نگاهی به فیلم‌های یک روز متوسط در جشنواره

نگاهی به فیلم‌های یک روز متوسط در جشنواره

مسأله دیگر، آشفتگی در کارگردانی صحنه‌های مربوط به مذاکره امیر و گروه بسیجی‌ها با مقامات امنیتی است. فیلمساز در فضاسازی و ایجاد التهاب و تعلیق که ویژگی مهم این نوع تریلر‌های سیاسی است موفق نیست و نتوانسته تصویر درستی از موقعیت جغرافیایی پایگاه بسیج و کنشی که در آن جاری است ارائه کند.

کد خبر : ۶۷۸۲۳
بازدید : ۴۰۱۱
«دیدن این فیلم جرم است» رضا زهتابچیان؛ کشمکش فرد با سیستم
نگاهی به فیلم‌های روز متوسط جشنواره
«دیدن این فیلم جرم است»، فیلمی در ژانر تریلر سیاسی است که در سال‌های اخیر با سرمایه‌گذاری و حمایت نهاد‌ها و سازمان‌هایی مثل اوج یا حوزه هنری، رونق تازه‌ای گرفته و در ادامه فیلم‌هایی مثل «سیانور» و «ماجرای نیمروز» و «لاتاری» ساخته شده است. تفاوت این فیلم‌ها با فیلم‌های سیاسی- امنیتی که مثلاً در دهه شصت یا هفتاد ساخته می‌شد در شکل، زبان و پرداخت سینمایی آنهاست که نسبت به آن فیلم‌ها، پیشرفت قابل توجهی داشته‌اند.
اسم فیلم بی‌ربط است و به گفته کارگردانِ فیلم، دلیل انتخاب آن به‌خاطر صحنه‌ای از فیلم است که در فیلم فعلی نیست و در مرحله فیلمبرداری حذف شده، ولی با این حال همچنان روی فیلم مانده است.

فیلم، داستانِ بسیجی جوانی به نام امیر است که همسرش در خیابان به خاطر چادری بودن مورد تعرض و ضرب و شتم یک دلال نفتی ایرانی/انگلیسی مست به نام ناصر احتشام قرار می‌گیرد و بچه‌اش بر اثر ضربات وارده سقط می‌شود. امیر که فرماندهی یک پایگاه بسیج را به عهده دارد، این مرد را دستگیر و بازداشت می‌کند، اما از مقامات بالا به او دستور می‌دهند که او را آزاد کند، ولی امیر زیر بار این دستور نمی‌رود و این نافرمانی و سرپیچی از دستور، او را در مقابل نظام قرار می‌دهد و مجبور می‌شود همانند حاج کاظم در «آژانس شیشه ای» برای برآورده شدن خواست قانونی و شرعی اش، یعنی محاکمه و مجازات دلال نفتی متوسل به گروگانگیری شود اما... «دیدن این فیلم جرم است»، همانند «آژانس شیشه ای»، فیلمی در مورد کشمکش و جدال فرد با سیستم است که از زاویه امنیت ملی روایت می‌شود.
امیر وقتی می‌فهمد که مسئولان نظام به‌خاطر فشار‌های بین‌المللی بویژه از سوی دولت بریتانیا و یا نقش مهم این دلال نفتی در مذاکرات نفتی ایران و ژاپن، می‌خواهند او را بدون محاکمه آزاد کنند، آشفته می‌شود و دست به گروگانگیری می‌زند.
با اینکه مسأله فیلم به اصطلاح «ناموسی» است و مستقیماً ربطی به برجام ندارد، اما به شکلی نمادین و استعاری، علیه برجام و دیپلماسی دولت روحانی و هرگونه مذاکره با غرب است. امیر یک بسیجی ارزشی و آتش به اختیار است که صراحتاً از آقازاده‌ها و مذاکره‌کنندگان انتقاد می‌کند. او درخواست مقامات نظام برای آزادی ناصر احتشام (دلال نفتی) به‌خاطر فشار‌های دولت بریتانیا و مذاکره برای فروش نفت در ژاپن را «باج ناموسی» خوانده و رد می‌کند. از دید او این دیپلماسی، غیرت ندارد در حالی که مقام امنیتی می‌گوید در عوض شعور دارد و منافع ملی را درنظر می‌گیرد.
مشکل بزرگ این فیلم این است که تماشاگر اساساً، مسأله‌ای که موجب این بحران شده یعنی ضرب و شتم زنی چادری به وسیله مردی دوملیتی آن هم در پایتخت جمهوری اسلامی را باور نمی‌کند. شاید اگر این موضوع در کشوری غربی مثل فرانسه یا انگلستان که گرایش‌های اسلام ستیزی در آنجا نیرومند است رخ می‌داد، قابل باور بود.
مسأله دیگر، آشفتگی در کارگردانی صحنه‌های مربوط به مذاکره امیر و گروه بسیجی‌ها با مقامات امنیتی است. فیلمساز در فضاسازی و ایجاد التهاب و تعلیق که ویژگی مهم این نوع تریلر‌های سیاسی است موفق نیست و نتوانسته تصویر درستی از موقعیت جغرافیایی پایگاه بسیج و کنشی که در آن جاری است ارائه کند.

«۲۳ نفر» مهدی جعفری؛ روایتی مستند از دوران اسارت
نگاهی به فیلم‌های روز متوسط جشنواره
تاکنون فیلم‌های زیادی در ژانر جنگ در ایران ساخته شده، اما کمتر فیلمی به دوران اسارت نیرو‌های ایرانی به ویژه کودکان و نوجوانان در عراق پرداخته است و ۲۳ نفر از این نظر فیلم متفاوتی در ژانر جنگ است که به بازسازی ماجرای اسارت تعدادی از نوجوانان بسیجی به دست عراقی‌ها در جریان حمله نیرو‌های ایران برای آزادسازی خرمشهر می‌پردازد، ماجرایی که مهدی جعفری قبلاً آن را به شکل مستند نیز ساخته بود. فیلم با سکانس پرتحرک حمله نیرو‌های ایرانی به خاکریز‌های عراقی در حمیدیه در سال ۱۳۶۱ شروع می‌شود که منجر به اسارت این کودکان و نوجوانان می‌شود.
پس از آن فیلمساز، داستان اسارت آن‌ها را در اردوگاهی در عراق دنبال می‌کند. در آنجا، دستگاه تبلیغاتی رژیم صدام به کمک بازو‌های ایرانی خائن اش، سعی می‌کند با زور، تهدید و شکنجه آن‌ها را وادار کند که در برابر میکروفن رادیو و دوربین‌های تلویزیونی، به دروغ خود را کم سن و سال‌تر از سن واقعی‌شان معرفی کرده و به جهانیان بگویند که جمهوری اسلامی آن‌ها را به زور به جبهه فرستاده است.
رویکرد مستندگونه جعفری در بازسازی این رویداد تاریخی که با استفاده از ترکیب تصاویر آرشیوی واقعی و تصاویر گرینی و بی‌کیفیت شبه مستند و بازسازی شده صورت می‌گیرد از امتیازات فیلم است که باعث می‌شود ما همدلی بیشتری با موقعیت این اسرا نشان دهیم، اما تعداد زیاد شخصیت‌ها و فقدان شخصیت محوری در میان آنان، کشش لازم را برای دنبال کردن ماجرا ندارد. فیلم دو یا سه راوی دارد (بخشی از فیلم را ملاصالح مترجم ایرانی اردوگاه روایت می‌کند و بخش‌هایی دیگر به وسیله دو نفر از اسرای نوجوان روایت می‌شود) و وجود همین راوی‌های متعدد است که موجب آشفتگی در روایت شده است.
فیلمساز در پرداخت شخصیت ملاصالح تا حد زیادی موفق است. ماهیت او نه تنها در ابتدا برای کودکان روشن نیست و در هاله‌ای از ابهام و سوءظن قرار گرفته بلکه بعد از آزادی از اسارت نیز مورد سوءظن نیرو‌های ایرانی است و بازجویی می‌شود.
جعفری در تشریح وضعیت عمومی کودکان در اسارت و بیان ترس‌ها و اضطراب‌ها و آزار‌های روحی و جسمی گروهی آنان موفق است، اما تلاشی برای نزدیک شدن بیشتر به آن‌ها و نمایش کشمکش‌ها و چالش‌های درونی آن‌ها نمی‌کند.
یکی از بهترین صحنه‌های فیلم، صحنه‌ای است که بچه‌ها برای نماز خواندن، چون آب ندارند باید با خاک تیمم کنند و این کار را با تکاندن لباس‌های نظامی خود و جمع کردن خاک وطن در اسارت انجام می‌دهند.

«پالتو شتری» مهدی علی میرزایی؛ روشنفکران متوهم
نگاهی به فیلم‌های روز متوسط جشنواره
«پالتو شتری»، تجربه تازه و متفاوتی در ژانر کمدی و طنز ایرانی است که با رویکردی انتقادی و طنزآمیز به وضعیت فرهنگی جامعه ایران ساخته شده. فیلم از یک سو هجویه‌ای بر فضای روشنفکری متظاهرانه و توهم زده امروز ایران است که درگیر بحث‌های فلسفی و روشنفکرانه قلابی در کافی شاپ‌ها و دانشگاه هاست و از سوی دیگر، به نقد بورژوازی نوکیسه و قلابی می‌پردازد که گرفتار سنت‌های عقب مانده و خرافات و جادو جنبل است. کوهیار، نویسنده‌ای خودشیفته، متکبر و متوهم است که خود را فیلسوف و دیگران را میانمایه می‌پندارد و اندیشه‌های زن ستیزانه نیچه را دنبال می‌کند و معتقد است که زن انفعال محض است.
اما دوست او فرید که راوی داستان است، آدم آس و پاس و بی‌پول، اما منطقی و واقع بینی است که رفتار متظاهرانه و نارسیستی کوهیار را تحمل نمی‌کند و مدام با هم در ستیزند. روایت خطی است که از دید یک راوی واحد یعنی فرید بیان می‌شود و لحن شوخ طبعانه و بازیگوشانه‌ای دارد که متأثر از کمدی‌های وودی آلنی است.
از جایی که شخصیت لیندا کیانی، همسر سابق کوهیار برای بار دوم وارد قصه می‌شود، فیلم تا حد زیادی افت کرده و جذابیت خود را از دست می‌دهد. ریتم فیلم یکدست نیست و فیلمساز در خلق موقعیت‌های طنزآمیز و کمیک موفقیت چندانی ندارد. با این حال «پالتو شتری» در میان کمدی‌های سخیف و مبتذلی که این روز‌ها بر پرده سینما‌های ایران خودنمایی کرده، کمدی قابل دفاعی است که هوشمندانه ساخته شده و بدون توسل به شوخی‌های جنسی رکیک و مبتذل، روایت شیرین و بازیگوشانه خود را پیش می‌برد.
منبع: ایران
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید