پول کلینت ایستوود از ترس‌های ترامپ!

پول کلینت ایستوود از ترس‌های ترامپ!

هر فیلم کلینت ایستوود را که نگاه می‌کنم بیشتر متقاعد می‌شوم که او نسخه‌ی تشدید‌شده‌ی جان وین است. چه در زندگی واقعی چه در بازیگری و کارگردانی، ایستوود انگار شبح جان وین است در زمانه‌ی ما.

کد خبر : ۶۹۱۳۵
بازدید : ۵۷۶۶
کلینت ایستوود از ترس‌های ترامپ پول درمی‌آورد!
کریم نیکونظر | وین فیلم «کلاه‌سبزها» را ساخت و جوان‌ها را تشویق کرد تا به ویتنام بروند و از آرمان آزادیخواهی آمریکا دفاع کنند. ایستوود هم فیلم «تک‌تیرانداز آمریکایی» را کارگردانی کرد تا روحیه‌ی سلحشوری آمریکایی‌ها را در جنگ خلیج فارس و عراق نشان بدهد. جان وین همیشه یک محافظه‌کار راست‌گرا بود و از منافع جمهوری‌خواهان دفاع می‌کرد. در زندگی واقعی شبیه بازمانده‌ای از نیرو‌های جنوب در جنگ‌های داخلی بود که سرسختانه در برابر تغییر وضع مقاومت می‌کرد. مشهور است که در زندگی واقعی مثل ایتن ادواردزِ «جویندگان» دنبال سرخ‌ها در هالیوود بود و می‌خواست‌کلک‌شان را بکند.

ایستوود هم دنباله‌روی راستین جان وین بوده؛ آدمی شیفته‌ی محافظه‌کاری راست‌گرایانه که با رونالد ریگان در کاخ سفید رفت‌وآمد داشته و حامی دونالد ترامپ در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا بوده است. هنوز که هنوز است حامی آرمان‌های سفیدپوست آمریکایی است و آن‌چه او را به ترامپ وصل می‌کند همین گرایش غریب او به آزادی اجتماعی، فردیت، نفرت از خارجی‌ها و مقاومت در برابر تغییرات جامعه است.

او همچنان به سنت‌ها و خانواده وفادار است و کاملا اخلاق‌گرایانه با مسائل روبه‌رو می‌شود. هر وصفی را که درباره‌ی ایستوود می‌نویسم انگار دارم از وین حرف می‌زنم و هر شرحی درباره‌ی جان وین انگار به کلینت ایستوود اشاره می‌کند. همه‌ی این‌ها را گفتم تا به تازه‌ترین ساخته‌اش برسم؛ فیلمی به نام «مول» که ترجمه‌ی تحت‌اللفظی‌اش «قاطر» است، اما معنی درست‌ترش «حامل» یا «باربر» است.

فیلم درباره‌ی پیرمردی است که به خاطر مشکل مالی حاضر می‌شود برای عده‌ای مکزیکی مواد مخدر جابه‌جا کند، اما کمی بعد اتفاقاتی می‌افتد که او ترجیح می‌دهد از این معرکه دست بکشد. راستش را بخواهید وقتی «مول» را تماشا می‌کنید انگار نظریه‌ی حامیان ترامپ درباره‌ی مکزیکی‌ها را می‌بینید، فیلم به‌نوعی بازنمایی ایده‌های کمپین ترامپ درباره‌ی دشمنی کینه‌توزانه با مکزیکی‌هاست.
موقع تماشای فیلم خیلی تلاش کردم تا تسلیم قصه شوم و بدبینی‌ام را درباره‌ی ایستوود کنار بگذارم. اما حفره‌های متعدد فیلمنامه و فرم کسالت‌بار روایت و انباشت اطلاعات در یک‌سوم پایانی که با چرخش‌های احساسی کامل می‌شد، اجازه نداد که از فیلم به‌عنوان یک فیلم لذت ببرم.

بیش از هر چیز حواشی و ضمائم فیلم بود که توجه‌ام را جلب می‌کرد، این‌که ایستوود محافظه‌کارِ حامی ترامپ چه جور فیلمی درباره‌ی مکزیکی‌ها می‌سازد؛ او قبل‌تر در «گرن تورینو» آسیای شرقی‌ها را مسخره کرده بود و حالا نوبت مکزیکی‌ها بود. به‌نظرم خود ایستوود هم مایل بوده تا با دستمایه‌ای آشنا و ایده‌های مطلوب آمریکایی سفیدپوست بیشتر کار کند و مثل همیشه یک قهرمان رمانتیک محافظه‌کار را از پس پرده بیرون بکشد.

خودِ او بهترین کالبد برای این قهرمان است؛ تماشای ایستوود نود ساله با قدی خمیده و چروک‌هایی که تمام جغرافیای تن‌اش را دربرگرفته، در بازنمایی آرمان‌خواهانه و رمانتیک اثر مؤثر است. او روی کلیشه‌های رسانه‌ای و نگرانی‌های جامعه‌ی سفیدپوست آمریکایی حساب باز کرده است؛ این‌که مکزیکی‌ها در حال تباه کردن آمریکا هستند و پلیس، نیرویی است یکپارچه خوب که مجرم‌ها را گیر می‌اندازد و به‌سختی تلاش می‌کند، همان تصویری است که مدام در تلویزیون‌های آمریکایی تولید و مصرف می‌شود.

به همین دلیل هم بدمن‌های قصه شبیه هیولا‌های بی‌عقلی‌اند که مدام دنبال دردسر و مرگ می‌گردند و انگار به رندی قهرمان فیلم توجه ندارند که برایشان به‌راحتی مواد جابه‌جا می‌کند. می‌دانید، فیلمنامه نویس و کارگردان هم بعد از نیمه‌ی فیلم سردرگم می‌شوند که با این مکزیکی‌های بی‌آزار چه کنند. احتمالا از خودشان پرسیده‌اند که چرا آن‌ها کشت‌و کشتار راه نمی‌اندازند؛ بنابراین بی‌دلیل جنجالی را شروع می‌کنند تا درجه‌ی التهاب را بالا ببرند و چند خون بریزند و دشمن بد را بدتر نشان بدهند.

فیلم ایستوود چنان با محتوای رسانه‌ای کار می‌کند که برایش هر نوع دشمنی مکزیکی‌ها بدیهی و خوبی سفیدپوستی که کهنه‌سرباز هم هست، طبیعی جلوه می‌کند. ایستوود حتی در یک صحنه کنایه‌ای هم به سیاهان می‌زند و با استفاده از کلمه‌ی «کاکاسیاه» نشان می‌دهد که از اعماق تاریخ آمده؛ درست مثل جان وین در تمام فیلم‌هایش!

«مول» خواسته یا ناخواسته همان تصویری را از مکزیکی‌ها نشان می‌دهد که هالیوود قبل‌تر از روس‌ها، چینی‌ها و اعراب نشان می‌داد؛ تصویری به کلی دفرمه که محصول کلیشه‌ی آدمِ بد در هالیوود است.

آنچه حالا ساخته وجه رمانتیک و معقول نگاه و ایده‌ی ترامپ است در برخورد با جامعه‌ی آمریکایی، بازنمایی همان هراس‌ها و نگرانی‌ها و دلهره‌هایی که آمریکای سفیدپوست از مهاجرین، به‌خصوص مکزیکی‌ها دارد. این فیلم مثل «تک‌تیرانداز آمریکایی» (البته این‌بار کمی غیرمستقیم) رفتار پلیس را در برخورد با «خارجی‌ها» توجیه می‌کند و «دیگری» را نه آمریکایی که یک خارجی با چهره‌ی دهشتناک و اسلحه نشان می‌دهد.
ایستوود از ترس‌های ترامپ پول درمی‌آورد و همچنان در مقام یک محافظه‌کار تندروی راست‌گرا که ارزش‌های محافظه‌کارانه را با نگرش‌های فاشیستی ترکیب کرده جلوه‌گری می‌کند. او یک جان وین است، با همان زمختی آزاردهنده‌ی فیلم‌هایی که می‌ساخت. راستی کلینت ایستوود چطور فیلم‌های درخشانی مثل «رودخانه‌ی مینستیک»، «نامه‌هایی از ایووجیما» و «محبوبه‌ی میلیون‌دلاری» ساخته است؟
منبع: سازندگی
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید