"دروغ" چطور از ضروریات زندگی اجتماعی شد؟

"دروغ" چطور از ضروریات زندگی اجتماعی شد؟

برای اکثر ما، جهانی عاری از دروغ می‌تواند به معنی تخریب خودانگاره یا تصور از خود باشد. زندگی با راستگویی به این معنی است که شما در مورد نحوه‌ی لباس پوشیدنتان، روابط تان، یا هر چیز دیگری، بازخورد‌های صادقانه و گاه بی رحمانه دریافت خواهید کرد.

کد خبر : ۶۸۹۱۱
بازدید : ۹۱۵۵
فرادید | به باور برخی فیلسوفان، دروغ نگفتن ضروری ترین امر اخلاقی است که بالاتر از هر امر اخلاقی دیگری، حتی ضرورت جریحه دار نکردن احساسات دیگران، قرار دارد.

به گزارش فرادیدبه نقل از بی بی سی ورد؛ با این حال، تعداد بسیار کمی از مردم واقعا به چنین نسخه ی سختگیرانه ای که صداقت را تجویز می کند، باور دارند. دروغ گفتن بخشی پذیرفته شده از زندگی روزمره ماست، از پاسخ خودکار «خوبم» به سوال «حالت چطور است؟» تا تعریف و تمجیدهایی که نثار دوستمان می کنیم وقتی او نظر ما را درباره ی مدل موی وحشتناک جدیدش یا کفش هایی که به تازگی خریده است، می پرسد.
آیا صداقت باعث از هم پاشیدن جامعه می‌شود؟
اکثریت ما، علی رغم همه جا حاضر بودن دروغ در زندگی مان، در تشخیص فریب مهارت نداریم.

اما اگر می توانستیم خیلی زود و در کمال اطمینان بگوییم که شخصی در حال دروغ گفتن به ماست، چه اتفاقی می افتاد؟


به نظر می رسد فکر کردن درباره ی مکانیزم روانی و تکنولوژیکی ای که این مهارت را در ما تقویت کند، چندان سودمند نباشد. در عوض، آنچه مهم است، بررسی نقش دروغ گفتن در زندگی ماست.


اهمیت دروغگویی در زندگی یا اغلب نادیده گرفته شده یا کمتر از آنچه که حقیقت دارد، تخمین زده شده است.


پژوهشگران می گویند، انسان ها تقریبا به محض اینکه زبان را اختراع کردند، برای اینکه پیشرفت کنند، دروغ گفتن به هم را هم آغاز کردند.


سیسلا باک، کارشناس اخلاق در دانشگاه هاروارد، به مجله ی نشنال جئوگرافیک گفت: «دروغ گفتن در مقایسه با سایر راه های کسب قدرت بسیار آسان است. برای آن که ثروت یا پول کسی را به دست بیاورید، بسیار راحت تر است که به او دروغ بگویید تا اینکه با چیزی به سرش ضربه بزنید یا از بانک سرقت کنید.»


مایکل لیوایز، استاد سرشناس کودکان و روان پزشکی در دانشگاه راتگرس می گوید: «در طول تاریخ بشر، دروغگویی، به عنوان یک ضرورت تکاملی از ما در مقابل ضررها محافظت کرده و به این نحو به ما خدمت کرده است.»

این حفاظت، شامل حفاظت از ما در مقابل تعقیب و پیگرد قانونی هم می شود. به همین علت است که بسیاری از مردم در سراسر جهان مجاب می شوند، برای حفظ جان خود دروغ بگویند.

اگر ما این توانایی را داشتیم که دروغ را تشخیص دهیم، آن وقت در کشورهایی که درآن برخی باورها و گرایش های خاص غیر قانونی دانسته می شوند، زندگی بسیار خطرناک می شد.

دروغ گفتن در برخی موقعیت ها، مثل محیط های کاری، که خطری جان ما را تهدید نمی کند هم سودمند تلقی می شود. اگر ما به رئیسمان می گفتیم که نظر واقعی مان نسبت به او چیست یا دلیل واقعی تمام نکردن یک پروژه کاری در مدت تعیین شده چه بوده است، ممکن است اخراج شویم یا تنزل رتبه پیدا کنیم.

ما همچنین دروغ می گوییم تا بهتر از آنچه هستیم به نظر برسیم و حال و هوای حرفه ای خود را حفظ کنیم.
آیا صداقت باعث از هم پاشیدن جامعه می‌شود؟

کانگ لی، استاد توسعه ی انسانی و روان شناسی کاربردی در دانشگاه تورنتو می گوید: «اخیرا، دیر به یک جلسه رسیدم و گفتم که مترو تاخیر داشته است. در حقیقت، مترو تاخیر نداشت، دیر کردن من تقصیر خودم بود. اما فکر نمی کنم که به لحاظ حرفه ای برایم خوب باشد اگر همکارانم بفهمند علت اصلی تاخیر من چه بوده است.»

اما از طرفی، به نظر کلارک فرشمن، استاد قانون از دانشگاه کالیفرنیا، که متخصص کشف دروغ است، گاهی به سودمان است که بتوانیم دروغ هایی که در محیط کار به ما گفته می شود را تشخیص دهیم.

او می گوید، به طور مثال، کارمندانی که در اقلیت هستند با طرح پرسش های درست و اطمینان از اینکه پاسخ های درست دریافت می کنند، می توانند از موقعیت شغلی و دستمزدشان محافظت کنند.

او می گوید: «از نظر من، جهانی که افراد در آن به حقیقت دسترسی داشته باشند--آن هم حقیقتی که برایشان حیاتی است--مکانی عالی برای زیستن است. در این جهان تبعیض و عدم تساوی کمتر است.»

دن آریِلی، استاد روان شناسی و اقتصاد رفتاری در دانشگاه دوک می گوید: «در چنین جهانی احساسات افراد بیشتر هم آسیب می بیند. برای اکثر ما، جهانی عاری از دروغ می تواند به معنی تخریب خودانگاره یا تصور از خود باشد. زندگی با راستگویی به این معنی است که شما در مورد نحوه ی لباس پوشیدنتان، روابط تان، یا هر چیز دیگری، بازخوردهای صادقانه و گاه بی رحمانه دریافت خواهید کرد.»

«شما می فهمید که مردم آن چنان که باید به شما توجه ندارند و آن قدری که خودتان فکر می کنید در چشم دیگران مهم و حائز ویژگی های خاص هستید، مهم و خاص نیستید.»

اما از طرفی، آریلی می گوید، بازخوردهایی که کاملا صادقانه باشند به ما فرصت پیشرفت و یادگیری می دهند. هر چند او مطمئن نیست که چنین معامله ای ارزشش را داشته باشد.

لی می گوید، تخریب خود انگاره می تواند به محض زبان باز کردن شروع شود و در رشد طبیعی کودک اختلال ایجاد کند.

«تصور کنید فرزندتان از راه می رسد و می گوید بابا، مامان، نقاشی ام را نگاه کنید! و شما پاسخ می دهید، این دیگه چه افتضاحیه!»

«تاثیر منفی این حد از صداقت به سرعت صورت می گیرد.»

در این صورت، بسیاری از معصومیت های دوران کودکی از بین می رود. به طور مثال دیگر کسی به بابانوئل، پری دندون و خرگوش عید پاک اعتقاد ندارد. در عوض، به دلیل کنجکاوی زیادشان، خیلی زودتر از موعد با واقعیت های سخت زندگی مواجه می شوند که لزوما اتفاق خوشایندی نیست.

پاول اکمن، استاد بازنشسته ی روان شناسی دانشگاه کالیفرنیا، می گوید: «خیلی چیزها هست که از درک و فهم کودکان خارج است. بنابراین هر نوع پنهان کاری از سوی والدین در قبال کودکان، لزوما کاری خشونت آمیز و بد نیست.»


لیوایز می گوید: «کودکان از سنین بسیار پایین ارزش اجتماعی دروغ گویی را یاد می گیرند. مادر ممکن است به کودکش بگوید، گوش کن، مادربزرگ می خواهد به تو هدیه بدهد و تو باید به او بگویی که این هدیه را دوست داری، وگرنه مادر بزرگ ناراحت می شود.»
آیا دروغ از ضروریات زندگی اجتماعی است؟
لیوایز می گوید، کودکان تا سن 3 یا 4 سالگی در هنر دروغ مودبانه استاد می شوند.

لیوایز در آزمایشی که طی یک آزمایش دریافت که هر چه کودکی به لحاظ عاطفی و هوش بالغ تر شود، بیشتر احتمال دارد که اگر از او خواسته شود به عروسکی خاص نگاه نکند، زیر چشمی به آن نظر بیندازد.

کانگ و همکارانش هم دریافتند که آموختن دروغ گویی برای کودکان منافع شناختی به همراه دارد.

بلا دی پائولا، روان شناس اجتماعی در دانشگاه کالیفرنیا می گوید، ما انسان ها تا قبل از رسیدن به بزرگسالی یاد می گیریم که مرتب دروغ بگوییم. او دریافت که دانش آموزان کالج در هر سه تعامل اجتماعی ای که داشتند، یک بار دروغ گفته بودند. افراد بزرگتر از آن ها هم در هر 5 تعامل خود، یک بار به دروغ متوسل شده بودند.

دی پائولا می گوید: «در بسیاری از دروغ های روزمره، افراد تظاهر می کردند احساسشان مثبت تر از واقعیت است. به طور مثال اگر شما را دوست ندارند، تلاش می کنند این احساس را مخفی کنند. اگر حرف هایی که می زنید به نظرشان خسته کننده و کسالت اور است، تلاش می کنند تظاهر کنند نسبت به حرف های شما مشتاق هستند.»

لیوایز می گوید: «در حقیقت، وقتی پای روابط میان فردی به میان می آید، تشخیص دروغ و فریب کاری افراد می تواند فاجعه آفرین شود. در فرهنگی که اخلاق به معنی آسیب نرساندن و جریحه دار نکردن احساس دیگران است، دروغ گویی یک الزام است.»

همه ی ما در شیوع آن چه به اصلاح دروغ های کوچک مصلحتی می نامیم، با هم همکاری می کنیم.
آیا صداقت باعث از هم پاشیدن جامعه می‌شود؟

اکمن می گوید: «اکثریت افراد یه شکلی ناخودآگاه با فریب کار و دروغ گو در فریب خوردن خود همکاری می کنند.»

برای مثال، بعد از صرف شام، ما معمولا با میزبان درباره ی این که اوقات بسیار خوبی داشتیم صحبت می کنیم، حتی اگر واقعا هر لحظه با عذاب سپری شده باشد.

میزبانان ما برای شنیدن این تعریف ها آمادگی لازم را دارند و هیچ تمایلی هم ندارند بدانند که چقدر غذا و همراهی شان برایمان وحشتناک بود.

لیوایز می گوید: البته سویه ی منفی این دروغ های مودبانه این است که ما ممکن است دوباره دعوت شویم اما به هر حال، این بهایی است که ما برای ناراحت نکردن دیگران پرداخت می کنیم.»

در جهانی عاری از دروغ های مودبانه، دوستی ها از هم می پاشد، روابط حرفه ای خدشه دار و دورهمی های خانوادگی بسیار غیرقابل تحمل تر از آن چه که اکنون است، می شود.
نزدیکترین روابط عاشقانه هم عاری از دروغ نیستند.

ساندرا متس در سال 1989 تحقیقی را در دانشگاه الینوی و با مشارکت 390 نفر انجام داد و به این نتیجه رسید که فقط 33 نفر از 390 مشارکت کننده به سختی موقعیتی را به خاطر می آوردند که در آن به نحوی به شریک زندگی خود «دروغ نگفته باشند.»

تحقیقی مشابه که جنیفر گاتری و آدریان کانل در سال 2013 در دانشگاه کانزاس انجام دادند نشان داد که فقط 2 نفر از 67 شرکت کننده در طول یک هفته شریک عشقی خود را فریب نداده بودند.

در هر دو مطالعه، اکثر افراد علت عدم صداقتشان را اجتناب از ناراحت کردن شریک خود یا آسیب رساندن به رابطه شان عنوان می کردند.

بسیاری از روابط چندان پایدار نمی ماند، اگر بنا بود که درباره ی همه چیز با شریک زندگی مان صادق باشیم--از نظر واقعی مان درباره ی چهره ی او بعد از بیدار شدن از خواب یا خیانت.

اکمن می گوید: «چیزهایی در زندگی هست که شما حتی نمی خواهید همسرتان از آن خبر داشته باشد.»
آیا صداقت باعث از هم پاشیدن جامعه می‌شود؟

لیوایز می گوید، توانایی تشخیص دروغ می تواند به طروقی سودمند باشد. یکی از سودمندی های توانایی تشخیص دروغ این است که می توان دروغ گوهای بالفطره یا افرادی که دروغ های سریالی و مخرب را که هیچ شان اجتماعی ای ندارد، می گویند، را شناسایی کرد.


دروغ گوهای بالفطره خودشیفته هایی هستند که نیازشان به فریب خویش ناشی از تنفر آن ها از شرمنده شدن است و آنقدر این نیاز ریشه دار است که حتی خودشان هم دروغ هایشان را باور می کنند-حتی اگر این دروغ ها با نظرات و گفته های قبلی خودشان در تناقض باشد.


بر طبق لیوایز، دونالد ترامپ یکی از نمونه های کلاسیک چنین افرادی است.

«میزان خود فریبی در ترامپ آنچنان بالاست که او حتی خودش هم نمی داند که در حال دروغ گفتن است.»

ویان باکر، استاد ارتباطات سیاسی و روزنامه نگاری در دانشگاه بانگور در ویلز می گوید: «دروغ گویی در سیاست جدید نیست. او می گوید، افلاطون ارزش «دروغ شریف» را به رسمیت شناخته است، و متن سیاسی کلاسیک «شهریار» برای فریب کاری در رهبری سیاسی نقش ضروری قائل شده است.

باکر می گوید: «اما به نظر می رسد دروغگویی در سیاست در سال های اخیر شدت بیشتری یافته است. آن چیزی که به خصوص این روزها بسیار بد است، این است که برخی از سیاست مداران معروف مانند ترامپ، ولادیمیر پوتین و سایر مردان قدرتمند در سراسر جهان دروغ گویی را به عنوان یک عادت درونی کرده اند و به هیچ عنوان برایشان اهمیتی ندارد که دروغ هایشان فاش شود.»
آیا صداقت باعث از هم پاشیدن جامعه می‌شود؟

بر اساس سایت PolitiFact، سایت حقیقت یابی که توسط یک موسسه ی غیرانتفاعی مطالعات رسانه اداره می شود، 70 درصد از گفته های ترامپ و 32 درصد از حرف های هیلاری کلینتون دروغ است.

او می افزاید، موسسه ها هم به وضوح دروغ می گویند. یک سازمان بریتانیایی به نام Britain's Vote Leave بارها در جریان کمپین های ضد اتحادیه ی اروپا اعلام کرده که ماندن در اتحادیه ی اروپا هفته ای 350 پوند برای انگلستان هزینه دارد. ادعایی که سازمان آمار رسمی انگلستان آن را «به وضوح سوء استفاده از آمار رسمی» توصیف کرده است.

باکر می گوید: «این ادعا حاوی محتوای فریب کارانه است.»

علی رغم وجود شواهد زیاد مبنی بر عدم صداقت سیاست مداران و گروه های سیاسی، همچنان این افراد و گروه ها در میان رای دهندگان جایگاه خوبی دارند.

باکر با اشاره به همین موضوع می‌گوید، مطالعات بسیاری نشان می‌دهد که تغییر نظر افرادی که به شدت به اطلاعات غلط باورمند هستند، کار بسیار سختی است و می‌افزاید، ما انسان ها، به «سوگیری تایید» یا میل شدید به باور کردن چیز‌هایی که با جهان بینی فعلی مان تطابق دارد، دچاریم.


اما در جهانی که مردم قادر باشند به طور خودکار دورغ را تشخیص دهند، دیگر از سیاست مداران دروغ گو حمایت نمی‌کنند.


در جهانی که مردم آن قادر باشند بلافاصله دروغ گویی را تشخیص دهند، حمایت از سیاست مداران فریب کار کاهش پیدا می‌کند.

فرشمن می‌گوید: «بسیاری از طرفداران ترامپ باور ندارند که او فردی ناراست است، بلکه گمان می‌کنند در حق او اجحاف شده و او به ناحق مورد انتقاد قرار می‌گیرد. اما اگر آن‌ها این توانایی را داشتند که با اتکا به دانش خود دریابند ترامپ به آن‌ها دروغ می‌گوید، فکر نمی‌کنم دلیلی برای حمایت از او باقی می‌ماند.»


در جهان بی دروغ روابط بین المللی و دپیلماسی به دردسر می‌افتاد، اما شهروندان از سیاست مداران و مقامات راستگو منفعت بیشتری می‌بردند.

چنین چیزی در مورد عملیات تجسس پلیس و برخورد عادلانه با مجرمان نیز صادق است.

در جهان عاری از دروغ خشونت پلیس و سوگیری‌های او کاهش پیدا می‌کرد. افسران به سادگی از مظنونین می‌پرسیدند که آیا آن‌ها با خود اسلحه دارند یا آیا مسبب اصلی جرمی که رخ داده، هستند یا خیر؛ و دادگاه‌ها جای خود را به جلسات ساده‌ی پرسش و پاسخ برای تعیین مقصر اصلی می‌دادند.

اکمن می‌گوید: «چنین چیزی به خصوص در مورد برخورد با مقصرین و مجرمان اصلی بسیار کاربرد دارد. ما می‌خواهیم خاطی‌های اصلی را پیدا کنیم. ما نمی‌خواهیم دچار قضاوت نادرست شویم و یک فرد بی گناه را تنبیه و مجازات کنیم.»

باکر می‌گوید، نمی‌توان به طور کامل پیش بینی کرد مردم در یک جامعه‌ی عاری از دروغ چه ضرر‌ها و منفعت‌هایی را کسب خواهند کرد. اما با اطمینان می‌توان گفت که این جهان به طور کامل از جهان فعلی متفاوت خواهد بود.

باکر می‌افزاید: «اما به هر حال انسان‌ها تطبیق پذیر هستند و با گذر زمان ما هنجار‌های جدید و رمز‌های قابل قبول توسعه دهیم، و هم زمان، روش‌های جدیدی برای دروغ گفتن و فریب یکدیگر پیدا می‌کنیم--چه از طریق تکنولوژی، و مواد مخدر و رفتار‌های اجتماعی و چه از طریق آموزش‌های ذهنی.»

کنگ با این نظر موافق است، او می‌گوید: «من ۱۰۰ درصد مطمئنم که ما به فریفتن یکدیگر ادامه خواهیم داد، ما راهی نوین پیدا خواهیم کرد. زیرا این از ضروریات زندگی است.»


منبع: BBC
مترجم فرادید: عاطفه رضوان نیا
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید