خاطراتی به مناسبت بازگشتِ گشت ارشاد

خاطراتی به مناسبت بازگشتِ گشت ارشاد

«با حضور دوباره گشت محترم ارشاد در خیابان‌های تهران، به این فکر افتادم که برخی از خاطرات خودم را از مسئله حجاب بنویسم تا شاید افاقه‌ای شود برای سیکل: بدحجابی، گشت ارشاد، خیابان وزرا، بدحجابی و.... باور کنید این خاطرات روی دلم مانده است».

کد خبر : ۵۲۶۶۵
بازدید : ۱۳۸۸
خاطراتی به مناسبت بازگشتِ گشت لیلی فرهادپور | با حضور دوباره گشت محترم ارشاد در خیابان‌های تهران، به این فکر افتادم که برخی از خاطرات خودم را از مسئله حجاب بنویسم تا شاید افاقه‌ای شود برای سیکل: بدحجابی، گشت ارشاد، خیابان وزرا، بدحجابی و.... باور کنید این خاطرات روی دلم مانده است.

١- سال ٧٦ بود یا ٧٧ سفری زمینی و با اتوبوس به ترکیه داشتم. اولین شهر بعد از مرز ماکو، دوغوبایزید بود. این شهر کوچک یک رستوران داشت که اتوبوس‌هایی که از ایران به آنجا می‌رسیدند (مثلا) برای استراحت توقف می‌کردند، اما دلیل این نبود. یک سالن بزرگ سرویس بهداشتی در آن رستوران وجود داشت که خانم‌های همسفر با یک ساک بزرگ وارد می‌شدند و با شمایل دیگر خارج می‌شدند! از آنجا به بعد فقط ایرانی‌های همسفر اتوبوس ما (یا اتوبوس‌های مشابه) این‌شکلی بودند، چون در ترکیه، تا خود آنکارا و از آنجا تا استانبول و شهر‌های توریستی دیگر، شما اصلا بی‌حجاب و بدحجاب نمی‌دیدید! آن‌موقع روزنامه «جامعه» کار می‌کردم. دراین‌باره مطلبی نوشتم، اما گفتند حجاب خط قرمز است و چاپ نشد.

٢- همین چند سال پیش یکی از همکاران در روزنامه جامعه را بعد از سال‌ها دیدم، با تعجب از من پرسید: خانم فرهادپور، چه باحجاب شدی! (مقنعه سرم بود باید برای کاری به یک جای دولتی می‌رفتم) جوابش دادم: من همان شکلی هستم که همیشه بودم از بس جامعه بدحجاب شده تو من را باحجاب می‌بینی!

٣- اگر به دوبی پرواز داشته‌اید حتما شاهد این صحنه بوده‌اید که وقتی می‌رسیم فرودگاه، خانم‌های همسفر در هواپیما دود می‌شوند می‌روند هوا و پری‌رویانی شبیه هنرپیشه‌های سریال‌های ترکی جایشان ظاهر می‌شوند؛ همه موبلوند، دماغ عمل‌کرده، با لب‌های ژل تزریقی و لپ‌های پروتزی! البته در پرواز‌های اروپایی این صحنه‌ها کمتر دیده می‌شود لابد، چون ویزا لازم است و مسافران این طرف دنیا دیگر یاد گرفته‌اند لباس و قیافه آن‌قدر‌ها مهم نیست!

٤- چند سال پیش با مادرم برای یک کار تحقیقاتی درباره افغان‌ها به پاکستان رفتیم. اول باید می‌رفتیم دوبی از آنجا هواپیما عوض می‌کردیم. در فرودگاه دوبی البته این پری‌رویان همسفر، در گیت ایران‌ایر یک‌دفعه نازل شدند. بعد به گیت پاکستان ایرلاین رفتیم. همه حجاب داشتند. فکر کردم شاید اتفاقی است، ولی به کراچی که رسیدیم، مشاهده کردم با اینکه در این کشور اسلامی حجاب اجباری نیست و گشت ارشادی هم وجود ندارد، شما یک نفر بی‌حجاب نمی‌بینید و بدحجاب هم معنی ندارد، چون زنان در پاکستان یا لباس محلی خودشان را می‌پوشند که رنگارنگ است و زیبا یا لباس ایرانی (مانتو شلوار مقنعه) یا برقع افغانی. اگر در خیابان و در ماشین درحال رانندگی، شال از سر زنان بیفتد، کسی کاری ندارد خودشان هم هول نمی‌شوند، بلکه سر فرصت این شال رنگارنگ زری‌دوزی را به سر می‌کنند یا نمی‌کنند.

٥- چند سال پیش، برای سفری کردستان عراق رفته بودم. در همه گیت‌های بازرسی (مثل گیت‌های بازرسی ادارات دولتی خودمان) محل جوریدن خانم‌ها سوا بود. در تمام این گیت‌ها مأموران زن بی‌حجاب با موی افشان رنگ‌کرده و آرایش بسیار، شما را بازرسی می‌کردند. ما شرطی شده بودیم، اگر خانم بی‌حجابی مدل آن‌ها می‌دیدیم، فکر می‌کردیم حتما مأمور هستند و فقط در کنار بانوانی با لباس محلی و باحجاب احساس امنیت می‌کردیم.

٦- همین چند هفته پیش در جلسه «نقد پسااستعماری» دکتر نجومیان دیدم سه نفر از هم‌کلاسی‌های بسیار فرهیخته‌ام که چادری هستند چادر‌های رنگی به سر دارند: بنفش، سرمه‌ای، یشمی! لزومی نداشت علتش را جویا شوم. آن‌ها می‌خواستند شبیه مأموران ادارات خودمان نباشند!

خود حدیث مفصل از این مجمل بخوان! واقعا دولتیان ما با این فرهنگ‌سازی ضدحجابشان در این ٤٠ سال چه کرده‌اند که حالا در کار بدحجابی جامعه انگشت‌به‌دهان مانده‌اند.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید