سرمای روزگار ساکنین گرمخانه خاوران

سرمای روزگار ساکنین گرمخانه خاوران

داستان آدم‌های اینجا اینقدر متنوع و دردناک است که به راحتی می‌توان از آن کتاب‌ها- و نه یک کتاب- نوشت. از یک لیسانسه فلسفه تا رنگکار صفحه‌های فلزی که به خاطر آسیبی که پایش دیده و عصایی که به دست می‌گیرد، نمی‌تواند کار کند و درآمدی داشته باشد. از مرد میانسالی که تمامی مثال‌هایش از فرانسه، فرهنگ مردم آن است تا معتادی که به گفته خودش کارش جمع‌آوری و فروش ضایعات است و روزی به طور متوسط چیزی حدود ۱۰۰ هزار تومان هم درآمد دارد که البته حدود ۸۰ هزار تومان آن را خرج خریدن موادش می‌کند! چون به هر حال قیمت مواد هم همزمان با بالا رفتن دلار افزایش پیدا کرده است!

کد خبر : ۶۵۴۶۸
بازدید : ۱۵۳۶
سرمای روزگار ساکنین گرمخانه خاوران
حمید رضا خالدی | هوا بس ناجوانمردانه سرد است؛ آن هم درحالی که هنوز تا آغاز زمستان چند روزی باقی است. ساعت ۱۰ شب است و سوز سردی تا مغز استخوان همه نفوذ کرده است. اینجا از شهر و زندگی تنها چند مغازه کوچک و بزرگ و کارگاه‌های صنعتی کوچک باقی مانده است. اینجا ابتدای جاده مشهدی است که هر روز صد‌ها و بلکه هزاران نفر از مسیرش به امید طواف آستان امام هشتم راهی دومین کلان‌شهر بزرگ کشور می‌شوند. برای همین هم هست که نامش را جاده امام رضا گذاشته‌اند؛ و حالا در یک شب سرد پاییزی به محلی آمده‌ایم که گفته می‌شود، بزرگ‌ترین و مجهزترین گرمخانه تهران و حتی کشور است. گرمخانه خاوران در ابتدای جاده تهران- مشهد.
سوز سرمایی که بعد از پیاده شدن از ماشین به جان‌مان می‌افتد بیشتر تشویق‌مان می‌کند تا پا تند کنیم و به داخل گرمخانه برویم. شیب نسبتا تندی در همان بدو ورود به محوله گرمخانه به استقبال‌مان می‌آید تا بیشتر دقت کنیم. جوانی که خودش را مجید و ۳۰ ساله معرفی می‌کند با لباس‌هایی مندرس و کهنه به طور اتفاقی همراه‌مان می‌شود و تا در گرمخانه همراهی‌مان می‌کند. اسمش جواد است، یکی از کارتن‌خواب‌های تهران که البته به نظر می‌رسد، دستی هم به اعتیاد مواد مخدر داشته باشد!
حاضر نیست اطلاعاتی از زندگی شخصی خودش بدهد. چند سالی است که در روز‌های سرد سال به اینجا می‌آید تا شب را در جایی گرم و نرم سپری کند و صبح دوباره به کوچه‌ها و خیابان‌ها پناه می‌برد تا به قول خودش هر کاری کند تا پولی به دستش بیاید و از گرسنگی نمیرد (و احتمالا موادی بخرد و.) از خدماتی که گرمخانه می‌دهد، راضی است گرچه پیشنهادی هم دارد که در جای خودش قابل تامل است: اگر شهرداری ترتیبی دهد تعدادی از افرادی که مثل من سالم هستند و جوان، کاری یاد بگیرند خیلی از بچه‌هایی که اینجا می‌آیند، می‌روند سر کار و سروسامانی می‌گیرند.
در گوشه‌ای از حیاط بزرگ گرمخانه ۲ ماشین «ون» مخصوص انتقال کارتن‌خواب‌ها ایستاده‌اند. خودرو‌هایی که معلوم است، تازه رسیده‌اند و میهمانان امشب‌شان را تحویل داده‌اند و آماده ماموریتی دیگر هستند. از در که وارد می‌شوی، بویی نه چندان خوشایند، شش‌هایت را نوازش می‌دهند. بویی آنچنان شدید که حتی عود‌هایی که روشن کرده‌اند هم باعث کم شدن اثرشان نشده است. بعد از در میزی گذاشته شده که روی آن دفتر بزرگی باز است و جوانی مشخصات افرادی که برای خواب و استراحت می‌آیند را ثبت می‌کند.
به گفته وی، این مرکز هر روز از ۵ عصر تا ۵ صبح پذیرای افرادی است که دنبال سرپناهی می‌گردند. وقتی از وی سوال می‌کنم که امشب تا آن ساعت- ۱۰- شب چند نفر به گرمخانه مراجعه کرده و پذیرش شده‌اند، نگاهی به دفتر و شماره‌هایش می‌اندازد و می‌گوید: ۴۷۳ نفر. بعداز ورود اولین چیزی که به چشمت می‌خورد، نمازخانه‌ای است که چند نفری در آن قرآن به دست در حال دعا کردن هستند. راهنمایمان می‌گوید: خیلی از آدم‌هایی که اینجا می‌آیند قبلا زندگی خوبی داشته‌اند و حتی مدارج دانشگاهی دارند ولی از بد حادثه به دلایل مختلف زندگی‌شان از هم پاشیده و چرخ گردون گذارشان را به اینجا انداخته است. پشت نمازخانه در کوچکی قرار دارد که راه ورود به سالن اصلی گرمخانه است. سالنی با تخت‌های ۳ طبقه که گوش تا گوش دیوار‌های سالن کنار هم چیده شده‌اند و آدم‌هایی که خیلی از آن‌ها از سرناچاری مجبور شده‌اند لباس سبز رنگ یا آبی نفتی آن را تن کنند. لباسی که بعد از استحمام مراجعان به آن‌ها داده می‌شود تا با خود آلودگی را به گرمخانه منتقل نکنند.
داستان آدم‌های اینجا اینقدر متنوع و دردناک است که به راحتی می‌توان از آن کتاب‌ها- و نه یک کتاب- نوشت. از یک لیسانسه فلسفه تا رنگکار صفحه‌های فلزی که به خاطر آسیبی که پایش دیده و عصایی که به دست می‌گیرد، نمی‌تواند کار کند و درآمدی داشته باشد. از مرد میانسالی که تمامی مثال‌هایش از فرانسه، فرهنگ مردم آن است تا معتادی که به گفته خودش کارش جمع‌آوری و فروش ضایعات است و روزی به طور متوسط چیزی حدود ۱۰۰ هزار تومان هم درآمد دارد که البته حدود ۸۰ هزار تومان آن را خرج خریدن موادش می‌کند! چون به هر حال قیمت مواد هم همزمان با بالا رفتن دلار افزایش پیدا کرده است!

در این میان نگاه‌های سنگین مردی میانسال و با چهره‌ای ژولیده که به دقت رفتارم را زیر ذره‌بین دارد، کنجکاوی‌ام را تحریک می‌کند. انگار که منتظر فرصت باشد تا درددل کند، کف پا و انگشتانش را نشان می‌دهد و می‌گوید: «دو هفته است که کفشم پاهایم را زخم کرده، اما اینجا نه خبری از پماد و گاز استریل است و نه خبری از درمان. همه‌اش می‌گویند: نداریم.»

وی که به گفته خودش از قدیمی‌های اینجاست و سه چهار سالی هست که میهمان گرمخانه خاوران است، می‌گوید: اینجا، صبح‌ها ساعت۳۰: ۵ تا ۶ صبح بیرون می‌کنند و ۳۰:۵ عصر هم پذیرش می‌شویم.

همسرش به دلیل اختلاف خانوادگی به صورت غیابی طلاق گرفته و رفته است. مرد قصه ما هم که روزگاری خودش نقاش ساختمان بود؛ بعد از مدتی کارش از سکه افتاد و شد ساکن گرمخانه: صبح‌ها پیاده راه می‌افتم تا خیابان افسریه ضایعات جمع می‌کنم و می‌فروشم. معمولا ناهار هم نمی‌خورم، چون برای ترک اعتیاد متادون درمانی می‌کنم. پولی که در‌میارم برای آن کنار می‌گذارم.»

اینجا شاید تنها جایی باشد که از کسی در مورد اصل و نصب و شغل و سوادش سوالی نمی‌کنند. جایی که آدم‌ها ابایی از پنهان کردن اعتیاد و دردهایشان ندارند. آدم‌هایی که حتی خیلی از آن‌ها شناسنامه و برگه هویتی هم ندارند و درست به همین دلیل به گفته مسوولان گرمخانه برای دوا و درمانشان هم شهرداری به مشکل برمی‌خورد. اینجا شاید آخر دنیا نباشد، اما مسلما یکی از راه‌های بن‌بست شهر ماست. راهی در کوچه‌ای بن‌بست که احتمال آن غیرممکن نیست که روزی هر یک از ما نیز بر اثر حادثه و رخدادی، گذارمان به آنجا بیفتاد.

آن روی سکه
روایت نجم‌الدین محمدی، رییس سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری تهران از گرمخانه‌ها و مراکز بهاران نیز در نوع خود روایتی است، شنیدنی. وی که مدعی است که شهرداری باید بر اساس قانون تلاش کند که فضا، امکانات و زیرساخت‌هایی را در راستای ساماندهی افراد لامکان و کارتن‌خواب فراهم کند تا با کمک سایر دستگاه‌های ذی‌ربط نسبت به ساماندهی این افراد اقدام شود در عین حال معتقد است متاسفانه در مدیریت قبلی آن طور که باید و شاید به توسعه زیرساخت‌ها توجه نشده است: امیدوارم با توجه به اشراف ما به نقض‌ها همچنین ثبات مدیریت جدید شاهد بهبود کیفیت ارایه خدمات به کارتن‌خواب‌ها باشیم.

محمدی با اشاره به اینکه ظرفیت گرمخانه‌ها باید به دو برابر افزایش یابد از ۳۵ گشت سازمان خدمات صحبت می‌کند که به صورت شبانه‌روزی در سطح در شهر تردد می‌کنند و کارتن‌خواب‌ها را پیدا کرده و به گرمخانه‌ها می‌آورند.

وی با بیان اینکه باید در هر منطقه حداقل دو گرمخانه ایجاد شود، گفت‌: باید ظرفیت گرمخانه‌ها به ۱۵۰ نفر برسد و تعداد گرمخانه‌ها افزایش یابد تا بتوانیم سرویس‌دهی بهتری به کارتن‌خواب‌ها داشته باشیم.

محمدی با بیان اینکه در حال حاضر ۱۷ گرمخانه در سطح شهر وجود دارد که ظرفیت آن‌ها در مجموع ۲ هزار نفر است، گفت‌: در فصل سرد می‌توان با کف‌خوابی ظرفیت را به ۴ هزار نفر برسانیم، اما مساله این است که زیرساخت‌ها آماده نیست و متاسفانه در دوره‌های قبل نیز اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است.

وی اذعان دارد که تعداد گرمخانه‌های تهران کم است و باید افزایش پیدا کند: معتقدیم در سطح شهر باید ۴۴ گرمخانه مناسب ایجاد شود. اکنون مجتمع فوریت خدمات اجتماعی در سطح شهر ایجاد شده و مدیریت آن با فرماندار تهران است.

محمدی باز هم تاکید می‌کند که قانون تنها مقرر کرده تا آن‌ها زیرساخت را ایجاد کنند، گفت: بنابراین وظیفه «ساماندهی» کارتن‌خواب‌ها هیچ ارتباطی با شهرداری ندارد. به اعتقاد وی، سازمان‌های متولی با بودجه‌های شهرداری تکلیف دارند، کارتن‌خواب‌ها را ساماندهی کنند. حتی وی معتقد است که آن‌ها باید در گرمخانه‌ها هر یک اتاقی می‌داشتند و به وظیفه ساماندهی خود می‌پرداختند. اما ساماندهی از دیدگاه سازمان خدمات رفاهی به چه معنایی است؟ سوالی که رییس این سازمان در پاسخ به آن گفت: ساماندهی به معنای رسیدگی به وضعیت و درمان و مشکلات آن‌ها تا وقتی که فرد به آغوش خانواده بازگردد، مربوط به چندین سازمان است.

وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا مراکز بهاران به وظیفه اصلی خود که کمک به ترک معتادان به وسیله کمک همسان‌ها و مددکاران اجتماعی است، می‌پردازند یا خیر، گفت: ۱۴ مرکز بهاران ما در شهر فعال هستند و در منطقه ۵ حدود ۱۵۰ فرد بهبودیافته جوان که میانگین سنی آنان ۲۵ سال است پس از بهبودی حضور یافته‌اند و سازمان فنی و حرفه‌ای از آنان بازدید به عمل آورده تا آنان را آموزش دهد تا در طول ۳ تا ۶ ماه حرفه یاد بگیرند.

مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران افزود: البته تاکنون آنچه باید انجام می‌شده، صورت نگرفته است و ما علاقه داریم امکانات را در اختیار سازمان‌هایی مثل سازمان فنی و حرفه‌ای قرار دهیم تا نسبت به بهبود و آموزش افراد اقدام شود.

موضوع بعدی برخورد با معتادان متجاهر است. وی درخصوص جمع‌آوری این معتادان در سطح شهر گفت: ما مجاز نیستیم با معتادان متجاهر که در سطح شهر مصرف می‌کنند، برخورد یا مداخله‌ای داشته باشیم و برای ما در این مورد جرم تعیین شده است. برخورد و انتقال آنان برای ترک ذیل ماده ۱۶ و با نهاد‌هایی مثل نیروی انتظامی است.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید