صنعت سرگرمی‌سازی مجازی

صنعت سرگرمی‌سازی مجازی

ماهواره و اینترنت هم البته موثرند و راه رسم غیبت مدرن را یاد می‌دهند لیکن کسی که خلقیات این مردم را نشناسد از این کامنت‌ها و پست‌ها و توییت‌ها نگران می‌شود، یا مثل بعضی‌ها که در خارج نشسته‌اند به طمع خام می‌افتند، غافل از اینکه اینجا کلمات نه تنها آن بار معنای سیاسی ندارند بلکه مثل تنقلاتند.

کد خبر : ۵۷۳۹۶
بازدید : ۶۸۴
صنعت سرگرمی‌سازی مجازی سید علی میرفتاح | از فرهنگ‌های دیگر مردم دنیا بی‌خبرم، اما در مورد خودمان به تجربه دریافته‌ام که بحث‌های سیاسی‌ای که مردم باهم می‌کنند، «بحث سیاسی» نیست و حرف‌های بوداری که به هم می‌زنند، معنا و مفهومی سیاسی را منتقل نمی‌کنند.
ظاهر حرفم کمی تند و چه‌بسا توهین‌آمیز است می‌ترسم خوانندگان کرگدن‌نامه را نیز برنجاند، اما اگر دو، سه دقیقه دل به حرفم بدهید می‌بینید که منظور بدی ندارم و اتفاقا دارم از یک سوءتفاهم مقدر جلوگیری می‌کنم.
اوایل انقلاب که شیرینی بحث سیاسی زیر دندان عوام‌الناس مزه کرده بود و بحث سیاست به کوچه و بازار آمده بود، امکان نداشت وارد محفلی شوید و صحبت‌هایی از بنی‌صدر و هاشمی و بهشتی و مدنی نشنوید. داخل تاکسی، اتاق انتظار پزشک و توی صف ارزاق که سهل است، مردم حتی در پنهانی‌ترین مراوده‌های خود نیز بحث نیک و بد سیاستمداران نامدار را سر می‌انداختند، غالبا هم کارشان به دلخوری و کدورت و قهر و دعوا می‌کشید.
احتمالا فیلمسازان و قصه‌نویسان بتوانند صحنه‌هایی از آن دوره را برای نسل‌های بعد گزارش کنند، اما اگر خوب نگاه کنید می‌بینید که همین الآن هم تکه‌های سفت و محکمی از آن عادت پیشین به زندگی و کار و بارمان چسبیده و همراه دایمی‌مان شده.
آن نُقل سیاسی که چاشنی محافل ایرانی شد، هنوز هم بعد از دهه‌ها کام‌مان را شیرین می‌کند و حال‌مان را جا می‌آورد، هر چند گذشت ایام پخته‌ترمان کرده و بار احساسی و عاطفی، حتی عقیدتی چنین گفت‌وگو‌هایی را به حداقل رسانده. مهم نیست همدیگر را می‌شناسیم یا نه، توجهی به این نداریم که از یک طبقه‌ایم یا نیستیم، چندان محل اعتنا نیست که تا کجا و کی قرار است کنار هم بمانیم، چیزی که اهمیت دارد این است که حالا که دور هم نشسته‌ایم فرصت را باید غنیمت بشمریم و سیاست را دانسته و ندانسته، قاطی اخبار راست و دروغ روی دایره بریزیم و از هم زدنش لذت ببریم.
در این‌باریکه مجال استدلال و مطول‌گویی ندارم، اما حقیقت این است که جوهر بحث‌های سیاسی در ایران به‌شدت شبیه غیبت است. مال الآن هم نیست. از زمان مشروطه چنین غیبت‌های باکلاسی به فرهنگ عامیانه راه یافت پس از افت و خیز‌های فراوان تبدیل به رویه شد.
غیبت به لحاظ اخلاقی نکوهیده است، متدینین نیز آن را در عداد ذنوب لایغفر شمرده‌اند، اما جدای از آن غیبت، بیشتر یک‌نوع سرگرمی کم‌هزینه است و می‌تواند به جذاب‌ترین شکل ممکن وقت را بکشد. می‌توانیم کله و پاچه رفیقی، قوم و خویشی، همکاری، همسایه‌ای را بار بگذاریم و با دیگران وقت بگذرانیم؛ یقینا قلب‌مان مکدر می‌شود، تصویر شخص غایب نیز در ذهن‌مان مخدوش می‌شود، اما در عین حالی وقتی با غایب روبرو می‌شویم خودمان را به کوچه علی‌چپ می‌زنیم، شروع به خوش و بش می‌کنیم انگار نه انگار که حرفی زده شده و خباثتی در میان بوده.
یادتان هست تا یکی دو دهه قبل در میتینگ سبزی‌پاک‌کنی چه اتفاقی می‌افتاد؟ زن‌ها دور هم می‌نشستند و بی‌اعتنا به بار مفهومی کلمات جملاتی را با هم رد و بدل می‌کردند. مرد‌ها هم موقع گعده همین کار را می‌کردند. اینجا اگر بخواهیم سختگیری کنیم و وزن دقیق کلمات را محاسبه کنیم و مو از ماست گفت‌وگو‌کننده‌ها بکشیم به بیراهه می‌رویم و چیزی دستگیرمان نمی‌شود.
اگر از این فرهنگ خبر نداشته باشیم فکر می‌کنیم بین اهالی یک محل جنگ است و فامیل به زودی با بیل و کلنگ به جان هم می‌افتند. اما نه‌تن‌ها به جان هم نمی‌افتند بلکه شب‌ها به دیدن هم می‌روند و در معیت هم تخمه می‌شکنند و مشترکا اسم و رسم دیگری را به غیبت می‌نشینند. در بعضی محافل و مجالس، کلمات از مقام اصلی خود نزول می‌کنند و تبدیل به آجیل و شب‌چره می‌شوند و ملت از دندان‌دندان کردن‌شان لذت می‌برند.
دهه شصت یکی که از خارج آمده بود گفته بود من با هر کس می‌نشینم دلش پر است، همه را از دم بد می‌گوید، حرف‌های ضدانقلابی می‌زند و معتقد است همه سرتا پا یک کرباسند و...، اما روز راهپیمایی و انتخابات و مشارکت سیاسی که می‌شود می‌بینم همه این‌ها در صف اول ایستاده‌اند و شعار می‌دهند و حمایت می‌کنند و... سر مسائل اعتقادی هم همین است.
تحت تاثیر ماهواره و اینترنت گاهی می‌شنویدم که بعضی از عوام‌الناس حرف‌هایی خطرناک می‌زنند و اشاره به نگفتنی‌ها می‌کنند. کسی از ماهیت «غیبت» خبر نداشته باشد حکم کلی صادر می‌کند و داد می‌زند که ایمان و امان به سرعت برق رفته و سیل ماهواره همه را با خود برده، غافل از اینکه این‌ها همه جزو صنعت سرگرمی‌سازی است، اعتباری هم ندارد.
کافی است قدری صبر کنیم و مثلا موقع اربعین مسابقه مردم را در زیارت با پای پیاده به تماشا بنشینم... اتفاقی که امروز افتاده این است که آن سبزی پاک کردن همسایه‌ها، آپ‌گرید شده و به کانال‌های تلگرامی راه پیدا کرده و آن غیبت‌های بی‌هزینه تبدیل به پست و کامنت شده و علی‌العجاله سرملت را به خود گرم کرده است.

ماهواره و اینترنت هم البته موثرند و راه رسم غیبت مدرن را یاد می‌دهند لیکن کسی که خلقیات این مردم را نشناسد از این کامنت‌ها و پست‌ها و توییت‌ها نگران می‌شود، یا مثل بعضی‌ها که در خارج نشسته‌اند به طمع خام می‌افتند، غافل از اینکه اینجا کلمات نه تنها آن بار معنای سیاسی ندارند بلکه مثل تنقلاتند.
نمی‌گویم صددر‌صد بی‌ضررند. چه‌بسا در این روزگار بهتر این است که از آن پرهیز کنیم، اما عرضم این است که جدی نگیریم. جدی گرفتن این حرف‌ها دقیقا مثل این می‌ماند که در تاکسی بین هفتم تیر تا ولیعصر بحثی را نصف و نیمه بشنویم و بعد نگران شویم که‌ای داد،‌ای هوار، ای... قدری صبر کنیم، از ولیعصر تا توحید مسیر تازه‌ای در بحث گشوده می‌شود.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید