گفت‌وگو با قاتلی ملقب به حسین غول

گفت‌وگو با قاتلی ملقب به حسین غول
کد خبر : ۷۱۲۵۶
بازدید : ۹۴۱۲۸

گفت‌وگو با قاتلی ملقب به حسین غول

روزنامه شرق نوشت: یکی از اراذل و اوباش سطح یک تهران، ملقب به حسین غول که رقیب عشقی دوستش را به ضرب گلوله کشته ‌است، خود را قربانی رفیق‌بازی دانست و با ابراز پشیمانی از ارتکاب قتل، از افرادی که شرایط مشابه او را دارند خواست با خواندن مصاحبه او درس بگیرند.


سرهنگ کارآگاه داوود ‌فرد، جانشین رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ، درباره دستگیری حسین غول که از اراذل و اوباش سطح یک پایتخت است، گفت: اوایل خرداد سال جاری بر‌اساس اعلام فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ مطلع شدیم که در منطقه شرق تهران نزاعی صورت گرفته که در‌پی این درگیری یک نفر با سلاح گرم به قتل رسیده است. او تصریح کرد: مأموران بلافاصله در صحنه قتل حاضر و متوجه شدند یکی از اراذل و اوباش سطح یک شرق تهران که ملقب به غول است، با همراه‌داشتن سلاح گرم در درگیری حاضر بوده و پس از ارتکاب قتل متواری شده است. بلافاصله اقدامات پلیسی در این راستا انجام و در بررسی‌ها متوجه شدیم این فرد از تهران خارج شده است. سپس توانستیم این فرد را قبل از خروج از کشور شناسایی و بازداشت کنیم. سرهنگ فرد با بیان اینکه انگیزه متهم در این درگیری عرض‌ اندام و خودنمایی بود، گفت: در روز درگیری قاتل به همراه فردی دیگر در یک طرف دعوا بودند و چند نفر دیگر نیز در طرف دیگر دعوا حضور داشتند که با توجه به اختلافات قبلی‌شان، برای این درگیری هماهنگ کرده بودند و مقابل مغازه قصابی مقتول با هم درگیر شدند که بر اثر آن یک نفر جان خود را از دست داد و قاتل و چند نفر دیگر نیز مصدوم شدند.


او گفت: متأسفانه برخی افراد به دلیل فیزیک یا روحیه‌ای که دارند به خود القاب کاذب می‌دهند؛ این فرد نیز خودش را بسیار قوی تصور می‌کرده و برای خود قلمرو داشته است و به‌دلیل فیزیک خاصی که داشت، خود را غول نامیده بود. جانشین رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ درباره سوابق قاتل نیز تصریح کرد: این فرد سوابق متعدد درگیری دارد. در روز درگیری اخیر نیز در مقابل مغازه قصابی با مقتول که قصاب بوده درگیر شده است و از‌همین‌رو از ادوات مربوط به شغل قصابی که نوعی سلاح سرد است نیز استفاده کرده است. او ادامه داد: ما در ابتدا از چند نفر در این زمینه تحقیق و پس از شناسایی این فرد بلافاصله نسبت به دستگیری او اقدام کردیم؛ در‌حال‌حاضر نیز با توجه به بازداشت قاتل ابعاد جدیدی از این پرونده کشف شده است که قطعا افراد دیگری به پلیس احضار خواهند شد.


گفت‌وگو با متهم
این متهم سابقه‌دار ابتدا از گفت‌وگو با خبرنگار ما خودداری کرد و گفت: «چه می‌خواهی بپرسی، من حرف نمی‌زنم. زندگی‌ام از هم پاشید، بدبخت شدم». او در‌نهایت وقتی شنید انجام چنین گفت‌وگوهایی به قصد پیشگیری از وقایع مشابه است، حاضر شد به سؤالات پاسخ دهد.
مقتول را از کجا می‌شناختی؟

بچه‌محل بودیم. او از دختری خوشش می‌آمد که دوستم، مصطفی، هم از آن دختر خوشش می‌آمد؛ سر همین با هم درگیر شدند و من هم در یکی از دعواهای آنها حضور داشتم و یک‌بار هم آنها را از هم جدا کردم، اما دست آخر خودم آدم کشتم.


چه شد که آدم کشتی؟
اولین‌بار سه ماه قبل از قتل درباره فرشاد (مقتول) شنیدم که او از دختری خوشش می‌آمد که مصطفی، ‌دوست من، هم از همان دختر خوشش می‌آمد. انگار او جلوی خانه آن دختر رفته و تهدید کرده بود که باید با هم ازدواج کنند. یک روز هم من و مصطفی در قهوه‌خانه نشسته بودیم که فرشاد آمد و با مصطفی درگیر شد. من هم به هواخواهی مصطفی وارد دعوا شدم. بعد از دو روز دوباره فرشاد به خانه مصطفی رفته و یک‌بار هم مصطفی جلوی در خانه او رفته بود. من وقتی این موضوع را فهمیدم جلو رفتم و جدایشان کردم. بعد از آن هم آشتی کردند و ماجرا تمام شد.


پس چه شد که مرتکب قتل شدی؟
مصطفی یک کلت داشت که به قیمت شش میلیون تومان به من فروخت، اما قرار بود خودش دوباره اسلحه را از من بخرد. در این مدت هم من اسلحه را در خانه مخفی کرده بودم. من و مصطفی گاهی درباره فرشاد و آن دختر با هم صحبت می‌کردیم و در مورد دعوا هم صحبت می‌شد و مصطفی می‌گفت من نباید کوتاه می‌آمدم. بعد از آن حرف‌های مصطفی دائم در ذهنم تکرار می‌شد، روز قتل من از جلوی مغازه قصابی فرشاد و پدرش رد شدم که او به بهانه چشم‌تو‌چشم‌شدن و نگاه‌کردن به من گیر داد و چند نفری ریختند سر من و کتکم زدند. عصبانی شدم و با موتور یکی از بچه‌ها رفتم کلتی را که مصطفی به من فروخته بود، برداشتم و سراغ فرشاد آمدم. در تمام مدت حرف‌های مصطفی در ذهنم تکرار می‌شد که می‌گفت باید حال فرشاد را می‌گرفتم. بالاخره به فرشاد شلیک کردم. بعد خانواده او با چاقو به دستم زدند و اسلحه از دستم افتاد. همان موقع فهمیدم مصطفی چند مغازه آن طرف‌تر در موتورسازی بوده اما جلو نیامده است. من هم فرار کردم و به بانه رفتم و در آنجا یک اتاق اجاره کردم و مخفی شدم، پول هم نداشتم فقط بیسکویت می‌خوردم، بعد هم که از طریق دوستانم فهمیدم فرشاد مرده است.


ازدواج کرده‌ای؟
بله دو پسر 13 و شش ساله دارم، نمی‌دانم وضع زندگی آنها چه می‌شود. زندگی‌ام از هم پاشید.


چرا وارد این ماجرا شدی؟
من تحت نظر روان‌پزشک بودم و دارو مصرف می‌کردم، ‌اما چون یکی از قرص‌ها اذیتم می‌کرد، شش ماهه پیش سر‌خود دارو را قطع کردم، چون کلیه‌ام را اذیت می‌کرد. قبل از قتل هم پنج روز بود نخوابیده بودم و شاید صبح‌ها دو، سه ساعت خوابم می‌برد، به همین دلیل عصبی بودم. آنهایی که مثل من هستند حتما پیش دکتر بروند و دارویشان را قطع نکنند. من فقط شش ماه بود دارو نمی‌خوردم که این اتفاق افتاد. از قبل تحت نظر دکتر بودم و از سربازی هم به همین دلیل معاف شدم.

۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید