قبل از آدمکشی کمی مطالعه کنید!

قبل از آدمکشی کمی مطالعه کنید!

برخلاف آن‌چیزی که در فیلم‌های سینمایی گانگستری می‌بینید، آدم‌کشی کار آسانی نیست. کارامدی سلاح‌های گرم و علی‌الخصوص تپانچه‌ها بسیار پایین است. در واقع تنها ۳۰درصد از ترور‌هایی که با سلاح‌گرم انجام می‌شود به نتیجه می‌رسد. مشکلات دیگری هم هست: آدم‌هایی که اشتباهی کشته می‌شوند، قاتل‌هایی که بعد از قتل نمی‌دانند چه کنند و احساسات و عذاب‌وجدان و اینطور چیزها. راه‌حل جدید دولت آمریکا پهپاد است. حالا با پهپاد‌ها دوران جدیدی از ترور آغاز شده است.

کد خبر : ۶۸۳۴۰
بازدید : ۲۱۱۲
تروریست های جدیدی به نام پهپاد!
تایمز لیتراری ساپلمنت | تام استیونسن، قوام نکرومه از حداقل پنج سوءقصد جان به در برد. سه مورد اول بمب‌گذاری در ماشین یا خانه‌اش بود. در سوءقصد دیگر، نارنجکی به سوی او پرتاب کردند که موجب آسیب‌هایی جزئی شد.
در ژانویۀ ۱۹۶۴ هم مهاجمی وارد کاخ ریاست‌جمهوری غنا (به نام کاخ فلگ‌استف) شد و از فاصلۀ نزدیک پنج گلوله به سمت او شلیک کرد.
یک نفر از گارد امنیتی کشته شد، ولی به نکرومه آسیبی نرسید. نیویورک تایمز گزارش داد: «اوضاع در آرکا به حالت عادی درآمد». مشکل بسیاری از این سوءقصد‌ها این است که سوژه حاضر به مردن نیست. نمونۀ جدیدترِ این مسئله سوءقصد به جان کاندیدای وقت ریاست‌جمهوری، ژائیر بولسونارو، در شهر ژوئیز دفورای برزیل در سپتامبر ۲۰۱۸ بود. در دیدار بولسونارو با مردم، آدلیو بیسپو دِ اولیویرا او را با چاقو زد و کبد و ریه‌هایش را سوراخ کرد. اما بولسونارو بهبود یافت و در کمتر از دو هفته، تبلیغات انتخاباتی خود را از سر گرفت؛ و از قضا در ماه اکتبر در انتخابات ریاست‌جمهوری برزیل پیروز شد.
تروریست‌ها دائماً کشندگی آلات قتالۀ خود را بیش‌ازحد تصور می‌کنند و کشتن یک انسان را از آنچه واقعاً هست آسان‌تر می‌پندارند. پژوهشی در باب ترور کتابچه‌ای است دربارۀ قتل‌های محرمانۀ سیاسی که سازمان سیا آن را بدون درج نام نویسنده منتشر کرد. این کتابچه که در سال ۱۹۵۳ نوشته و در ۱۹۹۷ از حالت طبقه‌بندی خارج شد، به عنوان یک «سند آموزشی» برای عملیات بی. پی. ساکسِس۱ (اسم رمز یکی از عملیات‌های سیا در دوران آیزنهاور با هدفِ براندازی دولت گواتمالا) ایجاد شده بود.
سیا قصد داشت رئیس‌جمهور منتخب گواتمالا، خاکوبو آربنز را ترور کند و نهایتاً در کودتای ۱۹۵۴ رژیمی نظامی را برپا کرد که جان ده‌ها هزار نفر را گرفت. اما پژوهشی در باب ترور فقط نوعی راهنمای عملی نیست، بلکه کاوشی دانشورانه و بعضاً هولناک دربارۀ ترور‌های سیاسی است که نویسندۀ آنْ نوزده صفحه را به تعمق در مورد ظرافت‌های آدمکشی اختصاص می‌دهد.

نویسندۀ کتابچه در ابتدا ترور‌ها را بر اساس سطح هوشیاری سوژه طبقه‌بندی می‌کند، یعنی اصولاً اینکه آیا انتظار آن را دارند و دارای محافظ هستند یا خیر. سپس در ادامه، دسته‌بندی دیگری می‌کند بر اساس اینکه قتل باید مخفی باشد یا به عنوان ترور دیده شود، و نیز اینکه آیا جان قاتل بعد از ترور ارزشی دارد یا نه. از قضا شخصیت «آدمکش تنها» صرفاً زادۀ داستان‌های خیالی نیست.
در حالت ایدئال، آدمکش باید تنها عمل کند تا احتمالِ لو رفتن نقشه پایین بیاید. شرایط مختلف نیازمند انواع مختلفی از آدمکش‌هاست. همۀ آن‌ها نیازمند شجاعت، عزم و نبوغ هستند، اما در مواردی که قرار نیست قاتل از صحنه فرار کند، به آدمی افراطی نیاز دارید.
«سیاست، دین و انتقام تنها انگیزه‌های ممکن هستند». بخش اعظم این کتابچه به تکنیک «تیر خلاص» اختصاص داده شده است. همه‌نوع قتلی مدنظر قرار گرفته و بر اساس قطعیت مرگ بررسی می‌شود؛ تحلیلگر معتقد است سوءقصدکنندگانی که ممکن است بر اثر فشار‌های کاری «دچار پریشانی احساسی باشند»، خیلی اوقات این نتیجه -یعنی قطعیت مرگ- را آنطور که باید و شاید مدنظر قرار نمی‌دهند. به گفتۀ این کتابچه، انتخاب استاندارد سلاح‌های گرم و مواد منفجره، بیش از حد تصور دشوار و ناقص است.
مطالعات معاصر هم با این گفته اتفاق نظر دارند: دفتر ملی پژوهش اقتصادی که سازمان غیرانتفاعی مستقلی در ماساچوست است، در سال ۲۰۰۷ پیمایشی از سوءقصد‌ها به جان رهبران ملی در بازۀ زمانی سال ۱۸۷۵ به بعد اجرا کرد. مشخص شد که از ۲۹۸ رخداد، تنها پنجاه‌ونه درصد آن‌ها به کشته‌شدن هدف انجامیده است.
سلاح‌های گرم و مواد منفجره با اختلاف زیاد پرطرفدارترین روش‌ها بودند که در بیش از ۸۵ درصد از سوءقصد‌ها مورد استفاده قرار گرفته‌اند. سلاح‌های گرم دارای نرخ موفقیت ۳۰ درصد بودند، درحالیکه این رقم برای مواد منفجره تنها ۷ درصد بود. تحلیلگر سیا می‌گوید: «سلاحِ مشخصاً مرگبارِ مسلسل نتوانست تروتسکی را بکشد، درحالی‌که یک وسیلۀ ورزشی این کار را انجام داد».

من طی چندسال اخیر از سه ترور سیاسی گزارش تهیه کرده‌ام: ترور دادستان کل مصر، هشام برکات در سال ۲۰۱۵ در قاهره، ترور آندری کارلوف، سفیر روسیه در آنکارا، در سال ۲۰۱۶؛ و نهایتاً ترور جمال خاشقچی در کنسولگری عربستان سعودی در استانبول در سال گذشته. شرایط و روش‌های هریک از این‌ها متفاوت بود.
در قاهره، گروهی از اخوان‌المسلمینی‌های جوان عملیاتی پیچیده را برای قتل دادستان کل -که در آن زمان یکی از شخصیت‌های محوری دیکتاتوری مصر بود- طراحی و اجرا کردند. یک تیم نظارتی حرکات برکات را به مدت چندین هفته زیر نظر داشتند. تیمی جداگانه مواد منفجرۀ قوی از جنس نیترات آمونیوم و استون پروکسید آماده می‌کردند. این گروه ماشینی مستعمل و پر از مواد منفجره را در مسیر روزانۀ دادستان کل به سوی محل کارش پارک کردند و هنگام عبور ماشین او، آن را منفجر نمودند.
طراحان این نقشه دقیق و سازمان‌یافته بودند (کسانی که بمب را منفجر کردند، تا چند روز قبل از عملیات نمی‌دانستند سوژه کیست). اما نهایتاً افراد خیلی زیادی دخیل بودند که منجر به دستگیری و اعدام تقریباً تمام جوخه شد. آن‌ها خوش‌شانس هم بودند. تحلیلگر سیا خاطرنشان می‌کند: «تأخیرِ زمانی یا تله‌ها احتمال فراوانی برای کشتن فردی اشتباه را به همراه دارند»، یا شاید هم کشتن هیچکس. هشت نفر دیگر هم در این حمله مجروح شدند و تنها برکات، چند ساعت بعد، در بیمارستان در اثر جراحات وارده مرد.

ترور سفیر کارلوف ساده‌تر بود. حمایت روسیه از طرفداران اسد در سوریه باعث اعتراضات زیادی در ترکیه شده بود و دیپلمات‌های روسیه عموماً در ملاء عام ظاهر نمی‌شدند. البته در دسامبر ۲۰۱۶، چندین ماه از پایان جنگ حلب گذشته بود و این خشم تا حدی فروکش کرده بود.
کارلوف را به افتتاحیۀ یک نمایشگاه عکاسی در مرکز آنکارا دعوت کرده بودند. به تعبیر پژوهشی در باب ترور، او هم از خطر بالقوه آگاه بود و هم «تحت‌الحفظ». مولود مرت آلتینتاش که پلیس بود، خارج از شیفت کاری خود، با نشان انتظامی‌اش وارد گالری شد و خود را به‌عنوان محافظ سفیر جا زد. او منتظر ماند تا کارلوف مشغول سخنرانی شود و بعد چندین گلوله به پشت او شلیک کرد. عکس‌های زننده‌ای مربوط به قبل از تیراندازی وجود دارد که آلتینتاش به آرامی پشت سر کارلوف ایستاده و ظاهری آراسته و تمیز دارد. بعد از آن هم او قصد فرار نداشت.
قاتل چند بیت از یک نشید (ترانۀ) محبوب جهادگرایان را خواند و فریاد زد «حلب را فراموش نکنید» و سپس با شلیک نیرو‌های پلیس ترکیه کشته شد. هنوز کاملاً روشن نیست که آیا قاتل بخشی از یک سازمان بزرگ‌تر بوده یا نه، و اگر بوده، کدام سازمان؟ شاید دلیل این مسئله آن باشد که او ظرافت‌های پژوهشی در باب ترور را رعایت کرده، یعنی کارش را به‌تن‌هایی انجام داده و هیچ ردی از هرگونه دستوری از خود به جای نگذاشته است. اما او سراغ تفنگ رفت، سلاحی که نویسنده می‌گوید زیاد از آن استفاده می‌کنند و دربارۀ کارآمدی آن بیش از حد اغراق شده است. بدتر، اینکه از یک هفت‌تیر استفاده کرد و به گفتۀ کتابچه، ترور‌هایی که با استفاده از هفت‌تیر انجام می‌شوند، «شانس موفقیتشان هم اندازۀ شانس شکستشان است». اگر اجبار بر استفاده از هفت‌تیر است، نویسنده توصیه به استفاده از فشنگ‌های قوی‌تر می‌کند تا «جراحت گسترده‌تری» ایجاد کند. ظاهراً آلتینتاش این توصیه را نادیده گرفته بود. قضیۀ خاشقجی بسیار بدتر اجرا شد.
خاشقجی یکی از برجسته‌ترین منتقدان محمد بن‌سلمان، ولیعهد عربستان بود و وقتی به کنسولگری عربستان در استانبول رفت تا ازدواجش را ثبت کند، به او گفتند چهار روز دیگر برگردد. سپس برای او کمین کرده، او را کشتند و جسدش را تکه‌تکه بیرون بردند.
این قتل چنان گستاخانه بود که حکومت عربستان سرانجام وادار به پذیرش آن شد. رهبر این عملیات یکی از مأموران امنیتی ولیعهد بود، عملیات در کنسولگری خودِ عربستان رخ داد و گروه از هواپیما‌های حکومت سعودی استفاده کرد که به آسانی قابل ردیابی بود. آن‌ها یک پاتولوژیست کالبدشکافی و یک بدل نه‌چندان شبیه را به همراه داشتند.
بدتر از همه اینکه وسایلی برای ضبط در کنسولگری پنهان شده بود و کار‌های قاتلان ثبت و ضبط شد. اینکه سعودی‌ها اصول صحیح ترور را اینچنین بی‌پروایانه زیرپا گذاشتند، آن‌هم در استانبول، شهری که در آن می‌توان با چندصد دلار یک قاتلِ تفنگ‌به‌دست و یک موتورسوار را استخدام کرد، قضیه را عجیب‌تر می‌کند.
نهایتاً آنچه قرار بود یک ترور مخفی باشد، به یک قضیۀ بین‌المللی تبدیل شد. علت شهرت‌یافتن این ماجرا تا حدی این بود که ماوقع شبیه به داستان یک فیلم هیجانی در فرودگاه بود.

یکی از اولین نمود‌های ترور در ادبیات انگلیسی در پردۀ اول نمایشنامۀ مکبث است که در آنجا توصیه‌ای محتاطانه با آن همراه می‌شود: «اگر ماجرا با کشتن او پایان یابد، بهتر است هرچه سریعتر انجام گردد». واژۀ انگلیسی assassin (به معنی آدمکش سیاسی) از کلمۀ عربی «حشاشین» به معنی «حشیشی‌ها» آمده است. لفظ حشاشین به‌صورت توهین‌آمیز برای ارجاع به اسماعیلیان نزاری مورد استفاده قرار می‌گرفت.
این فرقۀ شیعی در ایران قرن یازدهم به خاطر نفوذ به اردوگاه‌های دشمن و کشتن فرماندهانشان با خنجر شهرت یافته بودند. (در عربی، برای assassination لفظی متفاوت به نام «اغتیال» به کار می‌برند که به معنای «کشتن با فریب» یا «بیشه‌های انبوه که شیر در آن مخفی می‌شود» است).
با این تاکتیک، اسماعیلیانِ پیرو حسن صباح دولت کوچکی در قزوین امروزی برپا کردند و آن را با استحکامات کوهستانی خود حفظ نمودند. وقتی هولاکوخان قلعۀ آن‌ها در الموت را در سال ۱۲۵۶ تسخیر کرد، دوران آن‌ها به سر آمد.
رویکرد اسماعیلیان احتمالاً به مذاق تحلیل‌گر سیا خوش می‌آمده، چرا که او استفاده از سلاح‌های تیغه‌ای را تأیید می‌کند. او می‌نویسد: «یکی از روش‌های مطمئن این است که هم رگ‌های گردنی ژوگولار و هم کاروتید را در دو طرف نای قطع کنیم.» سم چطور؟ متخصص سیا نمی‌توانست جزئیات عجیب سوءقصد به جان سرگی اسکریپال در سالزبری (جاسوس سابق روسیه که بعد‌ها جاسوس دوجانبۀ بریتانیا و روسیه شد) و دخترش یولیا را تصور کند. ا
و می‌نویسد سم‌ها می‌توانند بسیار مؤثر باشند، اما داشتن آن‌ها جرم است. سمی‌کردن دستگیرۀ در با یک عامل شیمیایی نوویچوک۲ متعلق به اواخر دوران شوروی (به احتمال زیاد A-۲۳۴) هرچند خلاقانه بود، اما خیلی راحت ردپا را به روسیه رساند.
مأموران دخیل -یعنی آناتولی چپیگا و الکساندر میشکین- در سفر از لندن به ویلتشایر چندین‌بار مورد عکس‌برداری قرار گرفتند و مأموریت مخفی هردوشان لو رفت. هردوی آن‌ها در عملی نابخردانه سم را در یک صندوق جمع‌آوری خیرات گذاشته بودند. نوویچاک به‌جز اینکه باعث کشف مهاجمان شد، تأثیرش هم کمتر از چیزی بود که آدمکش‌ها امید داشتند. هیچ‌یک از اسکریپال‌ها نمردند (هرچند سم باعث مرگ یک قربانی نامرتبط به نام دان سرجس شد). پژوهشی در باب ترور مورفین را به جای این‌جور سم‌ها پیشنهاد می‌کند: «دو دانه کافی است».

آدمکش‌ها معمولاً به جای روش‌های پیش‌پاافتاده، اما مؤثر، دست‌به‌دامان روش‌های عجیب و آنچنانی شده‌اند. موساد سعی کرد با انفجار گوشیِ تلفن رهبران فلسطینی را ترور کند. در سال ۱۹۷۸، گئورگی مارکوف، نویسندۀ مخالف بلغاری، در لندن با یک چتر آلوده به سم رایسین کشته شد.
به گفتۀ کتابچه، رایج‌ترین روش ترورْ تصادف ساختگی است. بهترین حالت این روش «سقوط از ارتفاع ۷۵ فوت یا بیشتر بر روی یک سطح سخت» است. این کار اگر درست انجام شود، کمتر باعث جنجال شده و سرنخ چندانی هم باقی نمی‌ماند. اگر بتوان سوژه را به محل مناسب کشاند، هل‌دادن از یک پنجرۀ بدون حفاظ یا چاه آسانسور حالت آرمانی است. پل هم کار را راه می‌اندازد، به شرطی که روی آب نباشد. قربانی را باید با گرفتن قوزک‌هایش از روی لبۀ پل به پایین پرتاب کرد. آنگاه قاتل می‌تواند فرار کند یا نقش یک شاهد وحشت‌زده را بازی نماید. نویسندۀ کتابچه توصیه می‌کند که اگر عادات سوژه این امکان را فراهم می‌کند، او را از قبل مست کنید.

من مدت‌ها به این فکر بوده‌ام که آدمکش‌ها به خصوص در مواردی که کارشان نباید شناسایی شود، خفه‌کردن را دست‌کم گرفته‌اند. مزایای این روش مشخص است: تقریباً بی‌صداست، آدمکش نیاز به هیچ ابزاری ندارد؛ هیچ آلت قتاله‌ای هم وجود ندارد که کشف شود. متخصص سیا در این مورد بدبین است و روش زمخت‌ترِ ضربه به شقیقه با استفاده از «چکش، تبر، آچار، پیچ‌گوشتی، سیخ، چاقوی آشپزخانه، چراغ رومیزی، یا هرچیز سخت، سنگین و دم‌دستی» را ترجیح می‌دهد.
او می‌نویسد که کشتن یک آدم با دست خالی هم امکان‌پذیر است، «اما کمتر کسی آنقدر مهارت دارد که این کار را با موفقیت انجام دهد». در این حوزه، پیشرفت‌هایی از دهۀ ۱۹۵۰ انجام شده است. رشد جوجیتسوی برزیلی در جهان نشان داده که با کمی آموزش، حتی فردی نه‌چندان‌قوی هم می‌تواند از تکنیک ماتا لیو یا خفه‌کردن از عقب بیشترین بهره را ببرد. این تکنیک ساده است.
از پشت‌سر سوژه، یک دست از زیر چانه‌اش رد می‌شود تا مفصلِ جلوی آرنج چانه را بپوشاند، درعین‌حال دست دیگر هم در پشت گردن سوژه، به‌صورت علامت + بر روی دست مقابل قرار می‌گیرد. وقتی این قفل انجام شود، دفاع مؤثری وجود ندارد. سوژه طی چهار یا شش ثانیه بیهوش می‌شود و در کمتر از یک دقیقه می‌میرد.

ترور از سال ۱۹۸۱ طبق قانون ایالات متحده ممنوع بوده است. به‌همین‌خاطر، ترور‌ها در آمریکا «قتل هدفمند» نامیده شده و اکثرشان با استفاده از پهپاد MQ-۹ انجام می‌گیرند. طی دو دهۀ گذشته، آمریکا با استفاده از پهپاد‌ها کارزارِ گسترده‌ای را برای آدمکشی در جهان به راه انداخته که نظیر آن قبلاً سابقه نداشته است. در افغانستان، پاکستان، یمن، لیبی و سومالی، حملات پهپاد‌های آمریکایی هزاران نفر را کشته است که نام اکثرشان هیچگاه فاش نشده است. دولت آمریکا لیست‌های ترور مخفیانه‌ای دارد که با فعالیت پهپاد‌ها تیک می‌خورند (ن. ک. Clive Stafford Smith, TLS, June ۳۰, ۲۰۱۷). زندگی در یکی از جا‌هایی که برنامۀ ترور توسط پهپاد‌های آمریکایی در جریان است، بدین معناست که هر لحظه ممکن است موشکی از آسمان روی سرتان بیفتد. باراک اوباما تا حد زیادی مسئول توسعۀ قتل‌های پهپادی است که در دوران ریاست‌جمهوری‌اش انجام شدند.
گرچه آمریکا حامی اصلی ترور پهپادی است، دولت‌های دیگر هم چنین کار‌هایی می‌کنند. در سال ۲۰۱۵، دولت بریتانیا دو شهروند بریتانیایی به نام ریاد خان و روح‌الامین را با حملۀ پهپاد‌ها در سوریه به قتل رساند. این تکنولوژی جدید باعث شده تا تمایل به غلو در مورد دقت و کارآمدی افزایش یابد. حمله با پهپاد هم چندان تفاوتی ندارد و حداقل به اندازۀ موادمنفجرۀ سنتی، احتمال کشتن افراد اشتباه وجود دارد. آمریکا در تلاش برای ترور ایمن الظواهری، رهبر القاعده، با پهپاد، تاکنون حداقل ۱۰۵ نفر از جمله هفتادوشش کودک را کشته، درحالیکه ظواهری همچنان زنده است.

پهپاد‌ها راه‌حل‌هایی برای برخی مشکلات سنتی ترور ارائه داده‌اند. در فاصلۀ نزدیک، آدمکش‌ها معمولاً سرانجام ناخوشایندی دارند. ترور عمدتاً ابزار دولت‌های سرکوبگر است که هرچند شاید اهمیتی به قتل‌عام نظامیان و غیرنظامیان حریف ندهند، اما ترجیح می‌دهند سربازان خودشان زنده بمانند.
مسئلۀ وجدان هم مطرح است. کتابچۀ سیا حرف چندانی راجع به این موضوع ندارد، اما این را می‌گوید که قتل کاری ناخوشایند است و «افرادی که دارای حساسیت اخلاقی هستند، نباید سراغ آن بروند». با پهپاد، عملیات‌گر در فاصلۀ هزاران مایل از قربانی قرار دارد و وقایع را روی مانیتور می‌بیند. تنها هواپیما هدف را «می‌بیند». تکنولوژی موردنیاز برای پهپاد‌های مستقل درحال‌حاضر وجود ندارد، اما پژوهشگران دفاع و صنایع پیشرفته درحال تلاش برای رسیدن به آن هستند. فرض بر این است که یک پهپاد مستقل هر دستوری را که برنامه‌ریزش تعریف کند، انجام خواهد داد. ماشین‌ها حساسیت اخلاقی ندارند.
مترجم: علیرضا شفیعی‌نسب

اطلاعات کتاب‌شناختی:
Collins, Ron and Carl Whitman. The Secret CIA Assassination Manual: A. Study of Assassination. Lulu.com, ۲۰۱۵

پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را تام استیونسن نوشته است و در تاریخ ۸ ژانویۀ ۲۰۱۹ با عنوان «Finer points of murder» در وب‌سایت تایمز لیتراری ساپلمنت منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۹۷ با عنوان «بهتر است قبل از آدمکشی کمی مطالعه کنید» و ترجمۀ علیرضا شفیعی‌نسب منتشر کرده است.

•• تام استیونسن (Tom Stevenson) متخصص خاورمیانه و گزارشگر تایمز لیتراری ساپلمنت در روابط بین‌الملل است. نوشته‌های او در لس‌آنجلس ریویو آو بوکس و دیگر مطبوعات نیز به چاپ می‌رسد.

[۱]PBSUCCESS
[۲]لفظاً به معنای تازه‌وارد؛ نوعی عامل اعصاب است که دولت شوروی و روسیه بین سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۹۳ می‌ساخت [مترجم].
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید