از حادثه لرزند به خود قصرنشینان
در این ایام نوروز درست همان وقتی که من و شما در حال دید و بازدید و صله رحم و مانیتورینگ سیل در فضای مجازی هستیم عدهای تا کمر در آب فرو رفتند و برای کمک به هموطنانشان تن به آب زدند.
کد خبر :
۶۸۹۸۷
بازدید :
۱۲۴۳۱
امیر جدیدی | نمیدانم که تا به حال در شرایط سخت و خشم طبیعت گیر افتادهاید یا نه. نمیدانم که معنی و مفهوم گیر افتادن و از دست دادن را چشیدهاید یا نه. نمیدانم تا به حال تجربه کردهاید که شیر آب خانه را باز کنید و آب نیاید، آن هم نه برای ساعتی که برای چند روز.
نمیدانم که میدانید برق نداشتن در یک شهر یعنی چه. جای خواب و بالش نرم و پتو و ملحفه تمیز نداشتن یعنی چه. نمیدانم که مصداق دقیق غم و اندوه و بیکسی را در یک اتمسفر بزرگ به اسم شهر یا روستا تجربه کردهاید یا نه. من، اما به مدد شغل روزنامهنگاری چند باری این تجربهها را از سر گذراندهام.
میدانم که گیر کردن در شهری که به ذات بیبرق و ظلمات و خاموش است یعنی چه. میدانم غذا نخوردن یکی دو روزه و آواربرداری و سرمای استخوان سوز و نم کشیدن تن یعنی چه. خلاف ادب است، اما میدانم دچار شدن به سندروم توالت امن در حوادث طبیعی یعنی چه. خدای ناکرده اینها را نمیگویم که بر شمای خواننده منتی بگذارم و تنزه طلبی کنم.
اما از آنجایی که برخلاف مخالف خوانهای توییتری داخلی و خارجی چند باری همه این مصائب را با وجودم درک کردهام، میدانم توی چادرهای سیلزدگان و زلزلهزدگان گاهی نوای آوازی حتی با صدای فالش و خارج، بذر امید را شکوفه میاندازد. میدانم خوردن یک نوشابه گرم بین هفت هشت نفر چقدر میتواند دلت را خنک کند. میدانم وقتی رمق از جان امدادگر و ارتشی و بسیجی و سپاهی و نیروهای خودجوش مردمی میرود فرستادن یک صلوات بر محمد چطور به جان آدم میافزاید.
حالا در میانه این همه بلا و حجم عظیم آبگرفتگی و احتمالا خلسه ناشی از بیخوابی و بدندرد گریزناپذیر هفت هشت نفر مرد برای لختی خارج شدن از آمبیانس اندوه دور هم سینه میزنند و میخوانند ما خانهبهدوشان غم سیلاب نداریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
حالا در میانه این همه بلا و حجم عظیم آبگرفتگی و احتمالا خلسه ناشی از بیخوابی و بدندرد گریزناپذیر هفت هشت نفر مرد برای لختی خارج شدن از آمبیانس اندوه دور هم سینه میزنند و میخوانند ما خانهبهدوشان غم سیلاب نداریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
فارغ از اینکه مصرع اول برای صائب است و مصرع دوم برای کلیم یا اقبال اصلا چه اهمیتی دارد که این چند مصرع برای چند شاعر است. مهم این است که جان دوباره میگیرند و برای ادای تکلیفشان توان پیدا میکنند. حالا یکی با مداحی یکی با صدای محسن نامجو یکی با گیتار زدن یکی با تار زدن یکی با صلوات یکی با کف زدن یکی با سینه زدن.
بعد عدهای با بیانصافی شروع به بدگویی و ناسزا و کاریکاتور کشیدن میکنند و عدهای هم بیخبر بر این طبل بیانصافی میکوبند و ریتوییت میکنند و به ریش این جماعت میخندند. اما حقیقت این است که در این ایام نوروز درست همان وقتی که من و شما در حال دید و بازدید و صله رحم و مانیتورینگ سیل در فضای مجازی هستیم عدهای تا کمر در آب فرو رفتند و برای کمک به هموطنانشان تن به آب زدند و نهایت بیانصافی است که روی مبل لم بدهیم و واژههایی را پشت هم تایپ کنیم که زبان فارسی از زشتی این کلمات خجل شود.
نهایت نامردی است که از هنر طراحی استفاده کنیم و هموطنان سیل زده مان را زیر پای سینه زنان بکشیم؛ و نهایت بیخبری است که بر دستپخت ناپخته این نارفیقان جملهای ضمیمه کنیم و این پستهای سراسر بیانصافی را کوت کنیم.
گویی صائب بهتر از همه ما چنین روزی را دیده و در مصرع اول همین بیت گفته است که: از حادثه لرزند به خود قصرنشینان/ ما خانهبدوشان غم سیلاب نداریم. آقایان و خانمهای قصرنشین نگران روزی باشید که خدای ناکرده سیل قصر خیالی شما را با خود ببرد. آن وقت باز هم همین بچهها هستند که از کار و بار روزانه و خانه و خانوادهشان میزنند و به کمکتان میآیند. شک نکنید.
گویی صائب بهتر از همه ما چنین روزی را دیده و در مصرع اول همین بیت گفته است که: از حادثه لرزند به خود قصرنشینان/ ما خانهبدوشان غم سیلاب نداریم. آقایان و خانمهای قصرنشین نگران روزی باشید که خدای ناکرده سیل قصر خیالی شما را با خود ببرد. آن وقت باز هم همین بچهها هستند که از کار و بار روزانه و خانه و خانوادهشان میزنند و به کمکتان میآیند. شک نکنید.
منبع: روزنامه اعتماد
۰