مائدههای ایرانی
اگر مائدههای امروز ایران را نشناسیم و پیرامون آنچه آنها میاندیشند و میخواهند و آنچه ما میخواهیم گفتوگو نکنیم و تنها نسخه تجویزیمان، پخش اعترافات تلویزیونی برای بهاصطلاح تنبیه امثال او و آگاهیبخشی به نسل او و خانوادهها باشد، هم بر واقعیتها سرپوش گذاشتهایم و هم آب به آسیاب جریانهایی ریختهایم که به دنبال بهرهبرداری از مسائل زنان ایران برای دامنزدن به شکافها و در نهایت براندازی جمهوری اسلامی هستند.
کد خبر :
۶۰۲۲۴
بازدید :
۱۷۹۷
آذر منصوری | دخترانی در شبکه اجتماعی اینستاگرام میرقصند و مخاطبان هم مختارند که این رقص را ببینند یا اینکه نبینند. اما مشکل از جایی شروع میشود که این رقصها زیاد دیده میشود و به قولی به شاخهای اینستاگرام تبدیل میشوند.
موضوع رقص دختران البته اولین بار نیست که سوژه رسانهها میشود. همین چند ماه پیش بود که رقص و گلافشانی دخترکان در یکی از فرهنگسراهای شهر تهران و در حضور شهردار سابق این شهر به موضوع داغ رسانهها و به غائلهای برای حذف شهردار تهران تبدیل شد.
ظاهرا قرار است هر موضوعی که به نوعی به حوزه زنان در ایران برمیگردد، به اصلیترین مسئله کشور تبدیل شود و سر از ترندهای شبکههای اجتماعی درآورد. حال میخواهد موضوع پوشش زنان باشد یا رقصیدن آنها در شبکههای اجتماعی و... متغیر اصلی همه این اتفاقات زنان ایران هستند. بهراستی چرا چنین است؟
چرا واکنشها تا این حد نسبت به مسائل زنان ایران جدی میشود؟
چرا موضوع اعتراف از مائده هژبری تا این حد واکنشبرانگیز است؟
بیشتر بخوانید: ماجرای مائده، شاداب، الناز و کامی
سالهاست فعالان زنان ایران در باره شکافهای جنسیتی در ایران به عنوان یکی از شکافهای قابلتعمیم به حوزههای دیگر هشدار دادهاند.
وجود این تبعیضها علیه نیمی از جمعیت کشور در صورت بیتوجهی آثار و پیامدهای منفی خود را بر نیمه دیگر هم به جای خواهد گذاشت و کمکم این آثار به عریانترین شکل ممکن خود را بر جامعه ایران تحمیل خواهد کرد. ایراندر رتبه بندی شکاف جنسیتی، در بین ۱۴۵ کشور جهان در جمع ۱۰ کشور آخر دنیا قرار دارد.
معنی این عدد این است که بیش از نیمی از جمعیت کشور از انواع تبعیضها رنج میبرند. وقتی در کنار این تبعیضها محدودیت آنها را در انتخاب سبک زندگی حتی در مقایسه با نیمه دیگر نیز اضافه کنیم، طبیعی است باید منتظر حجمی از واکنشها در برابر این رویکرد باشیم. مائده هژبری همانطور که از نامش پیداست، در خانوادهای مذهبی متولد شده و ۱۷ سال بیشتر ندارد و در ایران نیز بزرگ شده است.
او هنوز طبق قانون کودک محسوب میشود. هنوز به بلوغ کامل فکری نرسیده است. او باور و تمایلاتی دارد شاید یکی از تمایلات او میل به دیدهشدن باشد؟ ما چه کردهایم برای آنکه مائدههایمان بیشتر دیده شوند؟
وقتی در جزئیترین مسئله مانند رفتن او به ورزشگاهها سالها مقاومت میشود؟ چه انتظاری از او داریم؟
چه برای مائدهها کاشتیم که امروز فصل برداشتمان باشد؟
طبیعی است عدهای در بیرون از مرزهای ایران و شاید هم داخل سالها است به دنبال اثبات ناکارآمدی جمهوری اسلامی هستند، اما چرا برای اثبات این ناکارآمدی مطالبات زنان ایران را نشانه گرفته اند و غائلههایی مانند چهارشنبههای سفید را راه میاندازند و در پی هر اعتراضی به دنبال دوختن ردایی برای خود و بزرگترهایشان هستند؟
آنها تلاش میکنند صدای فعالان زن ایران که به روشهای مسالمتآمیز به دنبال پیگیری مطالبات زنان هستند، به انزوا کشیده شود، تکلیف ما با آنها روشن است، اما احاله همه مسئله به خارج از مرزهای ایران و نگاه سلبی به این مطالبات نهتنها تلاش بیهودهای است که فقط صورتمسئله را به ناشیانهترین شکل ممکن پاک میکند، بلکه مقاومت در برابر انتخاب سبک زندگی به ویژه زنان و دختران امروز به پیدایش شکافهایی میانجامد که به طور مستقیم منافع ملی کشور را نشانه گرفته است.
اگر مائدههای امروز ایران را نشناسیم و پیرامون آنچه آنها میاندیشند و میخواهند و آنچه ما میخواهیم گفتوگو نکنیم و تنها نسخه تجویزیمان، پخش اعترافات تلویزیونی برای بهاصطلاح تنبیه امثال او و آگاهیبخشی به نسل او و خانوادهها باشد، هم بر واقعیتها سرپوش گذاشتهایم و هم آب به آسیاب جریانهایی ریختهایم که به دنبال بهرهبرداری از مسائل زنان ایران برای دامنزدن به شکافها و در نهایت براندازی جمهوری اسلامی هستند.
باید گفتوگو کنیم و راهی جز گفتوگو و پذیرش واقعیتهای جامعه برای پیچیدن نسخههای شفابخش نداریم.
۰