استانهای مختلف ایران تکرار شده است. در سال ۹۳ کنسرت گروه عرفان به دلیل حضور نوازندگان زن ایرانی در اصفهان لغو شد، در حالی که کنسرت گروه کرهای با نوازندگی زنان اجرا شد. در همان سال، اما کنسرت دیگری به خوانندگی سالار عقیلی در طرقبه برگزار شد در حالی که همسر سالار عقیلی را به عنوان نوازنده از صحنه پایین آوردند. همچنین نوازندگان و اعضای زن کنسرت گروه کامکار در اصفهان از اجرا حذف شدند.
کار به جایی رسید که حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی ایران، از منع حضور زنان خواننده و نوازنده «در نزدیک به ۱۲ استان» ایران خبر داد و نسبت به آن انتقاد کرد، اما رویه ادامه یافت و حتی در سال ۹۴ کنسرت ارکستر سمفونیک تهران به دلیل حضور نوازندگان زن لغو شد. به این ترتیب هیچ دولتی نتوانست این حق را به زنان بدهد و در عین حال امنیت کنسرتها در برابر نیروهای فشار و خودسر را حفظ کند. اگرچه هنوز هم وزیر ارشاد دولت دوازدهم معتقد است که هیچ منعی برای نوازندگی زنان وجود ندارد.
ممنوعیتهای شغلی، تحصیلی
تحصیلات دانشگاهی هم فراز و نشیبهای زیادی برای زنان داشته است و آنان هر سال به بهانههای مختلف از جمله سهمیه بندی، حذف رشتههای دانشگاهی، بومی گزینی یا نبود فرصت اشتغال برای انتخاب رشته تحصیلی با رویکرد جدیدی مواجه شده اند. سهمیه بندیهای جنسیتی از سال ۸۲ در دانشگاههای ایران شروع و در سال ۸۵ در ۳۰ دانشگاه طرح سهمیه بندی برای دختران اجرا شد، اما در سال ۸۹ علاوه بر سهمیه بندی، مسئولان بومی گزینی را هم مطرح کردند.
مرداد سال ۹۱، اما شاید بدترین سال سهمیه بندی جنسیتی بود. دولت دهم به دنبال سیاستهای تفکیک جنسیتی، دختران را از ۷۷ رشته دانشگاهی از زیرمجموعههای علوم انسانی گرفته تا علوم تجربی و ریاضی در ۳۶ دانشگاه کشور حذف کرد.
به عبارتی از سال ۹۱ تا ۹۳، هشت هزار و ۶۰۰ ظرفیت برای تحصیل زنان در دانشگاههای ایران حذف شدند. البته در دولت یازدهم این رویه کمرنگ شد، اما همچنان هم ادامه دارد، مثلا در سال ۹۳ در ۲۹ دانشگاه این سهمیه بندی ادامه داشت. در سال ۹۴، اما فقط چهار دانشگاه از آن ۳۶ دانشگاه که ۷۷ رشته را برای دختران حذف کرده بودند، هر کدام تنها در یک رشته در سال ۹۴ سهمیه زنان را صفر در نظر گرفتند؛ موضوعی که نشان میدهند محدودیتهای زنان در سالهای گذشته اگرچه بهبود یافته، اما هنوز هم وجود دارد.
محدودیتهای تحصیلی دختران البته همواره به ممنوعیتهای شغلی برای آنان گره خورده است و دلیلهای مختلفی از عدم توانایی زنان تا مناسب نبودن شغل مورد نظر برای آنها مطرح شده است. در دولت دهم البته وضع از این هم بدتر بیود و رستم قاسمی وزیر وقت نفت دستور داد تا ورود زنان به دانشگاه صنعت نفت ممنوع شود، چون معتقد بود که تحصیل زنان در رشتههای عملیاتی و مردانه بی فایده است: «به صلاح خانمها نیست که در مناطق عملیاتی و دریا بین ۵۰۰ مرد کار کنند و بهتر است خانمها در رشتههایی همچون مدیریت و حسابداری یا حتی مهندسی صنایع تحصیل کنند.»
البته در دولت یازدهم هم نمایندگان نهمین دوره مجلس شورای اسلامی بحثهای تبعیض آمیزی را درباره ممنوعیت استخدامی دختران مجرد در ذیل «طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده» مطرح کردند که سروصدای زیادی هم به پا کرد، اما دوره مجلس تمام شد و این طرح اکنون در اولویتهای نمایندگان مجلس دهم نیست. جالب است که در سال ۹۲ محمد حسن زدا، معاون بیمهای سازمان تامین اجتماعی اعلام کرد که در قانون کلی حضور خانمها در مشاغل سخت و زیان آور ممنوع است، بعد هم بر اساس اعلام حسام عقبایی، رئیس اتحادیه مشاوران املاک مشخص شد که زنان حتی نمیتوانند به عنوان مشاور املاک کار کنند.
اقامت و خروج
در کنار همه اینها زنان و دختران همواره برای خروج از کشور یا سفر و اقامت در هتلها مسئله داشته اند. آنها برای خروج به اجازه همسر احتیاج دارند و در صورت مجرد بودن پشت در هتلهای ایران میمانند. طبق قانون گذرنامه که در سال ۵۱ به تصویب رسیده است زنان برای خروج از کشور به اجازه همسر نیاز دارند، اما از یکی دو سال گذشته فراکسیون زنان مجلس در حال بررسی بند سوئم ماده ۱۸ قانون گذرنامه که درباره اجازه خروج از همسر است بوده تا این مسئله را حل کنند.
البته درباره اقامت در هتل هم دو نوع پاسخ وجود دارد؛ نریمانی، رئیس انجمن هتل داران معتقد است که برای دخترانی که در سن قانونی هستند هیچ محدودیتی وجود ندارد و عدم پذیرش آنان خلاف قانون است، اما سال گذشته رئیس جامعه هتل داران اصفهان اعلام کرد که اعمال محدودیتها درباره پذیرش زنان مجرد امری طبیعی و مطابق با قانون است.
از ناهنجاریهای اجتماعی تا مهاجرت از کشور
تقریبا تمام فعالان حوزه زنان معتقدند که یکی از مهمترین عواقب محرومیتها و محدودیتها برای زنان، تمایل به مهاجرت و خروج از کشور است. اگرچه هیچ گاه مسئولان دولتی درباره خروج دختران از ایران آمارهای شفافی ارائه نکردند، اما نگاهی به آمارهای گذشته نشان میدهعد که در ۱۰ سال اخیر تمایل زنان و دختران به مهاجرت از کشور بیشتر شده است و آنها برای مهاجرت، بیشتر از طریق ویزا و اقامت تحصیلی یا گزینه ازدواج با مرد خارجی استفاده میکنند.
اشرف بروجردی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سال ۹۲ از آمار ۴۰ درصدی مهاجرت نخبگان زن خبر داد و گفت: «۳۵ درصد از کل تحصیلکردههای ایران در کشورهای توسعه یافته زندگی میکنند که حدود ۴۰ درصد از این مهاجران خانمها هستند. در حالی که در ۸۰ روز اول سال ۹۱ بیش از هزار جوان ایرانی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفته اند که عمدتا ۲۲ ساله هستند و با هزینه شخصی دست به مهاجرت زده اند.»
اگرچه در این زمینه آمارهای منسجم و دقیق تری وجود ندارد، اما همین نمونهها گویای این است که اصلیترین گزینه زنانی که در جامعه نخبه هستند، سراندن خود به سرزمینی است که در آن بتوانند آرزوهای دست نیافته خود را جستجو کنند، اما این مسئله در میان افرادی که به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در مرتبه پایین تری قرار دارند خود را به شکل بروز افسردگی، گوشه گیری و روی آوردن به آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی نشان میدهد.
محدودیتهای تحصیلی دختران البته همواره به ممنوعیتهای شغلی برای آنان گره خورده است و دلیلهای مختلفی از عدم توانایی زنان تا مناسب نبودن شغل مورد نظر برای آنها مطرح شده است. در دولت دهم البته وضع از این هم بدتر بیود و رستم قاسمی وزیر وقت نفت دستور داد تا ورود زنان به دانشگاه صنعت نفت ممنوع شود، چون معتقد بود که تحصیل زنان در رشتههای عملیاتی و مردانه بی فایده است: «به صلاح خانمها نیست که در مناطق عملیاتی و دریا بین ۵۰۰ مرد کار کنند و بهتر است خانمها در رشتههایی همچون مدیریت و حسابداری یا حتی مهندسی صنایع تحصیل کنند.»
البته در دولت یازدهم هم نمایندگان نهمین دوره مجلس شورای اسلامی بحثهای تبعیض آمیزی را درباره ممنوعیت استخدامی دختران مجرد در ذیل «طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده» مطرح کردند که سروصدای زیادی هم به پا کرد، اما دوره مجلس تمام شد و این طرح اکنون در اولویتهای نمایندگان مجلس دهم نیست. جالب است که در سال ۹۲ محمد حسن زدا، معاون بیمهای سازمان تامین اجتماعی اعلام کرد که در قانون کلی حضور خانمها در مشاغل سخت و زیان آور ممنوع است، بعد هم بر اساس اعلام حسام عقبایی، رئیس اتحادیه مشاوران املاک مشخص شد که زنان حتی نمیتوانند به عنوان مشاور املاک کار کنند.
اقامت و خروج
در کنار همه اینها زنان و دختران همواره برای خروج از کشور یا سفر و اقامت در هتلها مسئله داشته اند. آنها برای خروج به اجازه همسر احتیاج دارند و در صورت مجرد بودن پشت در هتلهای ایران میمانند. طبق قانون گذرنامه که در سال ۵۱ به تصویب رسیده است زنان برای خروج از کشور به اجازه همسر نیاز دارند، اما از یکی دو سال گذشته فراکسیون زنان مجلس در حال بررسی بند سوئم ماده ۱۸ قانون گذرنامه که درباره اجازه خروج از همسر است بوده تا این مسئله را حل کنند.
البته درباره اقامت در هتل هم دو نوع پاسخ وجود دارد؛ نریمانی، رئیس انجمن هتل داران معتقد است که برای دخترانی که در سن قانونی هستند هیچ محدودیتی وجود ندارد و عدم پذیرش آنان خلاف قانون است، اما سال گذشته رئیس جامعه هتل داران اصفهان اعلام کرد که اعمال محدودیتها درباره پذیرش زنان مجرد امری طبیعی و مطابق با قانون است.
از ناهنجاریهای اجتماعی تا مهاجرت از کشور
تقریبا تمام فعالان حوزه زنان معتقدند که یکی از مهمترین عواقب محرومیتها و محدودیتها برای زنان، تمایل به مهاجرت و خروج از کشور است. اگرچه هیچ گاه مسئولان دولتی درباره خروج دختران از ایران آمارهای شفافی ارائه نکردند، اما نگاهی به آمارهای گذشته نشان میدهعد که در ۱۰ سال اخیر تمایل زنان و دختران به مهاجرت از کشور بیشتر شده است و آنها برای مهاجرت، بیشتر از طریق ویزا و اقامت تحصیلی یا گزینه ازدواج با مرد خارجی استفاده میکنند.
اشرف بروجردی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سال ۹۲ از آمار ۴۰ درصدی مهاجرت نخبگان زن خبر داد و گفت: «۳۵ درصد از کل تحصیلکردههای ایران در کشورهای توسعه یافته زندگی میکنند که حدود ۴۰ درصد از این مهاجران خانمها هستند. در حالی که در ۸۰ روز اول سال ۹۱ بیش از هزار جوان ایرانی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفته اند که عمدتا ۲۲ ساله هستند و با هزینه شخصی دست به مهاجرت زده اند.»
اگرچه در این زمینه آمارهای منسجم و دقیق تری وجود ندارد، اما همین نمونهها گویای این است که اصلیترین گزینه زنانی که در جامعه نخبه هستند، سراندن خود به سرزمینی است که در آن بتوانند آرزوهای دست نیافته خود را جستجو کنند، اما این مسئله در میان افرادی که به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در مرتبه پایین تری قرار دارند خود را به شکل بروز افسردگی، گوشه گیری و روی آوردن به آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی نشان میدهد.
فاطمه راکعی، دبیرکل جمعیت زنان مسلمان نواندیش و نماینده ادوار مجلس هم معتقد است که با اعمال محدودیتها نه تنها هیچ چیز درست نمیشود که گاهی نتیجه عکس هم دارد.
منبع : هفته نامه صدا
۰