نمایش "رومولیت" و ارواح بیعرضه
نمایش رومولیت، برداشتی آزاد از نمایشنامه رومئو و ژولیت است که کارگردان آن، آقای کوشکی، با تغییر در سیر روایت و ایجاد فضایی طنز با استفاده از رخدادهای تراژیک نمایشنامه، با حذفواضافههایی در کاراکترها و متن و تغییر مسیر نمایشنامه سعی در خلق فضایی تازه دارد، تا اینگونه دنیای نمایشی خود را خلق کند.
کد خبر :
۵۵۶۳۸
بازدید :
۱۳۵۷
نمایش رومولیت، برداشتی آزاد از نمایشنامه رومئو و ژولیت است که کارگردان آن، آقای کوشکی، با تغییر در سیر روایت و ایجاد فضایی طنز با استفاده از رخدادهای تراژیک نمایشنامه، با حذفواضافههایی در کاراکترها و متن و تغییر مسیر نمایشنامه سعی در خلق فضایی تازه دارد، تا اینگونه دنیای نمایشی خود را خلق کند.
استفاده از طراحی صحنه
در این نمایش در انتهای صحنه با گردونهای روبهرو هستیم که در کنارههای خود دارای برجهایی است، با پل چوبی معلق در طول آن (که تابوت ژولیت نیز خواهد شد) و دیوارهای شفاف و شیشهمانند که دیدار رومئو و ژولیت و اتفاقات، آشنایی، عشقورزی، جدایی و بهکنشدرآمدن همه را ممکن میکنند؛ پلی چوبی که دیدار و وصل این دو را میسر میکند و دیواره شیشهای که ظرافت و صداقت این عشق را از خود عبور و در دید مخاطب قرار میدهد، اما پل چوبی در آخر در کنار گردونه که خود مانند گردونه شانس و سرنوشت، محتوای قسمتی از تراژدی را نمایان میکند، در انتها به گرداب مرگ و هیولایی تبدیل میشود که ژولیت را در خود فرومیبرد و گاه این گردونه فضا و دیوار قصری را نمایان میکند که نگهبانان بر برجها یا درون آن به نگهبانی و سخنگفتن میپردازند که هرچند قسمت زیادی از این سخنها ناتوان در ایجاد فضاسازی و معنا بود، اما باز این گردونه در فضاسازی و ایجاد کنش و انتقال مفاهیم نمایش و تبیین روابط موجود در نمایش مفید و مؤثر بود و توانایی کارگردان را در خلق و استفاده صحیح از آن، در کنار بهکارگیری موسیقی خوب نمایش یادآور میشود.
معادلسازی و حذف کاراکتر
کوشکی با حذف راهب که در نمایشنامه اصلی داستان را بهنوعی به سوی تراژدی به پیش میبرد و نادیدهگرفتن اینکه رومئو از طریق این راهب با ژولیت به عقد پنهانی درآمده و...، برای رسیدن به فضا و خلق دنیایی با شاخصههای فردی خود، ارواح یا جنهایی از سرزمین تاریکی را اضافه کرده است تا بر بار تراژیک و افسانهای و شاعرانه آن، با استفاده از استعارههای نور و تاریکی که در متن اصلی است شاخصه تاریکی را پررنگتر و به نمایش فضایی وهمانگیز اضافه کند، اما در پایان نمایش در پس این نگرش، هدفی که غنای نمایش را منجر شود و نوع روایتها را به کنشهای تازه در راستای جذابیت و خدمت به فضای نمایش که باید باشد، مشاهده نمیکنم و این اضافهشدن در سطح یک تدبیر صحنهای باقی میماند.
این تغییر بهنوعی رفتار و تعاملات و درونیات روحی و روانی شخصیتهای نمایش را که در سطحی رئال و انسانی دنبال میشود نادیده میانگارد و موجب عدم درک و رابطه صحیح مخاطب در برقراری رابطه عاطفی با کلیت نمایش و کاراکترها میشود.
این روند در استفاده از خردهداستانهایی که در متن اصلی وجود دارد نیز در این نمایش به چشم میخورد، عدم درک و پرداخت صحیح علاقه رزالین و رومئو که در تقابل با ژولیت بهگونهای نادیده گرفته میشود، (تا شخصیت رومئو به پیشزمینه ذهنی مخاطب واگذار شود و نه آنچه در متن اصلی هوشیارانه بسترساز اهمیت عشق رومئو به ژولیت میشود) و مرگ مرکوتیو که در ادامه، حرکت خشونتبار و انتقامجویانه رومئو که مرگ تیبالت را در پی دارد، بر اثر حذف روایتهایی از متن و افزودن ذهنیت شخصی کارگردان به شکل اجرائی نمایش آنگونه که باید روایت صحنهایاش به ثمربخشبودن در فضای کلی نمایش نمیانجامد، هرچند در مقام اول، وفاداری به شاکله اصلی متن نمایش و در ادامه تمهیدات صحنهای در کنار بازیهای نسبتا موفق، نمایش را زنده نگاه میدارد.
تغییر پرستار در متن اصلی بهعنوان دایه که هرچند در معنی تحتاللفظی همسو باشند، اما از نظر روابط دراماتیک بار معنایی مختلفی را میتواند بههمراه داشته باشد که برای پوششدادن و زمینهسازی ورود ارواح جز به رابطه ناهمگون و بیمحتوا نمیانجامد که فقط زنگوله را به صدا درمیآورد یا بهنوعی با دیالوگهای بیکنش و انگیزه که منجر به حرکتی نمایشی شود روایتگر سادهای است که شاید با طنازی در حرکت و لحن، (و یادآوری داستانگونهای از پاریسِ دلباخته ژولیت)، چون دیالوگهای مرکوتیو سعی در ایجاد فضایی طنزگونه دارد.
دایه رابط بین ارواح و ژولیت میشود تا رابطهای را برقرار کند و باعث کامروایی رومئو و ژولیت شود. در این لحظه ما با تغییر مسیر روایت روبهرو میشویم که مخاطب را برای ایجاد فضای خلاقانه آماده میکند، اما این خلاقیت به ثمر نرسیده، به سرانجام نمیرسد و این رابطه بهگونهای که معلوم نمیشود از توان ارواح ناکارآمد خارج و تراژدی بعد از کشوقوسی بیسرانجام به مسیر خود بازمیگردد و ژولیت و رومئو به سرنوشت محتوم خود میپیوندند.
ایندر حالی است که حضور ارواح اضافهشده در شرایط کنونی جز ایجاد فضایی وهمانگیز خدمتی به نمایش نمیکند؛ حرکتی در سطح که توان کاملکردن خود را در نمایش ندارد. هرچند وجود این ارواح توان ایجاد پایانی متفاوت را بهنوعی تازه بهجز تراژدی در خود داشت که اینگونه نمایش آقای کوشکی بهنوعی به دنیای دیگرگونه راه مییافت و بیشک به غافلگیری مخاطب میانجامید تا با تغییر مسیر روایت نمایش سرنوشت تازهای برای رومئو و ژولیت رقم بخورد.
۰