وظیفهی اخلاقی کاستن از رنج حیوانات
شخصی را در نظر بگیرید که از همین استدلالها استفاده میکند تا عدم مداخلهاش را در یاری رساندن به کاستن از رنج انسانهای خاصی در دورهی قحطی یا پس از یک سونامی توجیه کند یا کسی را که از چنین استدلالهایی استفاده میکند تا بگوید ما نباید به کودک مبتلا به ذاتالریه آنتیبیوتیک بدهیم. چنین رویکردی که یادآور شخصیتهای مختلف [داستانهای] چارلز دیکنز است، به مثابه امری غیراخلاقی به سرعت رد میشود.
فرادید | در یکی از زمستان چند سال پیش، تصاویری فراموشنشدنی در فضای مجازی از یک خرس قطبی گرسنه منتشر شد که او را در حالت تقلا و دست و پا زدن در زمینهای شکارش در قطب شمال نشان میداد. یخ، به سبب گرمای زمین، نازک و شکننده شده بود و غذا نیز اندک بود. این ویدئو منبعی شد برای همدلی و احساس تعهد به این مخلوق بینوا؛ و حتی به فراخوان برای تلاشهای قویتر در جهت مبارزه با تغییرات آبوهوایی زمین منجر شد.
به گزارش فرادید، چنین حمایتی به نمایندگی از حیات وحش معمولاً بر گونههای جانوری و تاثیرات تغییرات آبوهوایی بر بقای حیوانات تمرکز دارد، تغییراتی که انسان موجب آنها بوده است؛ همچنین اینگونه حمایتها به سلامت و زیست راحت حیوانات توجه میکنند، زیرا زیستبومهایی (ecosystems) که حیوانات به آنها وابستگی دارند، دستخوش تغییرات شدیدی شدهاند.
بنابراین، ما باید برای نجات خرس قطبی کاری کنیم ـیعنی برای نجات گونههای خرس قطبی ـ آن هم با مبادرت به کاری که برای حفظ و نگهداری زیستبوم طبیعی این حیوان میتوان انجام داد. من کاملاً پشت چنین حمایتهایی میایستم و هرکس که دغدغهی آیندهی سیارهمان و ساکنانش را داشته باشد، باید همین کار را بکند.
پیتر سینگرِ فیلسوف، در کتاب «آزادسازی حیوانات »(1975) استدلال میکند که به لحاظ اخلاقی نادرست است که با حیوانات نا ـ انسان (non-human) به برخی شیوههای غیرانسانی (inhumane) برخورد کنیم. به عبارت دقیقتر، با حیوانات نباید به شیوهای برخورد کرد که موجب رنج آنها بشود.
حیوانات به عنوان موجودات حساس ـ موجوداتی که قادر به تجربه کردن لذت و درد هستند ـ علاقهای قابل دفاع و بدیهی و مشهود به دوری از درد و رنج غیرضروری دارند. سینگر از این بحث میکند که چه کسانی و چه چیزهایی باید در قلمرو دغدغههای اخلاقی ما جای بگیرند و از جرمی بنتام، فیلسوف قرن نوزدهمی، نقل قول میکند که پرسیده بود: «پرسش این نیست که آیا آنها میتوانند دلیل بیاورند یا آیا آنها میتوانند حرف بزنند؟ بلکه پرسش این است که آیا آنها میتوانند رنج بکشند؟»
سینگر با آنچه مفروضات «طرفداری از گونهها» (speciesist) مینامد، مخالفت میکند و استدلال میآورد که هیچگونه توجیه اخلاقی برای کماهمیتتر دانستن رنجی که حیوانات احساس میکنند، نسبت به میزان رنج مشابهی که انسانها احساس میکنند، وجود ندارد. او تصدیق میکند که شاید دلایل دیگری در کار باشند که زندگی انسان را در مقابل زندگی حیوان مرجح میدانند. اما در غیاب چنین تاملات اصولیِ متقاعدکنندهای، ما باید از ایجاد رنج در همهی مخلوقاتی که قادر به تجربه کردن رنج هستند، پرهیز کنیم.
نیاز به اینکه استدلالهای سینگر را باید با توجه به گرمای زمین اصلاح کرد و بهبود بخشید، از نظر من آشکار و بدیهی است. مطابق با اطلاق آموزهی فایدهگرایانه به سود رفاه و بهزیستی حیوانات ناانسان، رنج حیوانات باید به هنگام سنجیدن ارزشهای مبتنی بر سودمندیِ اعمال و رویههای گوناگون در نظر گرفته شود. اما از استلزامات تغییرات آبوهوایی یکی این است که گشترهی اعمالی که ممنوع و نهی ـ و به طور خاص، تجویز و توصیه ـ میشوند، با مراعات رنج حیوانات باید وسیعتر شود.
به نظر میرسد که نتیجهی استفادهی سینگر از آموزهی فایدهگرایی فقط این نیست که ما نباید با حیوانات نا انسان به برخی شیوهها رفتار کنیم، بلکه همچنین این است که ما به لحاظ اخلاقی مقید به کاستن از رنج آنان هستیم، آن هم در جایی که ما میتوانیم، بدون خسارت و زیان قابل مقایسهای برای خودمان، این کار را انجام دهیم.
تا بدانجا که من میدانم، سینگر صراحتاً این امر را به حیوانات نا انسان تعمیم نمیدهد، بلکه از دلالت ضمنی اصول چنین چیزی برمیآید. او در مقالهی «قحطی، فراوانی و اخلاقیات» (1972) پیشنهاد میکند که ما اخلاقاً موظف هستیم تا به انسانهایی که در فقر زندگی میکنند و به قربانیان بلایای طبیعی و فجایع ساختهی دست بشر یاری برسانیم، بدون توجه به فاصلهی جغرافیاییشان از ما؛ در صورتی که یاریرسانی ما مستلزم خسارت و زیانی عمده به خودمان نباشد (مثلاً شما موظف نیستید که برای کاستن از فقر دیگران، خود را دچار فقر و تنگدستی کنید):
اگر ما قدرت جلوگیری از رخ دادن چیزی بد را داریم، بدون قربانی کردن چیزی که دارای اهمیت اخلاقی قابل مقایسهای با آن باشد، ما اخلاقاً میبایست آن کار را انجام دهیم. منظورم از «بدون قربانی کردن چیزی که دارای اهمیت اخلاقی قابل مقایسهای با آن باشد» این است که بدون اینکه موجب رخ دادن چیز دیگری قابل مقایسه با آن شویم یا بدون انجام کاری که فینفسه نادرست است یا بدون قصور در ترویج و ترفیع برخی خیرهای اخلاقی، که در میزان اهمیت با کار بدی که ما میتوانیم از آن جلوگیری کنیم، قابل مقایسه باشد.
به گفتهی سینگر، این اصل «غیر قابل مناقشه» دیگریخواهی (altruism)، «از ما تنها جلوگیری از چیزی را که بد است، مطالبه میکند... و این را از تنها هنگامی مطالبه میکند که ما بتوانیم آن را بدون قربانی کردن چیزی انجام دهیم که از منظر اخلاقی، دارای اهمیت قابل مقایسهای با آن باشد».
بدین ترتیب، وقتی همهی امور برابر باشد، هیچ عذر و بهانهی اخلاقی برای انجام ندادن کاری وجود ندارد که ما میتوانیم بدون توجه به نزدیکی یا دوری جغرافیایی برای تسکین رنج مردمی انجام دهیم که از کمبود غذا و سرپناه و مراقبت پزشکی در شُرُف مرگ هستند. مثلاً اینکه آنها ممکن است هزاران کیلومتر دور باشند، دلیل نمیشود که ما موظف نباشیم تا پولی را که میخواهیم برای امری تجملی خرج کنیم، برداریم و در عوض، به یک صندوق اعانهی بینالمللی اهدا کنیم.
با توجه به دیدگاههای عمومی سینگر در مورد ملاحظهی اخلاقی در قبال رنج حیوانات نا ـ انسان، ظاهراً تعمیم آن اصل دیگریخواهانه به چنین مخلوقاتی ـ نه گونهها، بلکه حیوانات منفرد ـ اقدامی ناچیز و بیاهمیت به شمار میرود. به هر حال، باز هم هیچ تفاوت اخلاقی مناسبی بر حسب ظرفیت تحمل رنج میان انسان و حیوان در کار نخواهد بود. به عبارت دیگر، ما موظفیم به آن خرس قطبی که دچار قحطی و گرسنگی است، کمک کنیم.
چه بر سر این حیوان آمده است؟ آیا کسانی که شاهد رنج کشیدن او بودهاند، مداخله کردهاند؟ آیا سازندهی این ویدئو و همکارانش گامی برای نجات آن خرس برداشتهاند؟ معمولاً چنین تلاشهایی بابت این یا آن حیوان خاص با مقاومت یا حتی بیتفاوتی مواجه میشود، بر این پایه که ما نباید در طبیعت که «مسیر خودش را میرود»، مداخله کنیم.
حالا این واقعیت را که طبیعت مسیر خودش را میرود، تنها به این دلیل کنار بگذارید که طبیعت به واسطهی فعالیت انسانیِ غیرمسئولانه، به نحو برگشتناپذیری، جرح و تعدیل یافته است، آن هم به زیان حیواناتِ دیگر گونهها (نه فقط به زیان گونهی خودِ ما). با این حال، چقدر به استدلال «طبیعت را به حال خود واگذارید» اهمیت و اعتبار باید داد؟ در اینجا حیوانی هست که رنج میکشد. آیا ما (یا افرادی که چنین ویدئویی را گرفتهاند) باید برای کمک به او کاری انجام دهیم؟
پاسخ از چشمانداز اخلاقی از نظر من روشن است: بله، قطعاً، افزون بر این، خودِ فایدهگرایی سینگر و تعمیم آن به حیوانات ناانسان چنین پاسخی را مطالبه میکند. هرکس که استدلالهای سینگر را قبول کند که ما اخلاقاً وظیفه داریم که الف) به خاطر ظرفیت حیوانات برای رنج کشیدن (شبیه ما) با آنها به برخی شیوهها برخورد کنیم، و ب) کاستن از رنج انسانها (تا بدانجا که متضمن زیان و خسران قابل مقایسهای از جانب ما نباشد) باید مسلم گرفته شود، ج) پس ما اخلاقاً وظیفه داریم که از رنج حیوانات ناانسان نیز بکاهیم، آن هم هنگامی که امکان این کار وجود دارد و البته زیان و خسران قابل مقایسهای از جانب ما.
البته ما اغلب چنین تکلیف و وظیفهای را برای کمک کردن به حیواناتی که رنج میکشند، تصدیق میکنیم، به ویژه هنگامی که برای ما روشن باشد که چنین رنجی مستقیماً به فعالیت انسان ربط پیدا میکند. ما نوعاً به یاری آن مرغ آبزی که چالههای نفتی به او آسیب زدهاند، پستانداران دریایی که با پلاستیکهای شناور در اقیانوس از کار افتادهاند، حیواناتی که با وسایل نقلیه صدمه دیدهاند، میشتابیم.
اما در اینجا همچنان نکتهای لاینحل وجود دارد: چرا ماجرا دربارهی حیواناتی که رنجشان به شکل نامشهودتر یا غیرمستقیمتری به فعالیت انسان ربط پیدا میکند ـ و شاید اصلاً ربط پیدا نمیکند ـ باید فرق داشته باشند، یعنی رنجی که ما مسئولیت آشکارا کمتری نسبت به آن داریم یا ما اصلاً در قبال آن مسئول نیستیم؟
قصور در یاری رساندن به آن خرس قطبی ـ یا هر حیوان منفر دیگری در شرایط قابل مقایسه، بدون توجه به مسئولیت (مستقیم یا غیرمستقیم) ما بابت رنج کشیدن او ـ سنگدلانه و اخلاقاً نادرست است.
نمیتوان با دغدغهی بیاساس مسیر طبیعت («ما نباید مداخله کنیم!») یا خزانهی ژنی (gene pool) گونهها («بگذارید ضعیفان بمیرند!») از بیعملی دفاع کرد. شخصی را در نظر بگیرید که از همین استدلالها استفاده میکند تا عدم مداخلهاش را در یاری رساندن به کاستن از رنج انسانهای خاصی در دورهی قحطی یا پس از یک سونامی توجیه کند یا کسی را که از چنین استدلالهایی استفاده میکند تا بگوید ما نباید به کودک مبتلا به ذاتالریه آنتیبیوتیک بدهیم.
چنین رویکردی که یادآور شخصیتهای مختلف [داستانهای] چارلز دیکنز است، به مثابه امری غیراخلاقی به سرعت رد میشود. اگر تنها عامل اخلاقی مناسب این است که «آیا آنها میتوانند رنج بکشند؟»، وقتی حیوانات از دردی رنج میکشند که ما میتوانیم تسکین دهیم، هیچ تفاوت اخلاقی درخوری در کار نخواهد بود.
منبع: aeon.co
ترجمه از فرادید
نویسنده: استیون نادلر
ترجمه: مجتبی گلستانی