فیلم "ارثی" و ارواحی که مخاطب را میخکوب میکنند
ساده است که متوجه شد چرا «ارثی» (Hereditary) برای پخش در سانس نیمه شب جشنواره فیلم ساندنس انتخاب شده بود. این یک فیلم هیجانی در باب ماوراالطبیعه است که شما را میخکوب میکند، تمام آن در مورد خانوادهایست که به خاطر ارواح از هم جدا شدهاند، و پر از چیزهاییست که تماشای آن در خانه باعث میشود به آن لقب بهترین فیلم ترسناک هفته را دهیم.
کد خبر :
۵۸۵۸۰
بازدید :
۴۲۵۸
ورایتی | اُوِن گلیبرمن، ساده است که متوجه شد چرا «ارثی» (Hereditary) برای پخش در سانس نیمه شب جشنواره فیلم ساندنس انتخاب شده بود. این یک فیلم هیجانی در باب ماوراالطبیعه است که شما را میخکوب میکند، تمام آن در مورد خانوادهایست که به خاطر ارواح از هم جدا شدهاند، و پر از چیزهاییست که تماشای آن در خانه باعث میشود به آن لقب بهترین فیلم ترسناک هفته را دهیم (به جز آن که، در مورد این فیلم، آن چیزها خیلی هم هنرمندانه از آب درآمده است).
این فیلم جن گیری و اجسام عجیب و متحرک دارد. این فیلم اجساد بدون سر و مورچههای سرگردان (به جای، میدانید، مگسها) را هم در خود جای داده است. در این فیلم شاهد ملاقاتهایی از جانب موجوداتی از دیار باقی هم هستیم، موجوداتی که برهنه در یک جا میایستند و به گونهای نیشخند میزنند که از تمامی فیلمهای سری «توطئه آمیز» (Insidious) هم توطئه آمیزتر است. (وقتی برای اولین بار چشمم به اولین روح افتاد، حقیقتا حس کردم که چیزی از درون من عبور کرد.)
سوال من این است: چرا «ارثی» در رقابت مربوط به آثار درام ساندنس شرکت نکرده است؟ به نظر میرسد که دست اندرکاران این جشنواره هم درست به مانند آکادمی اسکار همان پیش داوریهای ضد ژانر همیشگی را دارند. آنها شاید «ارثی» را مشاهده کردهاند و با خود گفتهاند: خیلی خوب ساخته شده، ولی در نهایت، این هم «صرفا» یک فیلم ترسناک است.
سوال من این است: چرا «ارثی» در رقابت مربوط به آثار درام ساندنس شرکت نکرده است؟ به نظر میرسد که دست اندرکاران این جشنواره هم درست به مانند آکادمی اسکار همان پیش داوریهای ضد ژانر همیشگی را دارند. آنها شاید «ارثی» را مشاهده کردهاند و با خود گفتهاند: خیلی خوب ساخته شده، ولی در نهایت، این هم «صرفا» یک فیلم ترسناک است.
ولی از برخی جهات، به هر صورت، «ارثی» میتواند جذابترین فیلمی باشد که من امسال در جشنواره ساندنس مشاهده کردهام. هیچ داستانی که در مورد ارواح است کاملا بدیع نیست، ولی «آری آستر» (Ari Aster)، که نویسنده و کارگردان این اثر به عنوان اولین فیلم خود بوده، داستان یک خانواده را بیان کرده که به خاطر صدمات روانی به انحطاط کشیده شدهاند و در آن ارواح چیزی بیشتر از «استعاره»های صرف هستند، و فقط در فیلم نیستند تا شما را به وجد بیاورند. آنها بخشی از داستان اثر هستند. آنها مجاری انتقال تلنگرها از یک نسل به نسل بعدی هستند.
«ارثی»، که توزیع آن بر عهده کمپانیای ۲۴ (A۲۴) بوده است، قطعا میتواند در سینماهای زنجیرهای مگاپلکس موفق ظاهر شود، جایی که میتواند تماشاگران زیادی را به خود جذب کند. ولی چیزی که مخاطبان در مورد این فیلم خواهند فهمید، آن است که بر خلاف اکثر فیلمهای ترسناک گیشهای این روزها، این یکی آن محتوای کافی را دارد که در کنار لحظات ترسناکاش در معرض نمایش قرار دهد.
این فیلم دست روی چیزی میگذارد که پرمایه است: نحوهای که آسیبهای روانی و احساسی تبدیل به بخشی از روح یک خانواده میشود، و به شکلی که انگار… یک روح است، منتقل میشود. مهم نیست که دیدگاه شما در رابطه با موضوع فعالیتهای ماوراالطبیعه چگونه باشد، چرا که این فیلم یک درام است که در مورد ارتباط ارواح والدین یک فرزند با اوست.
فیلم با سکانسی مرتبط با صبح یک روز خاکسپاری آغاز میشود: «آنی گراهام» (با بازی «تونی کالت»)، یک هنرمند گالری که مینیاتورهای تو در تو از اتاقها را میسازد، آماده دفن مادرش میشود، کسی که بعدا متوجه میشویم یک مشکل شخصیتی جدی داشته است. آنی با «استیو» (با بازی «گابریل بایرن») که فردی اخمو و سیبیلو است ازدواج کرده، و آنها دو بچه نیز دارند: «پیتر» (با بازی «الکس وولف»)، یک نوجوان بداخلاق و معتاد به ماری جوانا، ولی خوشتیپ که تقریبا با رفقایش سنخیت چندانی ندارد، و خواهر کوچک او، «چارلی» (با بازی «میلی شاپیرو»)، یک دختر دست و پا چلفتی که اندوه او را میتوان از ویژگیهای کج و معوج و حالت تسخیرشدهاش فهمید، خصوصا چشمان گود افتاده او که به نظر متعلق به فردی با چند دهه سن بیشتر است.
فیلم با سکانسی مرتبط با صبح یک روز خاکسپاری آغاز میشود: «آنی گراهام» (با بازی «تونی کالت»)، یک هنرمند گالری که مینیاتورهای تو در تو از اتاقها را میسازد، آماده دفن مادرش میشود، کسی که بعدا متوجه میشویم یک مشکل شخصیتی جدی داشته است. آنی با «استیو» (با بازی «گابریل بایرن») که فردی اخمو و سیبیلو است ازدواج کرده، و آنها دو بچه نیز دارند: «پیتر» (با بازی «الکس وولف»)، یک نوجوان بداخلاق و معتاد به ماری جوانا، ولی خوشتیپ که تقریبا با رفقایش سنخیت چندانی ندارد، و خواهر کوچک او، «چارلی» (با بازی «میلی شاپیرو»)، یک دختر دست و پا چلفتی که اندوه او را میتوان از ویژگیهای کج و معوج و حالت تسخیرشدهاش فهمید، خصوصا چشمان گود افتاده او که به نظر متعلق به فردی با چند دهه سن بیشتر است.
«چارلی» خیره میشود، به پیادهرویهای حوصله سربر میرود و تکههای شکلات را با ولع میخورد. او همچنین ارواح را میبیند، مثل آن روح عجیبی که در مراسم خاکسپاری چشم او را میگیرد، روحی که خوشحال به نظر میرسد.
شاید «چارلی» با دیار باقی در ارتباط باشد، ولی فیلم بعدتر از رابطه «آنی» با مادر فقیدش پرده بر میدارد، کسی که در جعبههایش که در اتاق زیرشیروانی است کتابهای قدیمی و گرد و خاک گرفتهای مرتبط با «روحانیت» وجود دارد. ما وقتی متوجه میشویم که مادر او واقعا چه کسی بوده که «آنی» در گروهی پشتیبان که برای سوگواری آمده است مونولوگی را بر زبان خود جاری میکند که پرده از شخصیت حقیقی و مخرب مادرش و تاثیری که او روی خانواده داشته برمیدارد.
شاید «چارلی» با دیار باقی در ارتباط باشد، ولی فیلم بعدتر از رابطه «آنی» با مادر فقیدش پرده بر میدارد، کسی که در جعبههایش که در اتاق زیرشیروانی است کتابهای قدیمی و گرد و خاک گرفتهای مرتبط با «روحانیت» وجود دارد. ما وقتی متوجه میشویم که مادر او واقعا چه کسی بوده که «آنی» در گروهی پشتیبان که برای سوگواری آمده است مونولوگی را بر زبان خود جاری میکند که پرده از شخصیت حقیقی و مخرب مادرش و تاثیری که او روی خانواده داشته برمیدارد.
دروغ نیست اگر بگویم که این سخنرانی - و بازی «تونی کالت» - گویی از قلب دوران «اینگمار برگمان» (Ingmar Bergman) بیرون آورده شده است. این آکنده از شکنجهایست که در زندگی با آن سوخته و ساخته شده است، و اگرچه «آنی» به وضوح نفرت خود از مادرش را بیان میدارد، ولی شیاطین، این طور که به تصویر کشیده میشود، در او نمودی ندارند.
کاتالیزگر دراماتیک «ارثی» - اتفاق هولناکی که آن را به جایی میبرد که هرگز انتظارش را نداشتهاید - زمانی خود را نشان میدهد که «پیتر» مجبور میشود تا «چارلی» را با خود به یک مهمانی مختص بچههای دبیرستانی ببرد. هیچ شکی نیست که اتفاقاتی که پس از آن رخ میدهد از آن دست اتفاقاتی است که فقط در دنیای فیلمها شاهدش هستیم، ولی با این حال چنان پس لرزههایی ایجاد میکند که شما را سوار بر موج به سمت گردآبی از تلاطم و نگرانی و ترس میبرد.
کاتالیزگر دراماتیک «ارثی» - اتفاق هولناکی که آن را به جایی میبرد که هرگز انتظارش را نداشتهاید - زمانی خود را نشان میدهد که «پیتر» مجبور میشود تا «چارلی» را با خود به یک مهمانی مختص بچههای دبیرستانی ببرد. هیچ شکی نیست که اتفاقاتی که پس از آن رخ میدهد از آن دست اتفاقاتی است که فقط در دنیای فیلمها شاهدش هستیم، ولی با این حال چنان پس لرزههایی ایجاد میکند که شما را سوار بر موج به سمت گردآبی از تلاطم و نگرانی و ترس میبرد.
«پیتر» هم شروع به دریافت علائمی از طرف ارواح میکند، و بیشتر از آن، از سوی کسی که مرده است. «آنی» هم توسط یکی از اعضای مهربان و صمیمی گروه پشتیبانی به نام «خوان» (با بازی «آن داود»)، به دنیای جن گیری کشیده میشود. آنها خیلی زود ندای پیش به سوی مرگ را سر میدهند.
مخاطبان، البته، سعی میکنند تا تمامی این تکهها و اتفاقات را کنار هم بچیندد، ولی چیزی که نمیتوانند حدس آن را بزنند (حداقل، تا آن موقع) آن است که دیار باقی در «ارثی»، صرفا یک نمایش پر زرق و برق با حضور ارواحی با لباسهای قشنگ که توسط فیلمسازی باهوش ساخته شده تا شخصیتها (و مخاطبان) را بترساند، نیست.
مخاطبان، البته، سعی میکنند تا تمامی این تکهها و اتفاقات را کنار هم بچیندد، ولی چیزی که نمیتوانند حدس آن را بزنند (حداقل، تا آن موقع) آن است که دیار باقی در «ارثی»، صرفا یک نمایش پر زرق و برق با حضور ارواحی با لباسهای قشنگ که توسط فیلمسازی باهوش ساخته شده تا شخصیتها (و مخاطبان) را بترساند، نیست.
چیزی که ما میبینیم آن است که دیار باقی از لحاظ احساسی چگونه زمان و مکان را تصرف میکند. نقش آفرینی «کالت» سرسام آور است.
او نقش «آنی» را به عنوان زنی ایفا میکند که شروع به نشان دادن آن حس خشم و گناه که سالها زیر خاکستر بوده میکند. این به نوعی از وجود او بیرون میریزد، گویی که او «تسخیر شده» است، و واقعا هم چنین است، ولی توسط چه یا که؟ ترس و خشونتی که به طور مخفیانه او را تسخیر کرده در قالب ارواحی که قبل از او آمدهاند نشان داده میشود، ولی حالا در قالب کسی ظهور کردهاند که در واقع خود اوست.
یک داستان در مورد ارواح به یک خانه تسخیر شده نیاز دارد، و «ارثی» هم یک خانه تسخیر شده بسیار عالی را در خود جای داده است. خانواده «گراهام» در یک خانه کوهستانی بسیار دلربا و ایزوله زندگی میکنند (به مانند یکی از آن استراحتگاههای مربوط به اسکی با شیشههای زنگ زده) که در کوهپایه قرار دارد و به نظر در حومه شمال غربی پسیفیک قرار دارد. (البته فیلم در اصل در ایالت یوتا فیلمبرداری شده است.)
یک داستان در مورد ارواح به یک خانه تسخیر شده نیاز دارد، و «ارثی» هم یک خانه تسخیر شده بسیار عالی را در خود جای داده است. خانواده «گراهام» در یک خانه کوهستانی بسیار دلربا و ایزوله زندگی میکنند (به مانند یکی از آن استراحتگاههای مربوط به اسکی با شیشههای زنگ زده) که در کوهپایه قرار دارد و به نظر در حومه شمال غربی پسیفیک قرار دارد. (البته فیلم در اصل در ایالت یوتا فیلمبرداری شده است.)
این مکان دارای اتاقها و سالنهای زیادی است، مثل آن جایی که «آنی» در آن مینیاتورهای اتاق شکل خود را با مشقت فراوان میسازد، و همچنین یک اتاق زیر شیروانی هم در این عمارت وجود دارد (از همانهایی که در موردش میگویند، به داخل آن نرو…)، بنابراین این عمارت هم میتواند خودش را به عنوان یک لوکیشن جالب گوتیک و شیطانی مطرح کند. با این حال این خانه همچنین گذشته خانواده را به خوبی نشان میدهد و مشخص میکند که وضع مالی خانواده در گذر زمان همیشه در حدی متوسط بوده است.
«آری آستر» به آرامی و با ژرف اندیشی اثر را کارگردانی میکند، فیلم را از تمامی آن زرق و برقهای معمول فیلمهای ترسناک پاکسازی میکند. به جای آنها، او مکانهای ترسناک متناسبی را برای مخاطبان پدید میآورد تا در آن غرق شوند.
او همچنین برخی الهامات ماهرانه را نیز در اثر در معرض نمایش قرار میدهد. یک توطئه در «ارثی» وجود دارد که به شما تکههای ترسناک جالبی را میدهد که میتواند یادآور آنهایی باشد که از «بچه رزماری» (Rosemary's Baby) به یاد دارید. روشی که فیلم از آن برای القای نشانههای مختلف از طرف ارواح به شخصیتها استفاده میکند خیلی شبیه به حال و هوای «درخشش» (The Shining) است.
او همچنین برخی الهامات ماهرانه را نیز در اثر در معرض نمایش قرار میدهد. یک توطئه در «ارثی» وجود دارد که به شما تکههای ترسناک جالبی را میدهد که میتواند یادآور آنهایی باشد که از «بچه رزماری» (Rosemary's Baby) به یاد دارید. روشی که فیلم از آن برای القای نشانههای مختلف از طرف ارواح به شخصیتها استفاده میکند خیلی شبیه به حال و هوای «درخشش» (The Shining) است.
همچنین به طور صریح در به تصویر کشیدن ارواح به عنوان یک نوع کالت هراسآور از فیلم «مرد حصیری» (The Wicker Man) الگوبرداری شده است. در «ارثی»، آنها آمدهاند تا ما را مضطرب کنند و بترسانند. ولی نگران کنندهترین چیز آن است که آنها در واقع خود «ما» هستیم.
منبع: سایت نقد فارسی
مترجم: دانیال دهقانی
مترجم: دانیال دهقانی
۰