"شیر‌های خان‌بابا سلطنه"؛ شکستن دایره جنسیتی

"شیر‌های خان‌بابا سلطنه"؛ شکستن دایره جنسیتی

گلاب آدینه با جان‌بخشیدن به شخصیت سیاه، دایره جنسیتی سیاه‌بازی‌ها را دوباره شکسته و در فاصله مظلومیت به‌هیچ‌گرفته‌شده دختربچه اول نمایش و اشعار و سرود‌های آن سه زن در صحنه‌های پایانی، تقلای زن در دنیایی با قواعد مردانه را در گذر ایام ترسیم کرده.

کد خبر : ۵۱۸۴۲
بازدید : ۱۱۹۶
حمیدرضا صدر | سیاه‌باز ایستاده، همان وسط، روبه‌رویمان. محکوم سرنوشت است، باید سر خم کند و درعین‌حال به زندگی ادامه دهد و خوشحال باشد که از گرسنگی و مرگ گریخته. سیاه رنج‌دیده با نگاه تیز و زبان سرخش، حاکم برتخت‌لمیده و نگهبانان خشن و فراش‌باشی‌های دریده‌اش را به بازی گرفته و دست‌هایشان را رو کرده، تبهکاری‌ها‌یشان را و....
گلاب آدینه با جان‌بخشیدن به شخصیت سیاه، دایره جنسیتی سیاه‌بازی‌ها را دوباره شکسته و در فاصله مظلومیت به‌هیچ‌گرفته‌شده دختربچه اول نمایش و اشعار و سرود‌های آن سه زن در صحنه‌های پایانی، تقلای زن در دنیایی با قواعد مردانه را در گذر ایام ترسیم کرده. اینجا حساسیت زنانه صافی حساس‌تری برای نگاه‌کردن بوده، چراکه مردان سلطه‌جو نمایش خیلی چیز‌ها را ندیده‌اند.

سیاه‌باز اینجا برای زنده‌ماندن ورای دل‌سپردن به نقاب سیاه پا به نمایش بزرگ‌تری گذاشته. او چاره‌ای جز پذیرفتن نقش شیر فرنگی که قرار بوده حافظ مرز‌های وطن شود نداشته؛ بنابراین وقتی سیاه‌باز در پایان نمایش نشسته بر تخت پادشاهی به سوی تماشاگران بازگشته، هم یک زن آنجا نشسته و هم شیر مجازی که فارغ از جنسیت پا به قلمرو سیاست گذاشته و وفاداری با خائن، صداقت با دروغ‌گو و مهربانی با سنگدل را به چالش کشیده. او در نمایش در آن صحنه خالی فقط با سه عنصر فیزیکی روبه‌رو بوده: تخت پادشاهی، شلاق، میله‌های زندان.

موسیقی زنده نمایش «شیر‌های خان‌بابا سلطنه» نقش پیوند‌دهنده صحنه‌ها را داشته و رنگ جامه‌ها تلاش کرده‌اند به ترکیب دراماتیکی دست پیدا کنند.
تعداد پرشمار شخصیت‌ها و تنوع رخداد‌ها نقش محوری سیاه‌باز / گلاب آدینه را در صحنه‌هایی محدود کرده، ولی چشمان براق گلاب، شیطنت ذاتی سیاه‌باز‌های بزرگ را به یاد آورده و شیرینی جاری در کلامش اجازه نداده سایه بلندش کوتاه شود.
افشین هاشمی - نویسنده متن و کارگردان نمایش - نقش شاه را با انرژی فزاینده‌ای بازی کرده و نمایشگر سیاست‌پیشه‌ای دل‌سپرده به توهم قدرت شده و در لحظاتی به چنان درخشش کاریکاتورواری رسیده که نمی‌توان چشم از او برداشت. شهرام مسعودی در هر دو هیبت؛ یکی مردانه و دیگری زنانه بی‌آنکه به ورطه بی‌پردگی‌های مرسوم بغلتد، تماشاگر را پی خود کشیده و مونا فرجاد توانسته از توانایی‌های والای صدایی و کلامی‌اش بهره‌ای ببرد فراوان.

دو اجرا از نمایش «شیر‌های خان‌بابا سلطنه» را در دو برهه مختلف دیدم؛ اول در آخر تابستان و دوم در اوایل زمستان. بداهه‌پردازی نمایش تابستانی پررنگ‌تر بود و در اجرای زمستانی - احتمالا در سایه «نبایدها»‌ی تحمیلی - نشان کم‌رنگی از آن بداهه‌ها برجای مانده بود؛ آنچه که هم از ظرفیت متن و توانایی بازیگران فاصله گرفته و هم یکی از مهم‌ترین ویژگی سیاه‌بازی‌ها و تخت حوضی‌ها را به بند کشیده بود...
با این وصف همان خودداری و همان زبان در‌کام‌کشیدن خاطر‌نشان می‌کرد سیاه‌باز با دل‌مشغولی و دل‌تنگی‌های مردم جان گرفته، گاهی حرف زده و گاهی خاموش مانده، جان به‌در برده و راهش را از دورانی به دوران دیگر ادامه داده.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید