تیغ و ترمه همه را شگفتزده کرد!
بازیها و تصورات ذهنی ترمه و فکر و خیالها و سؤالات بیپاسخ وی در خصوص چگونگی مرگ پدرش، بیشترین و مهمترین بخشهای فیلم را تشکیل میدهند بدون آنکه حادثه محرک خاصی، درام فیلم را به پیش ببرد.
کد خبر :
۶۷۶۶۳
بازدید :
۸۸۴
کیومرث پوراحمد را چه شده است که پس از سالها تجربهاندوزی در عرصه فیلمسازی، فیلمی چنین آشفته و سؤالبرانگیز را کارگردانی میکند؟ چطور میشود پوراحمدی که کارگردانی آثاری دلی نظیر «قصههای مجید» و «شب یلدا» را در کارنامه دارد، ناگهان به سراغ سوژهای میرود که گویی فرسنگها از خودش و ذهنیاتش فاصله دارد؟ «تیغ و ترمه» تازهترین ساخته پوراحمد، اقتباسی از رمان «کی از این چرخ و فلک پیاده میشوم؟» به نویسندگی گلرنگ رنجبر است.
به نظر میرسد علاقه شخصی پوراحمد به این رمان و اینکه احتمالاً شخصیتهای آن بازتابی عینی از دغدغهها و روحیات آدمهای امروزی هستند، فیلمساز را به ساخت آن ترغیب کرده است. غافل از اینکه با فیلمنامهای چنین مغشوش و شخصیتهایی چنین پا در هوا، هیچ اقتباس موفقی اتفاق نخواهد افتاد.
فیلم در پانزده دقیقه اول رابطه میان ترمه و امیر را زیر ذرهبین میبرد و مشاهده عبارت سه ماه قبل، قاعدتاً باید ما را به تماشای ریشهها و علل بروز چنین اتفاقاتی دعوت کند. با وجود این، با بازگشت به گذشته گویی فیلمی دیگر را شاهد هستیم و روابط و خواستههای مادر ترمه (لاله اسکندری) و آن چه در گذشته میان پدر ترمه (کوروش سلیمانی) و دوستانش اتفاق افتاده در دستور کار فیلمساز قرار میگیرد.
بازیها و تصورات ذهنی ترمه و فکر و خیالها و سؤالات بیپاسخ وی در خصوص چگونگی مرگ پدرش، بیشترین و مهمترین بخشهای فیلم را تشکیل میدهند بدون آنکه حادثه محرک خاصی، درام فیلم را به پیش ببرد.
این چنین است که فیلم یک روند کند و یکنواخت را طی میکند و شاید به همین خاطر است که فیلمساز ترجیح میدهد در پارهای اوقات با توسل به صدای رضا یزدانی و نمایش تصاویری که نماهنگهای تلویزیونی را در ذهن متبادر میکند، خلأهای ناشی از عدم پرداخت درست فیلمنامه و ضعفهای عدیده در شخصیتپردازی را پوشش دهد. گویی پوراحمد آن چنان از به تصویر کشیدن شخصیت مادری خیانتکار، ذوق زده بوده که لازم ندانسته حفرههای فیلمنامهاش را شناسایی و برطرف سازد.
با این حال فیلم از منظر کارگردانی نیز عجیب مینماید. تأکید بر نمایش کلوزآپهایی دافعهبرانگیز از چهرههای بازیگران به طوری که باعث میشود گریمهایشان بشدت توی ذوق بزند و بهره جستن از میزانسنهایی که نشانههایی آشکار از سهلانگاری و بیدقتی به همراه دارند، فیلم را تا حد ضعیفترین فیلمهای سینمای ایران تنزل میدهد.
فیلمی که فیلمسازش یادش میرود پس از بازگشت به سه ماه قبل، به لحاظ منطقی باید دوباره به زمان حال بازگردد و فیلم را مطابق آن چه در ابتدا به تصویر درآورده، به پایان برساند. فیلمی آنچنان ضعیف که شما را با این سؤال درگیر میکند که چنین اثری با این چنین ساختاری چطور و به چه دلیلی به فیلمهای بخش سودای سیمرغ راه پیدا کرده است؟ ملاکهای هیأت انتخاب برای چنین گزینشی چه بوده و آیا با این انتخاب عجیب نباید به سایر انتخابهای ایشان شک کرد؟
منبع:ایران
۰