شرمنده که مزاحم شدم؛ یک هجوم نامه هوشمندانه از کنش‌ها

شرمنده که مزاحم شدم؛ یک هجوم نامه هوشمندانه از کنش‌ها

«شرمنده که مزاحم شدم» (Sorry To Bother You) یک هجونامه هوشمندانه از کنش‌ها و واکنش‌های نژادی در محل کار یک بازاریاب تلفنی سیاه پوست است، کسی که از یک صدای سفیدپوست برای رونق کسب و کارش استفاده می‌کند.

کد خبر : ۶۱۳۸۱
بازدید : ۲۰۸۸

Sorry to Bother You (شرمنده که مزاحم شدم)

کارگردان: Boots Riley

نویسنده: Boots Riley

بازیگران: Lakeith Stanfield, Tessa Thompson, Jermaine Fowle r

خلاصه داستان: «در یک نسخه متناوب از زمان حال در شهر اوکلند، یک بازاریاب تلفنی به نام کاسیوس گرین یک کلید جادویی به موفقیت حرفه‎ای را پیدا می‎کند که او را به درون یک جهان ترسناک و خوفناک سوق می‎دهد.
«شرمنده که مزاحم شدم» (Sorry To Bother You) یک هجونامه هوشمندانه از کنش‌ها و واکنش‌های نژادی در محل کار یک بازاریاب تلفنی سیاه پوست است، کسی که از یک صدای سفیدپوست برای رونق کسب و کارش استفاده می‌کند.
سپس جهش‌یافته‌های تلفیقی از انسان و اسب سر و کله‌شان پیدا می‎شود. اولین اثر کارگردانی شده به دست هنرمند سبک هیپ هاپ یعنی «بوتس رایلی» (Boots Riley) به بلندای نوآوری خلاقانه با نتایجی به شدت دیوانه‎وار می‌رسد که البته قصد و غرض آن‌ها کاملا واضح است: به مانند یک «پاتنی سوپ» (Putney Swope) با سبک و سیاق «مردم عزیز سفیدپوست» (Dear White People)، ادیسه جنون‌آمیز «رایلی» میلیون‌ها ایده دیوانه وار در هر لحظه دارد، و بیش از آن که آن‌ها را از دست بدهد، از آن‌ها استفاده می‌کند.
فیلم شرمنده که مزاحم شدم؛ یک هجوم نامه هوشمندانه از کنش‌ها

«رایلی» یک نسخه ابتدایی از این فیلمنامه را از طریق «مک سوئینی» سه سال پیش منتشر کرد، ولی «شرمنده که مزاحم شدم» به شدت و به طور واضح معاصرتر و امروزی‌تر از آن به نظر می‌رسد. خیال پرداز اوکلندی به نام «کاسیوس» (با بازی «لکیث استنفیلد» (Lakeith Stanfield) که هیچ گاه بهتر از این فیلم از او نقش آفرینی ندیده‌ایم) در یک گاراژ به همراه دوست دختر هنرمند و فعال خود یعنی «دیترویت» (با بازی «تزا تامسپون») زندگی می‎کند، و سعی می‌کند تا هر طور که شده چرخ زندگی‌اش را بچرخاند.
نگرش منفی‌بافانه و بیخیال او دقیقا با دنیای اطرافش همخوانی دارد، ولی مدتی زمان می‌برد تا او متوجه گستردگی کامل سیستمی شود که در حال بهره‌جویی از مکان زندگی اوست.
فیلم شرمنده که مزاحم شدم؛ یک هجوم نامه هوشمندانه از کنش‌ها

در یک سکانس ابتدایی، او سعی می‌کند تا به چرت و پرت گفتن راه خود را به کار بازاریابی تلفنی همراه کند، دروغ‌هایش باور می‌شود، و به هر ترتیبی که هست شغل را تصاحب می‌کند. (تائید صلاحیت از سوی رئیس بیخیال و خونسرد او، با بازی «رابرت لانگستریت» به این طریق صورت می‌گیرد: «تو شرایط اولیه را داری، و تو می‌توانی بخوانی.») مشخص است که رایلی برای فیلمسازی بلندپروازی‌های بزرگ زیادی داشته است و این از همان اولین لحظاتی که کاسیوس تماس اولش را برقرار می‌کند، و - به شکلی که حتی «میشل گاندری» (Michel Gondry) را هم وادار به لبخند زدن می‌کند - خودش را در موقعیتی می‌بیند که در اتاقی حضور دارد که در آن سوی آن مشتریان بی‌میل قرار گرفته‌اند.
گرفتاری‌ها همینطور پشت سر هم شروع به آمدن می‌کنند، تا جایی که یک همکار مسن‌تر در دفتر (با بازی «دنی گلاور») ایده استفاده از صدای سفیدپوست را تشریح می‌کند. «ویل اسمیت سفید پوست نه، این طوریست که آن‌ها خود را نگاه می‎‏کنند.» «کاسیوس» تصمیم می‌گیرد تا به این ایده شانسی بدهد، و ناگهان صدای «دیوید کراس» (David Cross) از دهان او خارج می‌شود. موفقیت!
فیلم شرمنده که مزاحم شدم؛ یک هجوم نامه هوشمندانه از کنش‌ها
صداگذاری شدن به طور تعمدی اسبابی برای پرت کردن حواس بوده، ولی برای آن نگاه طنز و خنده‌دار فیلم لازم بوده است («پتن اوزوالت» صداگذاری یک صدای سفیدپوست برای یک بازاریاب تلفنی دیگر که رتبه بهتری دارد را بر عهده گرفته). همان‌طور که «کاسیوس» تبدیل به «مامور اصلی» نیمه شب می‌شود، یکی از همتایان سیه چرده او این صدای سفیدپوست را تحت عنوان «چیز مزخرف شبیه به صدای عروسک خیمه شب بازی» عنوان می‌کند، یک راه هوشمندانه برای برچسب زدن به مسائل نژادی که به هویت سیاه پوستان در محل کار صدمه می‌زند.

ولی او خیلی دقیق‌تر از آن چیزیست که بقیه در فیلم بفهمند. با گذر زمان، «کاسیوس» موفق می‌شود تا توجه مدیر عامل چرب زبان خود یعنی «استیو لیفت» (با بازی «آرمی همر» (Armie Hammer)، یک انتخاب ایده‌ال برای شخصیت‌های منفی سفیدپوست) را به خود جلب کند، کسی که یک کمپانی مخفی با نام عجیب و ترسناک «بدون نگرانی» را اداره می‌کند. کاسیوس حس وفاداری و نگرانی را نسبت به حقوق همکاران خود و مصائب دوست دخترش در هنر‌های خیابانی دارد، ولی او خودش را درگیر وسوسه رئیسان می‌بیند، تا جایی که او وارد محدوده مسخره «عمو تام» می‌شود.
یک سکانس به شدت جنجال برانگیز جاییست که او مجبور می‎شود تا در مقابل دیدگان یک جمعیت که تقریبا می‌توان گفت: همگی‌شان سفیدپوست هستند یک نمایش هیپ هاپ داشته باشد؛ ولی او که در فری استایل کردن ماهر نیست، به ناچار رو به همان آواز‌های سیاه پوستی می‌آورد که البته با استقبال عموم هم مواجه می‌شود.

این فقط یک نمونه از الگوگیری‌های ویرانگر در سرتاسر داستان جنون‌آمیز «رایلی» است. این فیلم شاید داستان‌های فرعی‌اش کمی زیادتر از حد معمول باشد و شاید تمام جوک‌هایش به ثمر ننشیند، ولی پر از جزئیات درگیرکننده است که به شکلی درخشان با الهام‌گیری‌های اجتماعی با سرعتی برق آسا همراه می‌شوند، از برش‌های سرسام‌آوری از برنامه‌های تلوزیونی گرفته تا گوشواره‌های «تامپسون» که مدام عوض می‏‎شوند، که نغمه‌های فعالانه عالی را پدید می‎‏آورد («به گارد امنیت ملی بگو، که ما بمب هستیم»). «تامپسون»، البته، در «مردم عزیز سفیدپوست» نجوای عقلانیت بود، و اینجا هم تقریبا به شکلی مشابه صدای حقایق تلخ به شمار می‌رود.
فیلم شرمنده که مزاحم شدم؛ یک هجوم نامه هوشمندانه از کنش‌ها
او که همیشه لباسی یکسان بر تن دارد، به گروه زیرزمینی «چشم چپ» می‎پیوندد تا شرایط کاری ناعادلانه‌ای که توسط «بدون نگرانی» پدید آمده را از بین ببرد، خودش را در تضاد با دوست پسرش که به دنبال جلب رضایت رئیسان خود است قرار می‎دهد و درگیری کلیدی فیلم را ناشی می‌شود.

خب چه چیزی برای بیدار شدن یک سیاه پوست جوان سرمایه‌دار از خواب غفلت لازم است؟ اینجاست که آن جهش یافته‌های انسان و اسبی وارد ماجرا می‎شوند. بیش از توضیح دادن باعث لو رفتن آن پیچش‌های سورئال فیلم می‎شود که با گذر زمان بزرگ‌تر هم می‌شوند. نیت‎‌های واضح فیلم، و پیچ و تاب‌های فک برانداز آن، راه زیادی را برای صاف کردن برخی وصله‌های ناجور در این فیلم اول شگفت آور طی می‌کنند.
فیلم شرمنده که مزاحم شدم؛ یک هجوم نامه هوشمندانه از کنش‌ها

نیازی نیست که بگوییم، یک سال پس از آن که «بیرون برو» (Get Out) توانست تا ارتباطات نژادی را با مقیاسی درونی‌تر به نمایش دربیاورد، «شرمنده که مزاحم شدم» با جو و حال و هوای فعلی جور درمی‌آید. به مانند آن فیلم، این یکی هم یک سری اتفاقات مسخره را در مورد چالش‌هایی که آفریقایی آمریکایی‌ها در یک جامعه مصرفی که سفیدپوستان بر آن احاطه دارند را به تصویر می‎کشد، و شما را با این احساس تنها می‌گذارند که حتی مسخره‌ترین لحظات هم در خود رگه‌هایی از حقیقت دارند.
منبع: نقد فارسی
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید