علت گریه و پیامدهای آن

علت گریه و پیامدهای آن

تا کنون علل مختلفی برای گریه کردن بیان شده است. چارلز داروین یک بار ادعا کرد که گریه‌های احساسی ما «بی هدف» رخ می‌دهند، اما اشک‌ها فقط خاصیت پالایش روانی ندارند. آن‌ها هدفمند هستند: جایی که واژه‌ها برای ارتباط برقرار کردن کم می‌آورند، اشک‌ها این وظیفه را به عهده می‌گیرند.

کد خبر : ۶۹۰۶۶
بازدید : ۲۵۴۱
علت گریه و پیامدهای آن
فرادید | مانند بسیاری از ما، رز آرمیتاژ هم وسط هر بحثی به گریه می‌افتد. در ارتباط با همسرش فرقی نمی‌کند تا چه اندازه مستدل صحبت کند یا چه اندازه محق باشد، اشک هایش بالاخره سرازیر می‌شوند.

آرمیتاژ می‌گوید: «کمتر بحثی را به یاد دارم که آخرش به گریه نیفتاده باشم. به این نتیجه رسیده ام که دلیل گریه هایم این است که او برایم خیلی مهم است؛ و بعضی وقت‌ها هم گریه می‌کنم، چون احساس می‌کنم شنیده نمی‌شوم.»

چارلز داروین یک بار ادعا کرد که گریه‌های احساسی ما «بی هدف» رخ می‌دهند، اما همانطور که مثال آرمیتاژ هم نشان می‌دهد، اشک‌ها فقط خاصیت پالایش روانی ندارند. آن‌ها هدفمند هستند: جایی که واژه‌ها برای ارتباط برقرار کردن کم می‌آورند، اشک‌ها این وظیفه را به عهده می‌گیرند.

ممکن است گریه‌ی ما ناشی از احساس همدلی با شریک عاطفی مان باشد، مثل زمانی که متوجه می‌شویم او را نادیده گرفته ایم. گاهی نیز گریه ناشی از عصبانیت است، مثل زمانی که احساس می‌کنیم شریک عاطفی ما علی رغم اینکه مقصر است، دلیل تراشی می‌کند.

نویسنده‌ی علمی مجله‌ی تایم، مندی آکلندر، می‌گوید، «اشک‌ها سیگنالی هستند که برای دیگران قابل رویت اند.»
اشک، پاسخی طبیعی به لحظات به شدت استرس زاست. اما اشک ریختن در میانه‌ی یک بحث می‌تواند بسیار آزار دهنده باشد. به خصوص وقتی شریک زندگی تان آن را به معنی ضعف شما تعبیر کند.

کاردر استاوت، روان شناس مقیم لس آنجلس، به هافینگتون پست، می‌گوید: «بسیاری از زوج‌ها از گریه‌های شریک عاطفی خود عصبانی می‌شوند و احساس می‌کنند چیزی ناخواسته به آن‌ها تحمیل شده است. آن‌ها حس می‌کنند این گریه‌ها ابزاری است که شریک عاطفی شان با توسل به آن می‌خواهد بر آن‌ها کنترل پیدا کند.»

«خیلی احتمال دارد که دیگران فردی گریان را به عنوان کسی که به لحاظ عاطفی بی ثبات است، قضاوت کنند. این فرد معمولا جملاتی نظیر این که «چرا همیشه گریه می‌کنی؟ سعی کن تغییر کنی!» را زیاد از دیگران می‌شنوند.»

زنان خشم خود را با گریه رقیق می کند

تجربه‌ی استاوت که تا کنون با بسیاری از زوج‌ها کار کرده است، نشان می‌دهد، گریه افراد معمولا اصیل است.

«آن‌ها احتمالا آسیب دیده اند، یا از اینکه با بقیه رویارو شوند می‌ترسند، و اشک‌ها محصول این ترس‌ها هستند. احتمالا تصور می‌کنند این بحث‌ها منجر می‌شود توسط شریک زندگی شان رها شوند، آن‌ها فکر می‌کنند تاب تحمل پیامد‌های رها شدگی را ندارند. بنابراین، شکنندگی خود را با گریه ابراز می‌کنند.»

استاوت می‌گوید: «بعضی از گریه کنندگان از این که احساسات خود را به راحتی نمایش می‌دهند احساس ضعف و خجالت می‌کنند. اما برخی دیگر، چنانچه از سوی دیگران حمایت درست دریافت کنند، احساس بهبود یافتگی پیدا می‌کنند.»

یک روان شناس دیگر به نام استیسی روزنفلد، از فلوریدا، معتقد است، تمایل ما به گریه ممکن است ناشی از سبک‌های وابستگی مان یا راه‌هایی باشد که ما با دیگران ارتباط صمیمانه برقرار می‌کنیم.

چنانچه تیپ شخصیتی شما از نوع افراد اضطرابی باشد، نسبت به کوچکترین تغییرات در خلق یا رفتار شریک زندگی تان حساس می‌شوید. حتی ممکن است این تغییرات را بسیار شخصی در نظر بگیرید و نشانی از افول رابطه تلقی کنید. حساسیت زیاد باعث می‌شود ناگهان در میان یک بحث بسیار مهم، درباره‌ی مسائلی صحبت کنید که معلوم نیست از کجا نشات گرفته اند.

روزنفلد می‌گوید: «اگر ما مضطرب باشیم، ممکن است از این که یک بحث به جدایی یا از دست دادن شریک زندگی مان منجر شود، دچار هراس شویم.»

«گریه‌ی ما ممکن است ناشی از ترس از جدا شدن یا از دست دادن شریک عاطفی مان باشد. به جای این که بر مواضع خود تاکید کنیم یا درباره‌ی آن چه که حقیقتا موجب آزردگی مان شده صحبت کنیم، بیشتر نگران این هستیم که نکند شریک زندگی مان با شدت گرفتن مشاجره ما را ترک کند.»

«بنابراین، اشک‌ها جاری می‌شوند.»

بستگی دارد ما در برابر چه کسی اشک بریزیم. استاوت می‌گوید، افرادی که تیپ شخصیتی اضطرابی دارند یا افرادی که عمیقا اطمینان دارند می‌خواهند کنارمان بمانند، به گریه‌های ما با همدلی پاسخ می‌دهند.

اما اگر شریک ما فردی اجتنابی avoidant باشد، با اشک‌های ما چندان احساس راحتی نخواهد کرد. افراد اجتنابی به افراد گریه کننده برچسب «هیستریونیک» می‌زنند و تمایلی به ماندن در کنار چنین افرادی ندارند. ذات تیپ اجتنابی این گونه است که او را از صمیمی شدن در رابطه بر حذر می‌دارد، بنابراین گریه برای این افراد نشانه‌ای از وابستگی آزار دهنده‌ی شریک شان به آن هاست.

اگر زوج‌ها ندانند که در چنین موقعیت‌هایی چگونه باید برخورد کنند، این چرخه‌ی معیوب ادامه پیدا خواهد کرد.
در این میان کلیشه‌های جنسیتی نیز نقش مهمی ایفا می‌کنند. به لحاظ فرهنگی، تمایل داریم زنان را به عنوان افرادی که به اصطلاح عامیانه اشک شان دم مشک شان است تصور کنیم و مردان را افرادی سنگ دل بشناسیم.
بیشتر بخوانید:
روزنفلد می‌گوید، این که زنان بیشتر از مردان گریه می‌کنند، به این دلیل است که آن‌ها به گونه‌ای اجتماعی شده اند که از ابراز خشم خود اجتناب کنند.

«زنان اغلب خشم خود را رقیق می‌کنند، و عصبانیت یکی از راه‌های رقیق کردن خشم است. ما ممکن است از این که دیگران چه پاسخی به خشم ما خواهند داد بهراسیم. ما می‌ترسیم خشم ما منجر به طرد شدن، از دست دادن یا خشونت شود.»

حال سوال این است که چطور فردی که بیشتر اوقات به گریه میفتد می‌تواند با فردی که گریه نمی‌کند، ارتباط برقرار کند؟

استاوت می‌گوید، اگر احساس کردید که ممکن است تا چند لحظه‌ی دیگر گریه تان بگیرد، اصلا اشکالی ندارد که بحث را در لحظه متوقف کنید. سپس، اتاق را برای چند لحظه ترک کنید. بروید قدم بزنید یا در هر اتاق دیگری چند نفس عمیق بکشید.

استاوت می‌گوید: «من اغلب به بیمارانم می‌گویم یک تکه زمین پیدا کنند و برای رها سازی انرژی منفی و نگرانی هایشان، با پای برهنه روی آن راه بروند.»

«۱۰ دقیقه تنفس، جوابی عالی می‌دهد.»

راه حل این نیست که هرگز تا پایان زندگی خود گریه نکنید. بلکه باید بدانید چه زمانی گریه می‌کنید و این گریه‌ها چه احساسی را به شما و شریک زندگی تان منتقل می‌کند.

آرمیتاژ یاد گرفته است که در هر بحثی باید به این فکر کند، که آن‌ها با همدیگر دعوا نمی‌کنند بلکه آن‌ها برای یافتن راه حلی برای یک مسئله با هم بحث می‌کنند.

آرمیتاژ می‌گوید، گریه کردن مایه‌ی شرمساری نیست. همانطور که قبلا هم گفتم، ما گریه می‌کنیم، چون آن آدم برایمان مهم است. گریه می‌کنیم، چون به او اهمیت می‌دهیم.»

منبع: هافینگتون پست
مترجم فرادید: عاطفه رضوان نیا
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید