لیلی عاج؛ پدیده تأتر

لیلی عاج؛ پدیده تأتر

لیلی عاج تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی‌ارشد ادبیات نمایشی به اتمام رسانده و دوره ‎تکمیلی فیلم‌سازی در انجمن سینمای جوانان ایران را پشت سر گذاشته است.

کد خبر : ۶۹۳۹۶
بازدید : ۱۰۴۵۳
کمیته نان در راه تئاتر شهر
لیلی عاج، نمایش‌نامه‌نویس و کارگردان، یکی از پدیده‌های قابل‌تأمل این سال‌های تئاتر ایران شده است؛ زنی از طبقه کارگر که با نگاه دقیق و اجتماعی به معضلات طبقه خود می‌پردازد و بی‌آنکه سیاست‌زده باشد و شعار بدهد، در وضعیتی شاعرانه دردناک‌ترین مسائل انسانی را پیش مخاطبانش قرار می‌دهد. او در جشنواره سی‌وهفتم در مسابقه نمایش‌نامه‌نویسی تئاتر فجر برنده بهترین نمایش‌نامه شد.

او این روز‌ها دارد نمایش «کمیته نان» را با موضوع زندگی کارگری با تمرکز بر معیشت کولبران برای اجرا در مجموعه تئاتر شهر آماده می‌کند. او در حالی آخرین جلسه‌های تمرین را پشت‌سر می‌گذارد که قرار است از اواخر اردیبهشت‌ماه در مجموعه تئاتر شهر روی صحنه برود. این نمایش که دومین اثر عاج درباره مشکلات صنفی و معیشتی کارگران است، در فضایی پرتنش به مسئله کولبر‌ها پرداخته و وضعیت زندگی‌های سخت طبقه کارگر را اجرا کرده است.

‌سالی که دوبار پاییز شد
نمایش‌نامه «سالی که دوبار پاییز شد»، قصه مرز بین خواب و بیداری و کابوس و واقعیت است و زاویه دید شخصیت‌ها را بازگو می‌کند. درحقیقت همه‌چیز کابوسی است که می‌تواند واقعیت داشته باشد یا نداشته باشد و آن به درک مخاطب از موضوع ارتباط دارد. این متن درباره زندگی یک قاضی است و بنابر روایات و احادیث بزرگان دین، زندگی او دارد بررسی می‌شود.

این نمایش‌نامه ابتدا از سوی اداره کل هنر‌های نمایشی مجوز نگرفت و با اصلاحاتی که لیلی عاج انجام داد، نمایش‌نامه را به بخش مسابقه نمایش‌نامه‌نویسی تئاتر فجر فرستاد که اتفاقا بین ۴۶۹ متن، برگزیده شد.

‌چهره غمگین من
او فعالیتش را با هنر سینما و در سینمای جوان ایران آغاز و چند فیلم کوتاه هم کار کرد. در انجمن سینمای جوان، آن‌ها یک منشی داشتند که حرف‌زدن با او در انتخاب رشته اش بی‌تأثیر نبود؛ چون خودش آن زمان دانشجوی ارشد ادبیات نمایشی دانشکده هنر و معماری بود.
با این‌که علاقه اش به سینما پررنگ‎تر بود؛ اما نمایش خواند. در این میان تأثیر کلاس‌های دکتر عطاءالله کوپال و تأثیر احمد دامود را هم نمی‌توان نادیده گرفت. به زعم خودش، ورودی‎های ۷۷ نمایش دانشکده هنر و معماری درخشان بودند.
هم‌کلاسی‎هایش حمید پورآذری، هدایت هاشمی، روح‌الله جعفری، کاوه سجادی‌حسینی، مهدی امینی‌خواه، رویا بختیاری و ... بودند. در هنر و معماری او سال‎های تحصیلی خوبی داشت و خیلی چیز‌ها یاد گرفت. چون پیش از دانشگاه، دوره عکاسی را گذرانده بود، رحمت امینی از او خواست در قالب کار دانشگاهی برای بولتن جشنواره تئاتر دانشگاهی عکاسی کند و از پشت صحنه تمرین نمایش‌ها عکس بگیرد.
یادش هست حسین کیانی «پنهان‌خانه پنج‌در» را آماده می‌کرد. در دانشگاه خودشان هم خیلی‌ها مثل نیما دهقان، علی سرابی و احسان فکاء با اشتیاق کار می‌کردند و از آنجایی که همیشه اهل رقابت است، به خودش گفت: پس چرا من کار نمی‌کنم؟ پس من کجای این رقابت هستم؟ این شد که سال بعد بر اساس داستان کوتاهی از «هاینریش بل» به اسم «چهره غمگین من» یک نمایش‌نامه نوشت و کار کرد. نام نمایش «شب» بود.

‌باله روی سطر‌های بی‌معنی
از وقتی گرایش ادبیات نمایشی را انتخاب کرد، نوشتن هم برایش جدی‎تر شد و نمایش‌نامه «شب» اولین نمایش‌نامه اش است. البته اسم آن را برای اجرای عمومی در تئاتر شهر تغییر داد. اسمش را گذاشت «باله روی سطر‌های بی‌معنی». بعد از اجرای جشنواره تئاتر دانشگاهی فکر کرد این اسم مناسب‌تر است.
داستان «چهره‎ غمگین من» را تبدیل به مونولوگ کرده بود و صدا‌هایی از بیرون با شخصیت اصلی حرف می‌زدند. هانیه توسلی تازه از همدان به تهران آمده بود و از طریق احسان فکاء با او آشنا شد، کار را تمرین کردند و به جشنواره تئاتر دانشگاهی راه پیدا کردند و هانیه جایزه اول بازیگری زن جشنواره را گرفت و او نیز نامزد بهترین متن و کارگردانی شد و جایزه سوم کارگردانی را گرفت.

آن زمان هروقت کسی رتبه‎ای می‌آورد یا جایزه‌ای می‌گرفت، تخفیف شهریه دانشگاه شامل حالش می‎شد؛ اما او خواهش کرد که به آن‌ها پلاتو با زمان طولانی بدهند. دانشکده در خیابان بزرگمهر یک ساختمانی داشت که دوتا پلاتو در زیرزمینش آماده شده بود و گروهش یکی از پلاتو‌ها را سه ماه در اختیار داشت.
این شد که او و هانیه توسلی نمایش دیگری کار کردند. آن زمان خیلی بیشتر از حالا درگیر فرم بود؛ مثلا اگر یک چهارپایه آهنی دفرمه در دانشکده بود، آن را به پلاتو می‌آورد و می‌گفت: فلان قصه کوتاه از «آلبرتو موراویا» یا «دینو بوتزاتی» را خوانده و به نظرش می‌تواند مبنای نمایششان باشد.
بعد هرچه داشت را می‌گذاشت وسط و هانیه توسلی شروع می‌کرد به اتودزدن؛ به نظرش؛ انصافا بداهه‌پرداز خوبی بود و هم اهل مطالعه.... او اتود می‎زد و لیلی عاج می‌نوشت و ناخودآگاه جنبه‌های فرمی و فیزیکال کار بر متن غالب می‎شد، شاید به این دلیل به او جایزه کارگردانی می‌دادند.

عاج این شانس را داشت که اولین نمایشی را که کارگردانی کرد، در تئاتر شهر اجرا کند؛ سالن خورشید که حالا شده فضای انتظار و ورودی سالن قشقایی. سال بعد هم در جشنواره تئاتر دانشجویی «فکاهی‌نامه‎ یک زن» را با بازی نگار عابدی کار کرد که اتفاقا نگار عابدی هم جایزه گرفت و او نامزد طراحی صحنه شد و دیپلم افتخار گرفت؛ شاید، چون در رقابت بود تا فرمی جدید پیدا کند و عرق‌ریزان روحی داشت که جوری کاری کند که شبیه بقیه نباشد.

بعد‌ها در نمایش‌های «قرمز و دیگران» و «گل‌های شمعدانی» دستیار محمد یعقوبی شد؛ یعنی تا حدودی تئاتر حرفه‌ای آن دوران را تجربه کرد، اما درآمدی نداشت. همین جنبه‌های اقتصادی ماجرا بود که سال‌ها او را پایبند تلویزیون کرد. ناگفته نماند از یعقوبی خیلی چیز‌ها و مهم‌تر از همه ادب و متانت در برخورد با بازیگران و گروه و صبوری و فروتنی بی‌نهایت را یاد گرفت. او غیبتی چندین‌ساله داشت و به تلویزیون کوچ کرد.

‌خواب زمستانی
عاج که ۱۰ سال از تئاتر دور شده بود، دوباره دنبال ادامه تحصیل رفت و این‌بار در مقطع کارشناسی‌ارشد دانشکده هنر و معماری در گرایش ادبیات نمایشی ادامه تحصیل داد. پایان‌نامه‌اش نمایش‌نامه خواب زمستانی بود. مطمئن بود قهرمان‌ها زن خواهند بود...، ولی چه کسی؟ چه قصه‌ای؟ سر طرح‎ها با مهرداد رایانی‌مخصوص، استاد راهنمایش، صحبت می‌کرد و به شوخی می‌گفت: دیوانه‌ام نکن یک طرح درست و استخوان‌دار بنویس و بیاور.
عاج بر این باور است که وقتی کارگردانی، برای خودت نیستی، همه‎اش در معرض تماشاگران، بازیگرها، خبرنگارها، این و آن... هستی؛ اما وقتی می‎نویسی، انگار خودت هستی و مدام برمی‎گردی به خودت. در نویسندگی فردیت دارید، در کارگردانی این فردیت برای او کم‌رنگ‌تر است. با نمایش خواب زمستانی در سال ۹۵ به تئاتر بازگشت که در جشنواره تئاتر شهر حضور یافت و جوایزی نیز دریافت کرد و در نهایت هم آن را در تالار کوچک مولوی اجرا کرد. این نمایش در نهایت در جشنواره تئاتر دانشگاهی صوفیا در کشور بلغارستان اجرا شد.

قند خون
تا این‌که در جریان تعطیلی کارخانه قند ورامین قرار گرفت؛ تحقیقاتش را شروع کرد. از آنجا که رحمت امینی اهل ورامین است، به او گفت: باورتان می‌شود من در یک ماه بیشتر از هشت بار به ورامین رفته‌ام. محله کارخانه قند را زیرورو کرد. قصه شکل گرفت؛ خانواده‌ای که با قند سروکار دارند، بااین‌حال زندگی‌شان تلخ تلخ است.
مطمئن بود این خانواده مهاجر، کُرد هستند و مثل آبی که راهش را پیدا می‌کند، برای او راه از کارخانه ارج شروع شد و به کارخانه قند ختم شد. عاج با «قند خون» جای پایی برای ورود و ماندگاری در تئاتر ایران باز کرد. نمایش قند خون مهر ۹۶ در پلاتو اجرای مجموعه تئاتر شهر و بلافاصله در تالار باران اجرا شد. در نمایش قند خون الهام شعبانی، ارسطو خوش‌رزم و پریا وزیری بازی کردند.

‌روزمرگی
«روزمرگی» آخرین اجرای اوست که در آبان ۹۷ در تماشاخانه مهرگان اجرا شد. در این اثر که علیرضا فولادشکن تهیه‌کنندگی آن را بر عهده داشت، آلاله زارع‌طلب، غزل میرزایی، الناز اسماعیلی و المیرا صارمی ایفای نقش کردند. در خلاصه داستان این اثر نمایشی آمده است: یه‌وقتایی دم‌غروب که می‌شه، می‌رم تو این پاساژا، فرقی هم نمی‌کنه پاساژ صفویه میدون ولیعصر باشه یا یه پاساژ میدون جلیلی ته نواب، وقتی می‌بینم مغازه‌ها مشتری ندارن، حالم بد می‌شه... هی راه می‌رم و بلندبلند می‌گم‌ای خدا مردم پول ندارن، اینا دارن ورشکست می‌شن،‌ای خدا مردم بدبختن....

لیلی عاج تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی‌ارشد ادبیات نمایشی به اتمام رسانده و دوره ‎تکمیلی فیلم‌سازی در انجمن سینمای جوانان ایران را پشت سر گذاشته است. این کارگردان در حوزه فیلم کوتاه و تلویزیون فعالیت داشته است که باید از ساخت فیلم‌های کوتاه «پاییز»، «همین»، «هه ره وس»، «زن خط تیره مرد» و «هرچه تو را به یاد من بیندازد زیباست» نام برد.
از فعالیت‌های او در مدیوم تلویزیون در سمت‌هایی به‌عنوان نویسنده و کارگردان، مدیر تولید و دستیار تهیه فعالیت داشته و نویسنده مجموعه‌هایی مانند «مامان گلابی»، «ترمه طلا»، «بازار نیم‌رخ»، «مثبت من»، «رنگین‌کمان»، «دنیای تابستان» و... بوده است. با این اوصاف، همچنان می‌توان در انتظار کار‌های درخشانی از این نویسنده و کارگردان بود که با دل و جان آنچه را که زیسته است، به صحنه می‌آورد.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید