سانسور لوگوی رم؛ اقدام علیه آبروی ملی
ساط تمسخر و استهزای ایران مهیا شده و حالا هر کس سر سوزن ذوقی داشته باشد از این سفره بهرهای خواهد برد. در پس این شوخیها و لطیفهها پرسشهای مهمی نهفته است و حذف اندام شیردهی یک گرگ فرصت خوبی است تا سوالاتی درباره ماهیت فهم مسوولان صدا و سیما از مخاطبان خودش را مطرح کنیم.
کد خبر :
۵۳۹۵۴
بازدید :
۳۷۱۳
ثمینا رستگاری | صدا و سیما با دقتی مثالزدنی برای عدم اشاعه منکرات، عکس پستانهای یک عدد گرگ در لوگوی باشگاه رم ایتالیا را سانسور کرده است. این کار نه تنها در رسانههای داخلی بازتاب داشته که در رسانههای خارجی هم مورد توجه قرار گرفته، طراح طنازی روی سر گرگ روسری سر کرده و دو شیشه شیر به دستش داده است.
بساط تمسخر و استهزای ایران مهیا شده و حالا هر کس سر سوزن ذوقی داشته باشد از این سفره بهرهای خواهد برد. در پس این شوخیها و لطیفهها پرسشهای مهمی نهفته است و حذف اندام شیردهی یک گرگ فرصت خوبی است تا سوالاتی درباره ماهیت فهم مسوولان صدا و سیما از مخاطبان خودش را مطرح کنیم.
آیا از نظر آنها بینندگان با دیدن نقاشی یک گرگ در حال شیر دادن به بچههایش تحریک میشوند و به گناه میافتند؟ آن نقاشی چه آسیبی به چه کسی میزده و چه قانونی را زیر پا میگذاشته؟
آن لحظهای که در آن لوگو دست بردند فکر میکردند تنها منبع مردم صدا و سیماست و امکان دستیابی به اصل تصویر برای هیچ کس مهیا نمیشود؟ آیا امکان پیشبینی این رسوایی برای آن مسوولی که دستور این کار را داده، سخت و دشوار بوده؟ اصلا ساختاری که یک نفر را مجبور میکند برای حفظ جایگاهش چنین کاری کند و برای اینکه بهانه به دست کسی ندهد و راه را بر خطر ببندد یک نقاشی را سانسور کند در این آشفته بازار و ماهوارهها و شبکههای مجازی، ما را به کجا خواهد رساند؟
چند روز پیش در همین روزنامه اعتماد نوشته بودیم برای جلب اعتماد مردم به صدا و سیما باید آن را از تک صدایی خارج کرد تا برای گروههای منتقد هم مجال طرح بحث فراهم شود تا دیگر کسی محتاج صدای بیگانه نشود. اما پیام سانسور نقاشی این گرگ برای ما این است که خیلی پرتیم از اصل ماجرا. وقتی مادگی یک گرگ سانسور میشود توقع داریم حرفهای اصلاحطلبان مطرح شود و صدای منتقدان شنیده شود؟
در چنین فضایی ما که مینشینیم به این فکر میکنیم که چگونه میشود اعتماد از دست رفته را به این رسانه بازگرداند و در میدان رقابت صدها شبکه ماهوارهای مردم را به رسانه ملی ترغیب کنیم، بیشتر از همه سرافکنده میشویم. در ساختار قضایی ایران یک اتهام هست به نام اقدام علیه امنیت ملی، کاش اقدام علیه آبروی ملی هم یک جرم تلقی میشد و با هر کسی که زمینه استهزای نام کشورش را فراهم میکرد در هر رتبه و مقامی برخورد قضایی میشد.
آن لحظهای که در آن لوگو دست بردند فکر میکردند تنها منبع مردم صدا و سیماست و امکان دستیابی به اصل تصویر برای هیچ کس مهیا نمیشود؟ آیا امکان پیشبینی این رسوایی برای آن مسوولی که دستور این کار را داده، سخت و دشوار بوده؟ اصلا ساختاری که یک نفر را مجبور میکند برای حفظ جایگاهش چنین کاری کند و برای اینکه بهانه به دست کسی ندهد و راه را بر خطر ببندد یک نقاشی را سانسور کند در این آشفته بازار و ماهوارهها و شبکههای مجازی، ما را به کجا خواهد رساند؟
چند روز پیش در همین روزنامه اعتماد نوشته بودیم برای جلب اعتماد مردم به صدا و سیما باید آن را از تک صدایی خارج کرد تا برای گروههای منتقد هم مجال طرح بحث فراهم شود تا دیگر کسی محتاج صدای بیگانه نشود. اما پیام سانسور نقاشی این گرگ برای ما این است که خیلی پرتیم از اصل ماجرا. وقتی مادگی یک گرگ سانسور میشود توقع داریم حرفهای اصلاحطلبان مطرح شود و صدای منتقدان شنیده شود؟
در چنین فضایی ما که مینشینیم به این فکر میکنیم که چگونه میشود اعتماد از دست رفته را به این رسانه بازگرداند و در میدان رقابت صدها شبکه ماهوارهای مردم را به رسانه ملی ترغیب کنیم، بیشتر از همه سرافکنده میشویم. در ساختار قضایی ایران یک اتهام هست به نام اقدام علیه امنیت ملی، کاش اقدام علیه آبروی ملی هم یک جرم تلقی میشد و با هر کسی که زمینه استهزای نام کشورش را فراهم میکرد در هر رتبه و مقامی برخورد قضایی میشد.
۰