مردگان تاریخ در خندق پشت دروازه

مردگان تاریخ در خندق پشت دروازه

شاه‌آبادی در جلد نخست «دروازه مردگان» مسیری را ترسیم و طراحی کرده که خواننده در جلد دوم نیز بخوبی با دو شخصیت اصلی همراه شده و به طی‌طریق داستانی می‌پردازد.

کد خبر : ۷۰۷۲۱
بازدید : ۲۰۵۲
مردگان تاریخ در خندق پشت دروازه
زهره مسکنی | رمان «شب خندق» دومین جلد ازسه‌گانه دروازه مردگان نوشته حمیدرضا شاه‌آبادی است که ویژه نوجوانان و در ژانر وهم و خیال نوشته شده و نشر افق آن را منتشر کرده است. «قبرستان عمودی» که سال گذشته به‌عنوان جلد نخست این سه‌گانه منتشر شد، روایت دو داستان موازی از دو پسر نوجوان به نام‌های «مجید» و «رضا» بود که اولی در زمان حال و دیگری در دوره قاجار می‌زیسته و این دو قصه به گونه‌ای جذاب به یکدیگر پیوند خورده است.
«رضا» به خانه‌ای رازآلود راه پیدا می‌کند که بچه‌های زیادی در آن به کار قالیبافی مشغولند و انگار درون دیوار‌های آن جنازه‌هایی دفن شده است. غرق‌شدن یکی از بچه‌ها در حوض این خانه و حوادث بعد از آن شالوده دروازه مردگان را بنا نهاده است.

حالا شاه‌آبادی، «شب خندق» را به مخاطبان ادبیات داستانی عرضه کرده تا از طریق تلفیق اکنون و گذشته، خوانندگان نوجوان و البته بزرگسال رمان را به روایت قصه‌ای در بستر تاریخ بکشاند. «شب خندق» همان‌گونه که از عنوان آن برمی‌آید مخاطب قصه پیشین را از فضای عمودی و هولناک جرز دیوار‌های قالیباف‌خانه‌ای در عودلاجان به عمق گودی مهیب و پرحادثه در دروازه‌غار می‌برد.
بر همین اساس شاید بتوان گفت: عنصر زمان در این کتاب‌ها محور اصلی داستان قرار گرفته و توانسته سایر عناصر داستانی را در اولویت‌های بعدی قرار بدهد. چیزی که در ابتدای رمان «شب خندق» می‌خوانیم شاهدی بر همین مدعاست: «کجای زمان ایستاده بودم؟ گذشته، حال یا آینده؟»
نویسنده درجای جای رمان با بکارگیری شاخص‌ها و واژگان مختلف مبتنی بر زمان، به جملات خود رنگی مخصوص پاشیده تا خواننده را بیشتر و بیشتر به اهمیت این عنصر کلیدی واقف کند. در جایی برای نشان‌دادن سخت‌گذشتن اوقات خوفناک از زبان راوی زمان اکنون می‌نویسد: «یک قرن گذشت تا مرد هندی از پله‌های عمارت پایین آمد.»
و در جای دیگر از زبان راوی زمان گذشته می‌خوانیم که: «هزار سال بعد رسیدیم لب حوض.» گویی توقف و کش‌آمدن اوقات بیم و هراس و دلهره برای هر آدمی و بویژه هر نوجوان کم‌تجربه‌ای چه در عصر حاضر و چه در دوران قاجار یک ویژگی مشترک جاودانی بوده و هست.
تکیه بر زمان به‌گونه‌ای نامحسوس به فضاسازی داستان کمک کرده که می‌توان براحتی آن را در لابه‌لای کلمات داستان حس کرد. فضای «شب خندق» نیز مانند «قبرستان عمودی» تیره است و این تیرگی بخوبی طرح داستان را تحت‏‌الشعاع قرار داده و به استعاره‏‌ای برای احساس و ادراک از وقایع مبهم، اسرارآمیز، خیالی و صحنه‌های دلهره‌آور تبدیل کرده است.

کار رمان نوجوان، هدایت این گروه سنی به سوی رشد است. اثری که برای نوجوان خلق می‌شود، حتی اگر با وهم و تخیل و فانتزی که باب میل اغلب نوجوانان امروزی است نیز آمیخته است، باید برای او باورپذیر باشد. «شب خندق» در ادامه جلد نخست دروازه مردگان مخاطبش را به دنیایی می‌برد که احساس شگفتی می‌کند، کنجکاوی‌اش برای دانستن بقیه داستان تحریک می‌شود و از این احساس که قدری هم با دلهره توأم است، لذت می‌برد.
مخاطب این قصه نوجوانی است که در زندگی عادی، بیشتر اوقات از موضوعات ترسناک فرار می‌کند و کمتر حاضر به تجربه آن است، اما در این کتاب چیزی را که در زندگی واقعی نمی‌تواند تجربه کند، می‌خواند و اتفاقاً از این تجربه غیرمستقیم تخیلی راضی خواهد بود.
قطعاً ناشناختگی دیوار‌هایی که دائم در دل تاریکی شب از آن‌ها صدا‌های مشکوک به گوش می‌رسد یا گردش شبانه در دنیای مردگان آن هم درون حوضی متعفن وسط عمارتی پلید موجب برانگیختگی حس ماجراجویی، قدرت و شجاعت در خواننده نوجوان می‌شود.

از سوی دیگر ویژگی دیگر این رمان، آشنایی نامحسوس خوانندگان نوجوان با شاخص‌های تاریخی در قالب یک قصه پرکشش است. در جلد اول دروازه مردگان با افراد، اماکن، ابزار، رسوم، شرایط اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی دوران قاجار مواجه می‌شویم. گویی نویسنده خواسته مباحث مهمی از تاریخ که دانستن آن برای مخاطب نوجوان لازم است را با روکشی از وهم و معما به اذهان تشنه، اما گریزان از اطلاعات اجباری وارد کند.
حالا در جلد دوم گویی این شاخص‌ها که قبلاً گوشه‌ای از خاطر خواننده را اشغال کرده بود، دوباره مرور و البته کامل‌تر می‌شود. شاید نویسنده که خود نیز سال‌های سال آموزگار بوده و هست، حجم وسیعی از اطلاعات تاریخی در خصوص دروازه‌های پایتخت؛ نوع معماری عمارت‌های قدیمی؛ مدرسه دارالفنون؛ قهوه‌خانه قنبرسیاه؛ بازار تهران؛ چشمه‌علی؛ حمام نواب و... را به قول دانش‌آموزان قدیم در ثلث اول به دانش‌آموزان شناسانده و حالا می‌خواهد در ثلث دوم با اشاره‌ای کوتاه به آنچه گذشت، به ترفند‌هایی هوشمندانه بقیه اطلاعات را نیز به دانستنی‌های پیشین خواننده بیفزاید.

مخاطبی که در «قبرستان عمودی» با میرزاحسن‌خان رشدیه کاملاً آشنا شده، حالا در «شب خندق» از علت دربه‌دری پیر فرزانه آگاه می‌شود می‌رود تا شخصیت جوانی به نام «نادر» را که دانسته‌هایش بیش از مردم اطرافش است، جایگزین ابرقهرمان قبلی کند. به همین منوال، پرداختن به بیماری وبا، تلگرافخانه، صحافی و... در جلد دوم، ادامه موضوعاتی، چون سالک و تراخم و قالیبافی و پارچه فروشی و... در جلد اول دروازه مردگان است.

در «شب خندق» نویسنده پا را از تاریخ فراتر نهاده و به ارائه مفاهیم بیشتری در زمینه ادبیات و هنر روی آورده است: «بی‌انصافی نکن. یه نفر تا از ته دل به چیزی اعتقاد نداشته باشه نمی‌تونه ازش یه داستان بنویسه یا یه نقاشی بکشه یا نمی‌دونم یه موسیقی بسازه، طوری که تأثیرگذار باشه.
خیلی‌ها چیز‌هایی می‌نویسن که بهش اعتقاد ندارن، اما کارشون هم تأثیرگذار نیست.» (ص ۱۵۹) یا: «اینا خارجیه. الکساندر دوما، بالزاک، تولستوی، همه‌اش داستانه، بهش میگن رُمّا. رُمّا خیلی خوبه، اگه یه روز تو مملکت ما رُمّا نوشته بشه خیلی همه چیز خوب می‌شه. رُمّا یعنی حرف دل مردم، یعنی مرهم گذاشتن رو زخم آدمای بیچاره...» (ص ۱۵۲)

شاه‌آبادی در جلد نخست «دروازه مردگان» مسیری را ترسیم و طراحی کرده که خواننده در جلد دوم نیز بخوبی با دو شخصیت اصلی همراه شده و به طی‌طریق داستانی می‌پردازد. به نظر می‌رسد تعلیق در سرانجام «شب خندق» بیش از پایان «قبرستان عمودی» تدارک دیده شده تا خواننده را برای خواندن جلد سوم این رمان سه‌گانه منتظر و متفکر باقی بگذارد.
اگر حلقه اتصال جلد اول به جلد دوم افتادن و ناپدیدشدن یک کلاه نمدی درحوض عمارت قدیمی است، حالا «شب خندق» با پرسش‌های متعددی به پایان می‌رسد که کار نویسنده را برای خلق جلد سوم رمان، ر‌قم زدن سرنوشتی قابل قبول برای شخصیت‌های اصلی و فرعی داستان و پاسخگویی به تمام پرسش‌های مطرح شده برای خواننده سخت‌تر می‌کند. ثلث سومی که مخاطب نوجوان آن را اقناع کرده و به نمره قبولی برساند!
منبع: روزنامه ایران
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید