پرویز مشکاتیان؛ نوای شورانگیز در زادروز تولدش

پرویز مشکاتیان؛ نوای شورانگیز در زادروز تولدش

مشکاتیان از سال ۱۳۷۶ اجرا‌های صحنه‏ای و انتشار آلبوم را متوقف کرد و تا تابستان سال ۱۳۸۴ کنسرتی در کشور اجرا نکرد. یکی از واپسین کار‌های او آلبوم تکنوازی تمنا بود که در سال ۱۳۸۴ نواخت و منتشر کرد. در سال ۱۳۸۶، پس از حضور پرویز مشکاتیان در کنسرت محمدرضا شجریان، رابطه این دو استاد موسیقی ایرانی که بیش از یک دهه تیره بود، مجدداً برقرار شد.

کد خبر : ۷۰۲۵۸
بازدید : ۱۳۷۵۳
پرویز مشکاتیان؛ نوای شورانگیز در زادروز تولدش
سما بابایی | «من پرویز مشکاتیان متولد ۲۴ اردیبهشت ۱۳۳۴ در نیشابور از پدری آموزگار - حسن مشکاتیان- و مادری خانه دار - منیر ناظم زاده- هستم. از ۶ سالگی سنتور را آغاز کردم. معلم اولم پدرم بود. او تمام دوران ۶ ساله ابتدایی در مدرسه آموزگارم بود و در خانه مربی موسیقی و ادبیاتم. بعد از دبستان امیر معزی، بعد از ۶ سال به دبیرستان کمال الملک رفتم و در دبیرستان خیام، در رشته ریاضی ادامه تحصیل دادم تا زمان دیپلم در نیشابور ماندم و بعد از آن به تهران آمدم یک سال به عنوان معلم ادبیات و موسیقی در مدرسه ایران فعالیت کردم و همزمان در کلاس دکتر هشترودیان مواد دانشگاهی را می‌خواندم. سال ۵۳ به دانشکده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران رفتم و در سال دوم دکتر صفوت مرا به مرکز حفظ و اشاعه دعوت کرد. بعد از آن به جشن هنر شیراز رفتم همزمان نیز به عنوان تک نواز و کار شناس هنری کارم را در تلویزیون ملی شروع کردم.»

این‌ها را «پرویز مشکاتیان» گفته است، موزیسینی برجسته که سه شنبه‌ی هفته‌ی گذشته سالروزِ میلادش بود. او فقط نوازنده و آهنگ سازی برجسته و کاربلد نبود، کسی که آثارِ درخشانِ بسیار به موسیقی ایران هدیه کند؛ او یکی از بزرگ‌ترین نوابغِ هنری این سرزمین بود، نگاهی به زندگی و آثارش از همان عنفوانِ جوانی تا سال‌های آخرِ حیاتش (که البته در آن دوران چندان پرکار نبود)؛ همه نشان از این موضوع دارند که با موسیقی دانی روبه رو هستیم که بیش از توانایی و تبحر تکنیکی، از نبوغی ذاتی برخوردار بود. او تنها ۲۵ سال داشت که «رزم مشترک» را نوشت و در سال‌های بعدتر همراهی اش با «محمدرضا شجریان» چنان اتفاقاتِ شگرفی را در موسیقی ایران رقم زد که به نظر نمی‌رسد تا سال‌های سال، اثری بتواند خلق شود که حتی به آن نزدیک باشد.

او البته بنا به دلایلی غیرموسیقایی از شجریان جدا شد، حسرتی که تا ابد در دلِ خودشان و تمام دوستدارانِ موسیقی ماند؛ اما او باز بیکار ننشست، نشست به کار با تعدادی از خوانندگانِ جوان آن زمان و البته شهرام ناظری که نتیجه‌ی آن خلقِ اثرِ شگفت انگیزی، چون «لاله بهار» بود. علی رستمیان و علیرضا افتخاری دیگر هنرمندانی بودند که در آن دوران مشکاتیان با آنان همکاری کرد؛ اما هیچ کس برای او «شجریان» نشد و به همین خاطر بود از آنجا که نتوانست هنرمندی هم سنگِ خود بیابد، اندک اندک کم کار شد و به مرگی زودرس از دنیا رفت؛ اما «پرویز مشکاتیان» که بود و در عمر هنری خود چه کرد؟

پرویز فرزندِ حسن
«پرویز مشکاتیان» فرزند «حسن» در نیشابور بزرگ متولد شد در خانه‌ای قدیمی، دل باز، اصیل و زیبا؛ پدرِ او خود اهلِ موسیقی بود و اولین استادش در نوازندگی و از همین روی است که دیگر خواهران و برادرانش نیز دستی در ساز دارند؛ هرچند که هیچ کدام نبوغِ «پرویز» را نداشتند. آن زمان با «سعید محمودی» دوستِ دورانِ کودکی اش به مزارِ «خیام» می‌رفت و می‌نواخت. خودش در یکی از خاطراتش تعریف کرده است که در اوانِ کودکی، گنجشک‌هایی را در جعبه‌ی سازش می‌گذاشته و می‌خواسته که برای آنان بنوازد و آنان از شنیدنِ صدای ساز لذت ببرند.

او در همان کودکی است که با «سنتور» همراه می‌شود و این ساز می‌شود بخشِ جدایی ناپذیر از زندگی اش، آنقدر که ساعت‌ها با این ساز می‌نواخته است. در کوچه‌ی «زردآلو»‌ی محله شان، برای کودکانِ هم سن و سالِ خود کنسرت می‌گذارد و خواهرش با دایره زنگی او را همراهی می‌کرده است؛ اما «پرویز مشکاتیان» اولین کنسرتِ رسمی خود را در گردهمایی مدرسه‌ی امیر معزی برگزار می‌کند. همان زمان در آزمون موسیقی «باربد» که به ابتکار «نورعلی خان برومند» برگزار می‌شود، شرکت می‌کند و روی سن اردوگاه رامسر مقابلِ بزرگ‌ترین اساتیدِ آن زمان می‌نوازد و همراه با «پشنگ کامکار» رتبه‌ی اول را به دست می‌آورد و همراه با داریوش طلایی، مقام ممتاز ردیف نوازی را.

پرویز مشکاتیان و دانشکده‌ی هنر‌های زیبا و مرکز حفظ و اشاعه‌ی موسیقی
با تمامِ مهارت و نبوغ در نوازندگی، اما «حسن مشکاتیان» مخالف است تا فرزندش در دانشگاه موسیقی بخواند، دوست ندارد که موسیقی، حرفه‌ی فرزندش باشد، همان عشقِ او باشد کافی است و از همین روی او به تهران می‌آید و ابتدا در دانشکده‌ی کشاورزی مشغولِ تحصیل می‌شود؛ مدتی در این رشته درس می‌خواند تا سرانجام پدر را راضی می‌کند تا تحصیلاتش را در دانشکده‌ی هنر‌های زیبا ادامه دهد و موسیقی بخواند. در همان دوران است که شاگرد ممتاز دانشکده‌ی موسیقی می‌شود و دکتر «داریوش صفوت» از او دعوت می‌کند تا در مرکز حفظ و اشاعه حضور پیدا کند و در همان مرکز است که از «نورعلی خان برومند» ردیف میرزا عبدالله را یاد می‌گیرد و از دکتر صفوت ردیف موسیقی سنتی را. او در این دوران سخت‌ترین تمرینات را انجام می‌دهد، روزی چندین ساعت ساز می‌زند و برای آنکه مزاحمتی برای همسایگان ایجاد نکند، متکایی را روی پاهایش گذاشته و مضراب می‌نوازد.

محمدتقی مسعودیه، دکتر مهدی برکشلی، عبدالله دوامی، سعید هرمزی و یوسف فروتن در دانشکده جزو اساتیدی هستند که «پرویز مشکاتیان» از حضورشان بهره می‌گیرد. همان سال‌های دانشکده با بهرام بیضایی، فریدون مشیری، شفیعی کدکنی و سیمین دانشور هم روی سبک شناسی و زیبایی شناسی کار می‌کند.

پرویز مشکاتیان و کانون چاوش
آشنایی با «حسین علیزاده»، «کامکارها» و «محمدرضا لطفی» نیز در همین دوران رخ می‌دهد. بعد‌ها «پشنگ» و چند برادر دیگر خانواده‌ی کامکار‌ها می‌خواهند گروهی تشکیل دهند که سرپرستی اش را «مشکاتیان» برعهده می‌گیرد، سال‌ها بعد این جمع در کانون «چاووش» با یکدیگر همکاری می‌کنند و بخشِ مهمی از تاریخ معاصر ایران را با موسیقی تصویر می‌کنند. در آن زمان او کمیته‌ی فنی چاووش را همراه با سایه، لطفی و علیزاده شکل می‌دهد که نتیجه‌ی آن برگزاری کنسرت‌های متعدد و همچنین انتشارِ آلبوم‌های بسیار است.

بعد از بسته شدن چاووش، «سایه» به آلمان می‌رود. لطفی به ایتالیا و علیزاده هم بعد از مدتی به آلمان. او، اما تا پایانِ عمر در سرزمینش ماند و درباره اش گفت: «من تنها موزیسینی هستم که هیچ وقت آهنگ رفتن از این سرزمین نکرده ام و به این افتخار می‌کنم. نرفتم امتحان کنم ببینم می‌توانم بمانم یا نمی‌توانم. همین جا بهشت من است، جهنم من است و گورستان من و عشق من. هر کدام از بچه‌ها آمدند و گفتند ما برویم یا نرویم؟ گفتم کجا برویم؟ اینجا سرزمین خودمان است.»

پرویز مشکاتیان و محمدرضا شجریان
آشنایی «مشکاتیان» با «شجریان» در جشنِ هنر شیراز اتفاق افتاد. مشکاتیان برای دیدن برنامه‌ای در ایل بختیاری، به سیاه چادر دعوت می‌شود و همان جا «محمدرضا شجریان» را می‌بیند و با او گفت: وگو می‌کند و همین سرآغاز آشنایی‌ای می‌شود که منجر به خلقِ آثاری، چون «چاووش ۶»، «چاووش ۷»، «آذرستون»، «بیداد»، «آستان جانان»، «سر عشق»، «نوا»، «دود عود»، «دستان»، «گنبد مینا» می‌شود که همگی جزو بهترین کار‌های شجریان و مشکاتیان هستند. «بیداد»، اما شروع نزدیکی هنری این دو هنرمند بود. «بیداد» را «محمدرضا لطفی» میکس کرد و ضبطش را هم «ایرج حقیقی» انجام داد. کنسرت «آستان جانان» با همراهی تمبک ناصر نیز یکی دیگر از نقاط اوجِ همکاری این دو هنرمند است. «سرّ عشق» (با سه تارنوازی تو)، «نوا (مرکب خوانی)»، «دستان»، «دود عود» و بالاخره آلبوم «دستان» دیگر همکاری این دو هنرمند با هم است. او سال‌ها بعد با «شهرام ناظری» هم «چاووش ۴» و «چاووش ۷» و «لاله بهار» را منتشر می‌کند. خودش درباره‌ی آثارش می‌گوید: «هیچ کدام از کار‌های من در یک دستگاه نیست. بعضی کار‌ها مثل آلبوم «بیداد» حتی در یک گوشه است. چون آن لحظه، گوشه «بیداد» گویای ضربان زبان من بوده است. ولی در دیگر موارد، دنبال آن نبوده ام که باید تسلسل ردیفی و دستگاهی حفظ شود و زمانی که در شعر شنا می‌کنم، اگر لا زم شد از ۱۲ دستگاه موسیقی هم می‌گذرم. در آلبوم «قاصدک» یا قطعه «چکاد» شش دستگاه عوض شده که به هیچ روی با تصمیم قبلی نبوده است.» در همین زمان به رادیو هم که سرپرستی آن را «هوشنگ ابتهاج» برعهده دارد، می‌رود و درباره اش می‌گوید: «راهبر تفکر ما در رادیو «سایه» بود. حتی او اسامی گروه را انتخاب و بقیه کار‌ها را به من و لطفی محول می‌کرد. وقتی در ۱۷ شهریور خبر کشتار مردم توسط حکومت شاهنشاهی به گوش مان رسید، همه مان استعفا دادیم و گروه «چاووش» را بنیان نهادیم. «سایه» هم با خواهش ما سرپرستی گروه را بر عهده گرفت و ما کار را شروع کردیم.»

پرویز مشکاتیان و انقلاب اسلامی
فعالیت‌های «پرویز مشکاتیان» بعد از انقلاب نیز ادامه دارد و از جمله‌ی آن «ایران ز. سر کن خواب مستی» را می‌سازد. «دود عود» نیز با تنظیم «کامبیز روشن روان» یکی دیگر از بهترین آثاری است که او بعد از انقلاب آن را خلق کرده است. «جان عشاق» و «گنبد مینا» حاصل همسایگی با «محمدرضا درویشی» بود و او نیز ناظر ضبط «موسم گل» درویشی می‌شود و در این میان «ایرج بسطامی» را برای حضور در این آلبوم معرفی می‌کند که نتیجه اش می‌شود آثاری، چون «افشاری مرکب»، «مژده بهار» و «افق مهر». او سال‌ها بعد درباره‌ی «بسطامی» گفت: «خود را متعهد می‌دانم اگر صدای باشکوهی باشد، حتی اگر از محبوبیت عمومی هم برخوردار نباشد، کاری برایش انجام دهم. هر کدام از بزرگان ما از جایی شروع کرده اند که محبوب و مشهور نبودند. من هم که دنبال گیشه و بازار نبودم. اگر تپش و جوششی در درونم بوده، خود را موظف می‌دانستم کاری انجام بدهم.»

سال‌های سکوت
مشکاتیان از سال ۱۳۷۶ اجرا‌های صحنه‌ای و انتشار آلبوم را متوقف کرد و تا تابستان سال ۱۳۸۴ کنسرتی در کشور اجرا نکرد. یکی از واپسین کار‌های او آلبوم تکنوازی تمنا بود که در سال ۱۳۸۴ نواخت و منتشر کرد. همچنین در روز‌های ۶ تا ۹ آذر ۱۳۸۶ به عنوان سرپرست گروه عارف کنسرتی در تهران برگزار کرد که حمیدرضا نوربخش به عنوان خواننده در آن شرکت داشت. در سال ۱۳۸۶، پس از حضور پرویز مشکاتیان در کنسرت محمدرضا شجریان، رابطه این دو استاد موسیقی ایرانی که بیش از یک دهه تیره بود، مجدداً برقرار شد. همچنین، در مراسم جشن خانه موسیقی در ۲۳ مهر ۱۳۸۶، لوح تقدیر از یک عمر فعالیت هنری توسط محمدرضا شجریان به عنوان رئیس شورای عالی خانه موسیقی به پرویز مشکاتیان داده شد. او در سال‌های پایانی عمرش نتوانست اثر چندانی خلق کند، هرچند خودش می‌گفت: «من می‌سازم و می‌گذارم در خانه ام. چگونگی بیرون آمدنش اصلاً برایم مهم نیست. من می‌سازم. دارم دیوانه می‌شوم. دارم منفجر می‌شوم. من از «عقاب» خانلری و «دماوند» ملک الشعرای بهار ساخته ام تا «شب» نیما.»

او در سال‌های سکوتش بسیار با ادبیات مانوس بود و می‌گفت: «من تغزل ایران را در اوج قلل ادبیات جهان می‌دانم؛ بنابراین کار‌های بی کلام من هم باز متأثر از ادبیات ایران است؛ چه منظوم، چه منثور. من قطعه‌ی «چکاد» را تحت تأثیر دماوند «بهار» ساختم: «ای دیو سپید پای در بند/‌ای گنبد گیتی‌ای دماوند» و زمانی که قطعه به شوشتری می‌رود، بیت «ای مادر سرسپید بشنو/ این پند سیاه بخت فرزند» تداعی می‌شود. من دقیقاً پگاه روزی که «چکاد» را نوشتم، ریتم این شعر در ذهنم کوبیده می‌شد و قطعه را می‌نوشتم؛ اما انتخاب اشعار آواز‌ها مبتنی است بر انتخاب تصانیف. چرا که از قبل ساخته شده اند و این حساسیت را هم من دارم و هم شجریان از اول داشت. حتی قطعات بی کلام یک اثر بر اساس چگونگی قطعات فونداسیون باید تعیین شود که با هم هم خوانی و هم خونی داشته باشند.»
منبع: سازندگی
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید