گوشهنشینان اسلامآباد
توی دهمان چوبدار بودم، اینجا هم که آمدم چوبداری میکردم.» چوبدار کسی است که گاو و گوسفند را میگیرد و پروار میکند و میفروشد. این را عارفعلی میگوید، وقتی میپرسم چوبداری دقیقاً چهکاری است؟
کد خبر :
۷۱۰۸۸
بازدید :
۸۶۶۷
مریم طالشی | برای عارفعلی، چوبدار سابق، بعدازظهرهای کشدار تابستان یعنی نشستن روی چهارپایه کوتاه و خیره شدن به خیابان ۲۰ متری که آفتاب یک طرفش را قبضه کرده. خیلی دیگر از زن و مردهای «اسلامآباد» را میشود به همین حال دید؛ تکتک یا گعده. به نظر فهیمه، بافنده اهل «بیسیم» دیگر محله حاشیهای زنجان، اما این اصلاً قشنگ نیست. میگوید یعنی چه که زنها جمع میشوند دور هم و دم در مینشینند.
به قول خودش هروقت رد میشود، تشری بهشان میزند. فهیمه کنار چهار زن دیگر در یک قالیبافی کوچک کار میکند که پشت شیشهاش که با یک پرده ضخیم، داخل کارگاه را از دید پنهان میکند، نوشتهاند: «دستمزد هر دبی ۲۴۰۰ تومان» و زیرش اضافه کردهاند: «تسویه در همان روز» میپرسم یعنی چی دستمزد دبی؟ ریز میخندد: «حالا از همه چیز میخواهی سردربیاوری؟! به جایش بگو اینجا مشکل دزد داریم. آبگرمکن و کولر را باز میکنند میبرند. یک ساعت نباشی کارشان را کردهاند.»
فهیمه به یاد ندارد کی از ده آمدهاند، از انگوران. خیلی کوچک بوده. در اسلامآباد که بیشتر بین مردم به «صفرآباد» معروف است، همه از ده آمدهاند و به طرز جالبی از هرکه سؤال کنید، سال دقیقش را میداند؛ مثل عارفعلی چوبدار ۶۲ ساله که ۳۷ سال پیش دست زنش را گرفته و از «قزلجه سفلی» به صفرآباد آمده و حالا هفت بچه و ۱۱ نوه دارد. تاریخ برای عارفعلی عمویی هم در آن روز بخصوص در ۳۷ سال پیش، دونیم شد؛ پیش از مهاجرت و پس از آن.
«توی دهمان چوبدار بودم، اینجا هم که آمدم چوبداری میکردم.» چوبدار کسی است که گاو و گوسفند را میگیرد و پروار میکند و میفروشد. این را عارفعلی میگوید، وقتی میپرسم چوبداری دقیقاً چهکاری است: «اینجا میرفتم میدان شهرداری از اصطبل گاو و گوسفند میخریدم و پروار میکردم و میفروختم.
الان دیگر کار نیست. قصابیها گوشت نمیخرند، میترسند روی دستشان بماند. هر دکان بقالی گوشت منجمد دارد دیگر، کسی از قصاب گوشت نمیخرد. اینجا که این طور است. وسع مردم پایین است. اگر پول داشتم یا دولت وام میداد، ۱۰۰ تا گوساله پروار میکردم و قیمت دولتی میدادم بازار.»
منبع: روزنامه ایران
۰